کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


شهریور 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو


آخرین مطالب


 




آن حضرت فرمود : « بوی فرزند از بوهای بهشت است». این بود اخباری که بر حق پدر و مادر و کیفیت ادای حق آنان تأکید داشت. از آنچه درباره حق برادری گفتیم به دست می آید که رابطه پدر و مادر از رابطه برادری مهمتر است، بلکه دو مطلب اینجا فزونی دارد : یکی آن که بیشتر دانشمندان بر آنند که اطاعت پدر و مادر در شبهات واجباست هر چند که در حرام محض واجب نیست. حتی اگر جدای از آنها  غذا بخوری و از او دلگیر شوند، باید با آنها غذا بخوری، زیرا ترک شبهات از پرهیزگاری است ولی خشنودی پدر و مادر لازم و حتی است. همچنین حق نداری سفر مباح و یا مستحبی را جز با اجازه آنها انجام دهی ، و رفتن دنبال دانش مستحب است مگر در پی علم واجب از قبیل نماز و روزه باشی و در شهر محل زندگی ات کسی نباشد که بیاموزد مانند کسی که از اول در شهری اسلام می آورد که در آن کسی نیست احکام اسلام را به او بیاموزد پس باید مهاجرت کند و به حق والدین مقید نباشد. ابوسعید خدری می گوید : « مردی از ایمن به نزد رسولخدا (ص) مهاجرت کرد و قصد جهاد داشت. پیامبر (ص) فرمود : « نزد پدر و مادرت برگرد و از آنها اجازه بگیر اگر اجازه دادند، جهاد برو، اگر نه هر چه می توانی به آنها خوبی کن که پس از یکتا پرستی، نیکی به پدر و مادر بهترین صفتی است که خدا را با آن دیدار می کنی.» مرد دیگری خدمت پیامبر(ص) رسید تا درباره جنگ مشورت کند ؛ فرمود : « آیا مادر داری؟ عرض کرد : آری ،فرمود : در خدمت او باش زیرا بهشت زیر پای مادران است». دیگری آمد ، تا با پیامبر(ص) برای هجرت بیعت کند و گفت : خدمت شما نرسیدم، مگر این که پدر و مادرم را گریاندم. فرمود : « نزد آنها برگرد و آنها را چنان که گریانده ای، خندان ساز». پیامبر(ص) فرمود : « حق برادر بزرگتر بر برادر کوچکتر همچون حق پدر بر فرزندان است.» و آن حضرت فرمود : « هر گاه مرکب کسی از شما چموشی کرد یا همسرش و یا یکی از خاندانش بد خلق بود در گوشش اذان بگویید ». می گویم : از طریق خاصعه (شیعه) در کافی به سند صحیح از ابوولاد حناط نقل شده است که می گوید : « از امام صادق (ع) راجع به آیه شریفه « و بالوالدین احسانا» (ع) پرسیدم : مقصود این احسان چیست ؟ فرمود : احسان آن است که با پدر و مادر به نیکی معاشرت کنی و آنها را مجبور نکنی تا چیزی را که احتیاج دارند از تو بخواهند، هر چند بی نیاز باشند ( تو وظیفه ات را انجام بده) مگر خدای تعالی نمی فرماید : « لن تنالوا لبر حتی تنفقوا مما تحبون» راوی می گوید : آنگاه امام صادق (ع) فرمود : «و اما یبلغن عندک الکبر احدهما او کلاهما فلا تقل لهما اف و لا تنهرهما ؛» یعنی اگر تو را دلتنگ کردند به آنها اف مگو اگر تو را زدند با آنها تندی نکن و فرمود : « و قل لهما قو لا کریما» یعنی اگر تو را زدند، بگو : خدا شما را بیامرزد، این سخن ارزشمند و کریمانه است از جانب تو ، و فرموده است : « و اخفض لهما جناح الذل من الرحمه» فرمود : یعنی : دیدگانت را به آنها خیره نکن بلکه با مهربانی و دلسوزی نگاه کن صدایت را از صدای آنها بلندتر نکن و دستت را بالای دست آنها نگیر و در راه رفتن جلوتر از آنها حرکت کن.» از آن حضرت است : « مردی نزد پیامبر(ص) آمد، عرض کرد : یا رسول الله مرا سفارشی کن، فرمود : چیزی را شریک خدا قرار نده ، اگر چه تو را در آتش بسوزانند و شکنجه کنند، باید دلت به ایمان محکم باشد، و فرمان پدر و مادرت را ببر و به آنها نیکی کن ، زنده باشند یا مرده و اگر دستور دادند، خاندان و مالت را کنار بگذار، که این کار از ایمان است». از آن حضرت نقل شده است : « پرسیدند : چه اعمالی بالاتر است ؟ فرمود : نماز سر وقت و نیکی به پدر و مادر و جهاد در راه خدا». از آن حضرت نقل شده که فرمود : « مردی خدمت رسولخدا (ص) آمد ، عرض کرد : یا رسول الله ، من به جهاد علاقه دارم و با نشاطم ، فرمود : بنابراین در راه خدا جهاد کنی که اگر کشته شوی در نزد خدا زنده خواهی بود و روزی می خوری و اگر بمیری اجرت با خداست و اگر برگردی مانند روزی که متولد شده ای از گناهان پاک هستی ؛ عرض کرد : یا رسول الله من پدر و مادر پیری دارم به گمان خود با من انس گرفته اند و از رفتن من به جهاد ناراضی هستند. رسول خدا (ص) فرمود : در این صورت در خدمت آنان باش ، سوگند به آن که جان من در دست اوست، الفت یک شبانه روز آنها با تو از جهاد یک سال بهتر است.» از آن حضرت است که فرمود : « مردی خدمت پیامبر (ص) آمد ، عرض کرد : یا رسول الله : به چه کسی احسان کنم ؟ فرمود : به مادرت ، گفت : بعد به که : فرمود : به مادرت ، عرض کرد : سپس به که ؟ فرمود : به مادرت ، عرض کرد : بعد از آن به که ؟ فرمود : به پدرت.» از عمار بن حیان نقل شده است که می گوید : « به امام صادق (ع) خبر دادم که پسرم اسماعیل با من خوشرفتاری می کند. فرمود : من هم او را دوست داشتم و اکنون علاقه ام به او بیشتر شد ، همانان خواهر رضاعی رسول خدا (ص) نزد آن حضرت آمد، چون او را دید، شادمان شد و روپوش خود را برای او گسترد و او را روی آن نشاند سپس رو به او کرد و سخن می گفت و تبسم می فرمود تا او برخاست و رفت و برادرش آمد، حضرت آن رفتاری را که با خواهرش کرده بود با او نکرد. عرض کردند : چرا رفتاری که با خواهرتان کردید با این که او مرد است با او چنین رفتاری نکردید؟ فرمود : چون آن خواهر نسبت به پدر و مادرش خوش رفتار بود.» از زکریا بن ابراهیم نقل شده که می گوید : « من نصرانی بودم و اسلام آوردم و به مکه رفتم ؛ خدمت امام صادق (ع) رسیدم و عرض کردم : من نصرانی بودم و مسلمان شده ام. فرمود : از اسلام چه دیدی؟ گفت : این سخن خدای تعالی را : « ها کنت تدری ما الکتاب و لا الایمان و لکن جعلناه نورا نهدی به من نشاء من عبادنا ، فرمود : یقین خداوند تو را راهنمایی کرده است. آن گاه سه مرتبه فرمود : خدایا هدایتش کن ! پسرم هر چه می خواهی بپرس . عرض کردم : پدر ، مادر و خانواده ام نصرانی هستند، و مادرم نابیناست. من همراه آنها باشم و در ظرف آنها غذا بخورم؟ فرمود : آیا آنها گوشت خوک می خورند؟ عرض کردم : نه ، بلکه با آن تماس هم ندارند، فرمود : اشکالی ندارد، مواظب مادرت باش و با او خوش رفتاری کن و چون از دنیا رفت او را به دیگری وامگذارل ، خودت به کار او اقدام کن و به کسی نگو که نزد من آمده ای تا در منی پیش من آیی. ان شاء الله تعالی – زکریا می گوید : در منی خدمت امام (ع) رسیدم در حالی که مردم اطرافش را گرفته بودند و او مانند آموزگار کودکانی بود که گاهی این و گاهی آن ، سوال می کردند، و چون به کوفه رفتم نسبت به مادرم مهربانی کردم و خودم به او غذا می دادم و جامه و سرش را نظافت می کردم و خدمتکارش بودم، مادرم به من می گفت : پسرم تو زمانی که دین مرا داشتی چنین رفتار با من نمی کردی ، این چه رفتاری است که از تو می بینم از زمانی که از دین ما رفته ای و به دین پاک وارد شده ای ؟ گفتم : مردی از فرزندان پیغمبر به من این طور دستور داده است. مادرم گفت : آن مرد پیغمبر است ؟ گفتم : نه ، بلکه پسر پیغمبر است، گفت : نه ، آن مرد، خود پیامبر است. زیرا دستوری که به تو داده است از سفارشهای پیامبران است ، گفتم : مادر جان ، پس از پیامبر ما پیامبری نباشد و او پسر پیامبر است. گفت : دین تو بهترین دین است، آن را به من تعلیم ده ، من اسلام را به او عرضه داشتم و او مسلمان شد و برنامه اسلام را به او آموختم، او نماز ظهر ، عصر ، مغرب و عشاء را خواند و در همان شب عارضه ای به او رخ داد، به من گفت : پسرم آنچه به من آموختی دوباره بیاموز من آنها را تکرار کردم ، مادرم اقرار کرد و از دنیا رفت و چون صبح شد ، مسلمانان آمدند، او را غسل دادند و من خود به جنازه او نماز خواندم و او را در قبرش گذاشتم». از ابراهیم بن شعب نقل شده که می گوید : « به امام صادق (ع) عرض کردم : پدرم به حدی پیر و ضعیف شده است که او را برای قضای حاجت بر پشت خود حمل می کنم، فرمود : تا آن جا که می توانی خودت این کار را بکن و با دست خودت لقمه را در دهانش بگذار تا سپر آتش فردایت باشد». جابر می گوید : « شنیدم مردی به امام صادق (ع) عرض می کرد : من پدر و مادری دارم مخالف مذهب شیعه ؛ حضرت فرمود : با آنها خوش رفتاری کن چنان که با مسلمان های دوست ما خوش رفتاری می کنی.» از امام باقر (ع) روایت شده است که فرمود : « سه چیز است که خدای تعالی به هیچ کس اجازه تخلف از آنها را نداده است : ادای امانت به نیکوکار و بدکار ، وفای به عهده ، نسبت به نیکوکار و بدکار ، و نیکی کردن به پدر و مادر خواه نیکوکار باشد و خواه بدکار.» سدیر می گوید : « به امام صادق (ع) عرض کردم : آیا فرزند می تواند پاداش پدرش را بدهد ( جبران زحمات او را بکند)؟ فرمود : پاداشی برای پدر میسر نیست مگردر دو صورت : پدر مرده باشد و پسرش او را بخرد و آزاد کند ، یا پدر بدهکار باشد و پسر بدهی او را بپردازد.» و از آن حضرت است که فرمود : « همانا بنده ای در زمان حیات پدر و مادر ، به آنها نیکی می کند و بعد که می میرند بدهی آنها را نمی پردازد و بر ایشان طلب آمرزش نمی کند ، خداوند او را عاق و نافرمان می نویسد ولی بنده دیگری که در زمان حیات پدر و مادر ، عاق آنها می شود و به آنها نیکی نمی کند ولی پس از مردن بدهی آنها را می پردازد و بر ایشان طلب آمرزش می کند، خدای تعالی او را نیکوکار می نویسد.» از امام صادق (ع) است که فرمود : « چه مانعی دارد که مردی از شما به پدر و مادرش نیکی کند خواه زنده باشد و خواه مرده ، از جانب آنها نماز بخواند و صدقه دهد و حج گزارد و روزه بگیرد تا آنچه کرده ثوابش از آنها باشد و همان قدر ثواب هم برای خود او باشد تا خدای تعالی به وسیله احسان و صله او خیر فراوانی به او عطا کند.» از آن حضرت است که فرمود : « از سنت و  احسان به پدر آن است که مرد ، به اسم پدرش کنیه بگیرد.» از ابوالحسن امام کاظم (ع) است که فرمود : « مردی از رسول خدا (ص) پرسید : حق پدر بر فرزند چیست ؟ فرمود : او را به نام نخواند و جلوتر از او راه نرود و پیش از او ننشیند و باعث دشنام دیگران بر او نشود.»

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1398-12-13] [ 09:06:00 ب.ظ ]





اکلت‏حنیفه ربها لم یحذروا من ربهم زمن التقحم و المجاعه سوء العواقب و التباعه قبیله بنى حنیفه در قحطى و از گرسنگى پروردگار خود را خوردند و نه از پروردگار خود حذر کردند، و نه از سوء عاقبت این کار پروا نمودند!! و بسا مى‏شد که مدتى سنگى را مى‏پرستیدند، اما آنگاه که به سنگ زیبائى مى‏رسیدند سنگ اول را دور انداخته و دومى را براى خدائى بر مى‏گزیدند، و اگر چیزى پیدا نمى‏کردند براى پرستش مقدارى خاک جمع نموده و گوسفند شیردهى مى‏آوردند و شیرش را روى آن خاک مى‏دوشیدند، و از آن گل بتى مى‏ساختند و بلا فاصله به دور همان بت، طواف مى‏کردند! و زنان محرومیت و تیره‏بختى‏هائى که در این جوامع داشتند در دل و فکر آنان ضعفى ایجاد کرد، و این ضعف فکرى اوهام و خرافات عجیب و غریبى در مورد حوادث و وقایع مختلف در آنان پدید آورد، که کتب تاریخى این خرافات و اوهام را ضبط کرده است. و این بود خلاصه‏اى از احوال زن در مجتمع انسانى در ادوار مختلف قبل از اسلام، و در عصر ظهور اسلام. نتایجى که از آنچه گفته شد بدین قرار است: اول اینکه: بشر در آن دوران در باره زن دو طرز تفکر داشت، یکى اینکه زن را انسانى در سطح حیوانات بى‏زبان مى‏دانست، و دیگر اینکه او را انسانى پست و ضعیف در انسانیت مى‏پنداشت، انسانى که مردان، یعنى انسان‏هاى کامل در صورت آزادى او از شر و فسادش ایمن نیستند، و به همین جهت‏باید همیشه در قید تبعیت مردان بماند، و مردان اجازه ندهند که زنان آزادى و حریتى در زندگى خود کسب کنند، نظریه اول با سیره اقوام وحشى و نظریه دوم با روش اقوام متمدن آن روز مناسب‏تر است. دوم اینکه: بشر قبل از اسلام نسبت‏به زن از نظر وضع اجتماعى نیز دو نوع طرز تفکر داشت، بعضى از جوامع زن را خارج از افراد اجتماع انسانى مى‏دانستند، و معتقد بودند زن جزء این هیکل ترکیب یافته از افراد نیست، بلکه از شرایط زندگى او است، شرایطى که بشر بى‏نیاز از آن نمى‏باشد، مانند خانه که از داشتن و پناه بردن در آن چاره‏اى ندارد، و بعضى دیگر معتقد بودند زن مانند اسیرى است که به بردگى گرفته مى‏شود، و از پیروان اجتماع غالب است، و اجتماعى که او را اسیر کرده، از نیروى کار او استفاده مى‏کند، و از ضربه زدنش هم جلوگیرى مى‏نماید. سوم اینکه: محرومیت زن در این جوامع همه جانبه بود، و زن را از تمامى حقوقى که ممکن بود از آن بهره ‏مند شود، محروم مى‏دانستند، مگر به آن مقدارى که بهره‏مندى زن در حقیقت‏به سود مردان بود، که قیم زنان بودند. چهارم اینکه: اساس رفتار مردان با زنان عبارت بود از غلبه قوى بر ضعیف و به عبارت دیگر هر معامله‏اى که با زنان مى‏کردند بر اساس قریحه استخدام و بهره‏کشى بود، این روش امت‏هاى غیر متمدن بود، و اما امت‏هاى متمدن علاوه بر آنچه که گفته شد این طرز تفکر را هم داشتند که زن انسانى است ضعیف الخلقه، که توانائى آن را ندارد که در امور خود مستقل باشد، و نیز موجودى است‏خطرناک که بشر از شر و فساد او ایمن نیست و چه بسا که این طرز تفکرها در اثر اختلاط امت‏ها و زمان‏ها در یکدیگر اثر گذاشته باشند. 1. سوره نحل آیه 59 پی‌نوشت: کتاب ترجمه تفسیر المیزان جلد 2 صفحه 402 (نویسنده: علامه سید محمد حسین طباطبائى ) مروری بر تاریخچه ارث زن در ایران: ارث زن در ایران ساسانى مرحوم سعید نفیسى در تاریخ اجتماعى ایران از زمان ساسانیان تا انقراض امویان صفحه 42 مى‏نویسد: «در زمینه تشکیل خانواده نکته جالب دیگر که در تمدن ساسانى دیده مى‏شود این است که چون پسرى به سن رشد و بلوغ مى‏رسید،پدر یکى از زنان متعدد خود را به عقد زناشویى وى درمى‏آورده است.نکته دیگر این است که زن در تمدن ساسانى شخصیت‏حقوقى نداشته است و پدر و شوهر اختیارات بسیار وسیعى در دارایى وى داشته ‏اند.هنگامى که دخترى به پانزده سالگى مى‏رسید و رشد کامل کرده بود، پدر یا رئیس خانواده مکلف بود او را به شوى بدهد.اما سن زناشویى پسر را بیست‏سالگى دانسته‏اند و در زناشویى رضایت پدر شرط بود.دخترى که به شوى مى‏رفت دیگر از پدر یا کفیل خود ارث نمى‏برد و در انتخاب شوهر هیچ گونه حقى براى او قائل نبودند.اما اگر در سن بلوغ،پدر در زناشویى وى کوتاهى مى‏کرد حق داشت‏به ازدواج نامشروع اقدام بکند و در این صورت از پدر ارث نمى‏برد. شماره زنانى که مردى مى‏توانست‏بگیرد نامحدود بود و گاهى در اسناد یونانى دیده شده است که مردى چند صد زن در خانه داشته است.اصول زناشویى در دوره ساسانى-چنانکه در کتابهاى دینى زردشتى آمده-بسیار پیچیده و درهم بوده و پنج قسم زناشویى رواج داشته است: 1.زنى که به رضاى پدر و مادر،شوهر مى‏رفت فرزندانى مى‏زاد که در این جهان و آن جهان از او بودند و او را«پادشاه زن‏»مى‏گفتند. 2.زنى که یگانه فرزند پدر و مادرش بود،او را«اوگ زن‏»یعنى زن یگانه مى‏گفتند و نخستین فرزندى که مى‏زاد به پدر و مادرش داده مى‏شد تا جانشین فرزندى بشود که از خانه آنها رفته است و شوهر کرده و پس از آن این زن را هم‏«پادشاه زن‏» مى‏گفتند. 3.اگر مردى در سن بلوغ بى‏زن مى‏مرد،خانواده‏اش زن بیگانه‏اى را جهیز مى‏داد و او را به کابین مرد بیگانه‏اى درمى‏آورد و آن زن را«سذر زن‏»یعنى زن خوانده مى‏گفتند و هر چه فرزند او مى‏زاد،نیمى به آن مرد مرده تعلق مى‏گرفت و در آن جهان فرزند او مى‏شد و نیمى دیگر از آن شوهر زنده بود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:05:00 ب.ظ ]






در این فصل به بررسی مفاهیم اساسی در خصوص زن، کودک و تابعیت و همچنین به پیشینه تاریخی حقوق زن و کودک و تابعیت پرداخته می­شود.   1- 1 تاریخچه حقوق زن زن حقیقتی است که در طول تاریخ، فراز و نشیب‌های فراوانی را تحمل کرده و از زنده به گور شدن تا خدایی شدن را به خود دیده است. زن غیر از حقیقت انسانی، رازی در خود نهفته دارد که باید جلوه‌های مختلف آن کشف و صورت‌های گوناگونش پدیدار شود تا آن­گونه که هست، شناسایی و معرفی گردد. 1-1-1حقوق زنان در جوامع نخستین      1- زن در استرلیا: در قبایل استرالیا زن، حکم حیوان اهلی را داشته که فقط برای دفع شهوت و تولید نسل به کار گرفته می­شد و سابقاً در موارد قحطی، زنان را کشته و می­خورند. شغل اصلی مرد جنگ و شکار است، در بیابان گردی­ها زن باید با بچه­های خود و اثاثیه مختصری به همراه مرد حرکت کند. در سواحل رودخانه­ها زن به ماهیگیری مشغول شده و عنصر اساسی تغدیه خانواده را بدین وسیله فراهم می سازد. لکن حق ندارد با شوهرش غذا بخورد، باید صبر کند پس از سیر شدن شوهر اگر چیزی ماند آن را بخورد.(صدر، 1348، ص84- 85) 2- زن در افریقا: در آفریقای مرکزی زن، از غذا خوردن با شوهر ممنوع بوده است. فرزندان مطلقاً گوش به مادر نمی­کنند. پدر خانواده روی کوچکترین بهانه­ای همسر خود را به حدی می­زند که مشرف به موت می­شود. عجیب­تر آن­که زن طوری این وضعیت برای خود عادلانه می­داند که مطلقاً از این سرنوشت شکوه­ا­­ی ندارد. شوهران، آن­ها را به قیمت کم در برابر پول یا هدیه به بیگانگان می­فروشند. (صدر، 1348، ص88 -89) در بعضی از مناطق، دختر و زن موجوداتی بی­ارزش به شمار می­رفتند که اهمیت آنان حتی از یک تخم مرغ کم­تر بود، اگر سبد تخم مرغی از دست دختر یا زنی می­افتاد و تخم مرغ­های آن می­شکست، وی محکوم به اعدام می­شد. (محقق،1360 ، ص10)      3- زن در چین: اقوام چینی معتقد بودند زنان به کلی از فکر و عقل و مشاعر و ادراکی بی­نصیب­اند به همین جهت برآوردن تمایلات و خواسته­ های زن را ناقص شمرده و قابل عمل نمی­دانستند، زنان چینی هم­چون اسیرانی در دست جلادان بی­رحم گرفتار بودند. در چین، زن حق غذا خوردن­ با شوهر یا پسرانش را نداشته ­است (نوری،1340، ص10). درموردی که شوهر یا پدر فوت کرده باشد، دعوی بر علیه زن  اقامه می­شود و ممکن است طلبکار به جای پول از زن یا دختر بدهکار استفاده کند. (صدر، 1348 ، ص92) در چین باستان زن «آب دردآوری» خوانده می­شد که جامعه را می­شوید و سعادت و سرمایه آن را می برد. مردان نیز زن را شری می­دانستند که با میل خودشان او را نگه می­داشتند و هرگاه اراده می­کردند به شیوه­ای که خودشان می­پسندیدند، از دست او خلاص می­شدند. (اسعدی،1387، ص369)      4- زن در عربستان: اعراب نیمه وحشی قبل از اسلام، زن را به شکل برده می­نگریستند. از دیدگاه آنان زن در مقابل شوهر موجودی ضعیف و بی­ارزش و شیئی قابل تملک بود و مردان از داشتن دختر که قادر به جنگ و اخذ غنیمت و کارهای دشوار نبود، تنفر داشتند و چهره آنان از شنیدن خبر تولد دختر رو به سیاهی می­رفت. (نوری، 1340، ص9) قرآن در این زمینه چنین می­فرماید: «وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالأُنثَى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ کَظِیمٌ» (نحل،58) (ترجمه: در حالی که هر گاه به یکی از آن­ها بشارت دهند که دختر نصیب تو شده، صورتش (­از فرط ناراحتی) سیاه می­شود و به شدت خشمگین می­شود) کشتن دختران در عربستان نشان می­دهد، که اختیارات مرد نامحدود بوده و زن در درون خانه، حق هیچ مداخله­ای در امر زندگی نداشته است. در بعضی از قبایل عرب، دختران تازه زاییده شده را سر می­بریدند. بعضی­ها کودک را از بالای کوه به پایین پرتاب می­کردند، بعضی دیگر دختر را در آب غرق می­کردند (نوری،1340، ص10).      5- زن در روم: در روم قدیم، مرد حاکم مطلق و بی­چون و چرای زن و خانواده خویش بود و تنها او بود که اختیاردار مرگ و زندگی زن بود. (ماله و ایزاک،1332 ،ص 103) حتی اگر زن یا فرزند مرتکب جنایتی می­شد وی توانایی داشت که او را محکوم به اعدام کند. بر همین اساس، یکی از رومیان قرن دوم قبل از میلاد به نام کاتن گفته است: شوهر بر زن خود حاکم است و اختیاراتش واحد نیست. هر چه بخواهد می ­تواند کند، اگر از زن خطایی سر بزند او را جزاء می­دهد؛ اگر شراب بیاشامد محکومش میکند و اگر بی­ناموسی کند او را میکشد. (ماله و ایزاک،1332،ص 104) زن در روم به سان کنیزی بی­ارزش بود که هیچ قدر و منزلتی در اجتماع نداشت. (دورانت، 1390،ص 204) زن موجودی رشد نایافته و نابالغ پنداشته می­شد که طبق قانون، همیشه قیم و سرپرست داشت؛ مادام که همسر داشت تحت سرپرستی او بود و پس از بیوه شدن تحت سرپرستی پسر بزرگش بود. (دورانت،1390،ص 210) اگر زنی به جرمی متهم می­شد، شوهرش حق دادرسی و کیفر او را داشت و می­توانست او را به جرم زنا یا دزدیدن کلیدهای انبار شرابش به مرگ محکوم کند. در حق فرزندان نیز اختیار مرگ و زندگی و فروختن به اسارت با او بود و بی­رضایت او، ازدواج فرزندانش ممکن نبود دختر شوهردار همچنان در بند اقتدار پدر می­ماند مگر آنکه پدر به وی اجازه ازدواج می­داد و او را به دست شوهرش می­سپرد. مرد، نسبت به بندگان خود اختیار بی­حدی داشت و اینان به اتفاق  زن و  فرزندانش، مانچی پیا وی[1]یعنی زیردست و ملک او محسوب می­شدند و صرف ­نظر از سن و وضعیتشان، آنقدر در سایه­ی قدرت او باقی می­ماندند. که خود او به رهانیدن یا خلع ید خود از ایشان اراده می­کرد این حقوق خانواده سالاری تا اندازه­ای به وسیله عادت و رأی عامه و شورای قومی و قانون محدود می­شد وگرنه تا زمان مرگ پدر دوام داشت و با جنون یا حتی خواست خود او قابل انقضاء نبود. (دورانت،1341،ج 7،ص 91) بدیهی است وقتی عنوان انسان اجتماعی بر زن اطلاق نگردد، به تبع از کلیه حقوق و امتیازاتی که مخصوص انسان است محروم خواهد ماند. 6- زن در یونان: زن یونانی در اخلاق زندگی و در نهایت پستی و ذلت نموداری از درک اسفل بود، در یونان قدیم زن فاقد شخصیت اجتماعی بود و نقشی در تمدن درخشان آن عصر طلایی نداشت. و در خانه پنهان نگه داشته می­شد و در مقطعی به صورت عشرت کده­ای سیار به عفت فروشی می­پرداخت. یکی از مورخان ایرانی می­نویسد باید نام زن همانند خودش در خانه محبوس باشد. دموستن خطیب معروف یونانی می­گوید: ما زنان هوسران را برای لذت می­خواهیم و همسران را برای فرزندان مشروع زن در یونان قابل فروش و هبه بود و پدر همین دموستن، مادر او را به یکی از دوستان خود بخشیده بود و به قولی، سقراط نیز همسر خود را به آلس بیاد خطیب قرض داده بود و در عرف آن زمان، مرد اگر سنین جوانی را گذرانده بود، وظیفه داشت مرد جوانی را برای همبستری زن خود پیدا کند. ولی زن با داشتن هر نوع رابطه جنسی بدون اذن شوهر مستحق قتل بود. (خامنه­ای، 1368،ص 22) در میان یونانیان، زن، مانند برده خرید و فروش می­شد در برابر پدر و شوهر حق مالکیت، معاشرت و حیاط نداشت. پدر یا شوهر می­توانستند زن و دختر خود را بفروشند و قرض یا اجاره دهند و او را بکشند.(خامنه­ای، پیشین، ص23) 7- زن در ایران باستان: زن در ایران باستان نیز رویه­ی همسایگان متمدن رواج داشته است. زنان در اختیار و مطیع اراده­ی بدون چون و چرای شوهران به سر می­بردند. با این که هر شوهری در ایران باستان، بدون هیچ­گونه­ محدودیتی می­توانست زن بگیرد، اما زنان ایرانی پس از مرگ شوهران خویش حق ازدواج نداشتند و در میان طبقات عالیه و بلند­پایه، ازدواج با محارم چون مادر و خواهر، یک مساله رایج بود. زنان در کشورهای متمدن و مترقّی آن دوران مانند ایران، روم، چین، هند و… نیز در زندگی خود، شانس مطلوبی نداشتند، تحقیر زن در این سرزمین­ها مانند قبایل غیر متمدن بسی تأسفبار بوده است. (بالازاده، 1375، ص189) در ایران باستان، طبق آیین زردتشت، خیانت زن موجب اعدام بود و در عهد ساسانیان این حکم تخفیف یافت به این صورت که در اولین بار، زندانی و در صورت تکرار، اعدام می­شد.(فاضل، پیشین، ص14)  8- حقوق زن در جوامع امروزی: موضوع حقوق زن در جوامع امروزی، کمتر از دوران قبل از اسلام نیست، زیرا با آنکه جوامع بشری به پیشرفت شایانی در عرصه­های علم و دانش نایل گردیده­اند، ولی در خصوص حقوق زن، هنوز هم حداکثر مشکلات پا برجاست. در عده­­ای از کشورها، زن هنوز وسیله خواهش­های نفسانی را تشکیل می­دهد و در برخی دیگر، هنوز جور و ظلم محرومیت­ها در برابر زنان، توجه جوامع بشری را از طریق تنظیم یک سلسله اسناد بین ­المللی درباره زنان معطوف نماید. (بالازاده، 1375، ص 276) 1-1-2حقوق زنان در ادیان الهی 1- زن در دین زردشت: در ایران باستان، به خصوص در دوره­ی ساسانی، براساس مذهب زردشت، زن و شوهر نظام اشتراک اموال را می­پذیرفتند و در نتیجه، منافع مادی زوجین، یکی می­شده است. در قوانین زردتشت، حق نفقه زنان محترم شمرده شده و حتی مقدارش نیز مشخص شده است، دو قطعه نان خشک و یک مقدار آب جو. (دارمستتر،1342 ، ص39) اما در عین حال، مرد می­توانست زن خویش را به مرد دیگری قرض دهد و رضایت زن شرط ­­نبود؛ زیرا این عمل را کمک به تنگدست شمرده و عمل نیک وکار حسنه­ای می­دانستند. (صدر، پیشین،ص51) 2- زن در دین یهود: تصویر حوّا، در روایات یهودی به عنوان یک وسوسه‌گر، منتج به دیدی بی‌نهایت منفی نسبت به زنان شده است و همه‌ی زنان به عنوان کسانی تصور شده‌اند که از مادرشان، یعنی حوّا، گناه، حیله و تلبیس را به ارث برده و در نتیجه همه‌ی آنان نادرست کار و از نظر اخلاقی پَست و گناه‌کارند. در یهود، نظارت پدر بر دختر آن اندازه مطلق است که حتی اگر بخواهد می‌تواند دخترش را بفروشد و این نکته در نوشته‌های ربیّون آمده است: «مرد می‌تواند دخترش را بفروشد، اما زن نمی‌تواند، مرد می‌تواند دختر را نامزد کند، اما زن نه.» (گزینستون، 1377،ص 14) ربیّون یهود، حق شوهر بر دارایی‌های همسرش را به عنوان یک نتیجه‌ی فرعی از مالکیت شوهر بر همسر می‌دانند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:04:00 ب.ظ ]





سدیر مى گوید: (( به امام صادق (ع ) عرض کردم : آیا فرزند مى تواند پاداش پدرش ‍ را بدهد (جبران زحمات او را بکند)؟ فرمود: پاداشى براى پدر میسر نیست مگر در دو صورت : پدر مرده باشد و پسرش او را بخرد و آزاد کند، یا پدر بدهکار باشد و پسر بدهى او را بپردازد.)) (۱۳۹۱) و از آن حضرت است که فرمود: (( همانا بنده اى در زمان حیات پدر و مادر، به آنها نیکى مى کند و بعد که مى میرند بدهى آنها را نمى پردازد و بر ایشان طلب آمرزش ‍ نمى کند، خداوند او را عاق و نافرمان مى نویسد ولى بنده دیگرى که در زمان حیات پدر و مادر، عاق آنها مى شود و به آنها نیکى نمى کند ولى پس از مردن بدهى آنها را مى پردازد و بر ایشان طلب آمرزش مى کند، خداى تعالى او را نیکوکار مى نویسد.)) (۱۳۹۲) از امام صادق (ع ) است که فرمود: (( چه مانعى دارد که مردى از شما به پدر و مادرش نیکى کند خواه زنده باشد و خواه مرده ؛ از جانب آنها نماز بخواند و صدقه دهد و حج گزارد و روزه بگیرد تا آنچه کرده ثوابش از آنها باشد و همان قدر ثواب هم براى خود او باشد تا خداى تعالى به وسیله احسان و صله او خیر فراوانى به او عطا کند.)) (۱۳۹۳) از آن حضرت است که فرمود: (( از سنت و احسان به پدر آن است که مرد، به اسم پدرش کنیه بگیرد.)) (۱۳۹۴) از ابوالحسن امام کاظم (ع ) است که فرمود: (( مردى از رسول خدا (ص ) پرسید: حق پر بر فرزند چیست ؟ فرمود: او را به نام نخواند و جلوتر از او راه نرود و پیش از او ننشیند و باعث دشنام دیگران بر او نشود.)) (۱۳۹۵) در روایت صحیح از معمر بن خلاد نقل شده است که مى گوید: (( به امام رضا (ع ) عرض کردم : آیا مى توانم پدر و مادرم را به صورتى که مذهب حق را نشناسند دعا کنم ؟ فرمود: بر ایشان دعا کن و از طرف آنها صدقه بده و اگر زنده اند ولى مذهب حق را نمى شناسند با آنها مدارا کن ، زیرا رسول خدا (ص ) فرمود: همانا خداوند مرا به رحمت فرستاده نه به نافرمانى .)) از امام باقر (ع ) است که فرمود: (( رسول خدا (ص ) در سخنى از سخنان خود، فرمود: از آزردن پدر و مادر بپرهیزید، زیرا بوى بهشت را از فاصله هزار سال استشمام کنند ولى عاق والدین و قاطع رحم و پیرمرد زناکار و آن که جامه اش را از روى کبر و فخرفروشى بر زمین کشد، آن را استشمام نکند و براستى که بزرگى از آن پروردگار عالمان است .)) از آن حضرت است که فرمود: (( پدرم به مردى نگاه کرد در حالى که پسر آن مرد همراهش بود و او به شانه پدرش تکیه داده بود، فرمود: پدرم تا وقتى که زنده بود با آن پسر سخن نگفت .)) (۱۳۹۶) از امام صادق (ع ) است که فرمود: (( هرکس به پدر و مادر خود از روى دشمنى نظر کند، در حالى که آن دو به وى ستم کرده باشند، خداوند نمازش را نپذیرد.)) (۱۳۹۷) از آن حضرت است که فرمود: (( اگر خداوند چیزى را کمتر از اف مى دانست از آن نهى مى کرد و آن کمترین مرتبه آزردن است و از جمله آزار والدین نگاه خیره بدانهاست .)) (۱۳۹۸) از آن حضرت است که فرمود: (( رسول خدا (ص ) فرموده است : بالاتر از هر نیکى ، نیکى دیگرى است تا این که انسان در راه خدا شهید شود، دیگر بالاتر از آن نیکى نیست . و بالاتر از هر آزار، آزارى است تا این که کسى پدر و مادرش را به قتل رساند و چون چنین کند بالاتر از آن ، نافرمانى نباشد.)) (۱۳۹۹) از زید بن على به نقل از پدرش و او از جدش روایت شده که فرمود: (( رسول خدا (ص ) فرمود: همان گونه که فرزند عاق والدین مى شود، والدین نیز عاق فرزند مى شوند.)) پیامبر (ص ) فرمود: حق فرزند بر پدرش آن است که اگر پسر است ، پدر، مادر فرزند را گرامى بدارد و نام نیکو بر او بگذارد و قرآن را به او بیاموزد و پاک بدارد و شنا به او تعلیم دهد؛ و اگر دختر است ، مادرش را احترام کند و نام خوب بر او بگذارد، سوره نور را به او بیاموزد و سوره یوسف را به او تعلیم ندهد و او را در بالا خانه ها سکونت ندهد و هر چه زودتر او را به خانه شوهر بفرستد.)) (۱۴۰۰) از ابوالحسن امام کاظم (ع ) است که فرمود: (( مردى خدمت پیامبر (ص ) آمد و عرض کرد: یا رسول اللّه ، پسر من به من چه حقى دارد؟ فرمود: اسم خوب بر او بگذارى و ادب نیکو دهى و او را به کار خوبى بگمارى .)) (۱۴۰۱) از امام صادق (ع ) است که فرمود: (( رسول خدا (ص ) فرموده است : خدا آن پدر و مادرى را بیامرزد که به فرزندانشان در نیکوکارى کمک کنند.)) (۱۴۰۲) در روایت دیگرى آمده است : (( گفتم : چگونه به نیکوکارى اش کمک کند؟ فرمود: آسانش را بپذیرد و از دشوارش چشم پوشى کند و او را به بدى متهم و وادار به کار سخت نکند و بین این حالت پدر و آن که در حدى از حدود کفر قرار گیرد چیزى نیست ، مگر آن که وارد نافرمانى و یا قطع رحم گردد.)) (۱۴۰۳) از آن حضرت است که فرمود: (( رسول خدا (ص ) فرموده است : بچه ها را دوست بدارید و با آنها مهربان باشید و هرگاه وعده اى به آنها دادید وفا کنید، زیرا آنها جز شما که به آنها روزى مى دهید کسى دیگرى را نمى بینند.)) (۱۴۰۴) از آن حضرت روایت شده است که فرمود: رسول خدا (ص ) فرموده است : هر که فرزندش را ببوسد خداوند برایش حسنه اى بنویسد و هر کس خوشحالش کند، خداوند او را روز قیامت خوشحال کند و هر که به فرزندش قرآن بیاموزد، روز قیامت پدر و مادر را بخوانند و بر آنها جامه فاخر بپوشانند در حالى که نور آنها چهره اهل بهشت را روشن مى کند.)) (۱۴۰۵) از آن حضرت است که فرمود: (( مردى از انصار، عرض کرد: به چه کسى نیکى کنم ؟ فرمود: به پدر و مادرت ، عرض کرد: از دنیا رفته اند فرمود: به فرزندانت .)) (۱۴۰۶) از آن حضرت است که فرمود: (( مردى خدمت پیامبر (ص ) آمد عرض کرد: من صاحب دخترى شدم و او را تربیت کردم تا بالغ شد، لباس و زیور بر او پوشاندم ، سپس او را کنار چاهى قدیمى آوردم و داخل چاه افکندم و آخرین جمله اى که از او شنیدم ، مى گفت : آى پدر!! کفاره این عمل من چیست ؟ فرمود: آیا مادرت زنده است ؟ عرض کرد: خیر، فرمود: خاله ات زنده است ؟ عرض کرد: آرى ، فرمود: پس ‍ به او نیکى کن زیرا او به منزله مادر تو است و باعث محو شدن آن گناه تو مى شود، راوى مى گوید: به امام صادق (ع ) عرض کردم : چه وقت آن کار را مرتکب شده است ؟ فرمود: در جاهلیت که مردم عرب دختران خود را از ترس این که مبادا اسیر و در میان قوم دیگر صاحب فرزند شوند مى کشتند.)) (۱۴۰۷) حقوق زر خرید (برده )

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:04:00 ب.ظ ]





 

  • به کارگیری مداوم دانش تولید شده در قسمتهای مختلف طراحی، تولید و نوآوری در سازمان در جهت تحلیل نرفتن آن

  4- به هنگام سازی

  • در صورت لزوم بایستی به دانش تولید شده، اطلاعاتی اضافه یا کاسته گردد (همان منبع، 2004).

مرحله ششم در مدل مطرح شده اندازه گیری و ارزشیابی دانش می باشد در این مرحله با بهره گرفتن از الگوها و تکنیک های اندازه گیری، سنجش و ارزیابی به ارزشیابی دانش تولید شده و نقش آن در رقابت پایدار و نوآوری پرداخته خواهد شد. این مرحله بهتر است بصورت ارزشیابی تکوینی در حین تولید تا اجرای دانش نیز به کار گرفته شود، به طوری که در هر یک از مراحل زیر ارزشیابی به عمل آید:

  1. ارزشیابی از درک و نگرش نسبت مفهوم دانش و مدیریت آن
  2. ارزشیابی از دانش موجود و دانش مطلوب
  3. ارزشیابی از روش های به اشتراک گذاشتن
  4. توسعه و نگهداری دانش تولید شده
  5. ارزشیابی از محیط های برون سازی (اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی)
  6. ارزشیابی از روش ها و رویه های انجام کار
  7. ارزشیابی از فن آوریهای نوین اطلاعاتی (همان منبع، 2004)

مرحله هفتم در مدل، بازخورد می باشد منظور از بازخورد در فرایند تولید دانش، انعکاس نتایج ارزشیابی و نقاط قوت و ضعف در تولید و توسعه و استقرار دانش به افراد، گروه ها و مسئولان سازمان می باشد بازخورد مشخص می کند که تا چه اندازه به دانش مطلوب سازمان نزدیک شده ایم و توانسته ایم شکاف بین دانش موجود و دانش مطلوب را مرتفع سازیم و از طرفی به چه دانش جدیدی نیاز داریم ایجاد دانش جدید و رسیدن به توسعه پایدار و فن آوری نوین به غیر از به کارگیری افراد مختلف درون و برون سازمان امکان پذیر نمی باشد به طوری که هر چه دانش تولید شده بیشتر و از کیفیت بهتری برخوردار باشد میزان نوآوری، خلاقیت و توسعه پایدار در محیط های رقابتی بیشتر می باشد. محققین جنیه های مختلفی را برای فرایند مدیریت دانش شناسایی کرده اند که در اینجا به برخی از آنها به صورت گذرا اشاره می شود: هالساپل و جوشی (2002) در چارچوب خود کسب، انتخاب، درونی سازی و به کارگیری دانش اشاره نموده اند. ویگ و همکاران به توسعه، توزیع، ترکیب و به هم پیوستن دانش و مک کمپل و همکاران (1991) به تشخیص و جمع آوری دانش اشاره نموده است.  اما گلد (2001)، مالهوترا(2001) و سگارز (2001) با بررسی جنبه های مختلف ارائه شده توسط محققین فرایندهای مدیریت را به تقسیم نموده اند: 1- گردآوری دانش 2- تبدیل دانش 3- بکارگیری 4- نگهداری دانش که ایشان این چهار بعد را به عنوان قابلیت های مدیریت دانش نامیدند ولی فرایندهای اصلی در مدیریت دانش عبارتند از: شناسایی دانش، اکتساب دانش، توسعه دانش، اشتراک و توزیع دانش، بهره گیری از دانش 2- نگهداری دانش که همه آنها دارای ارتباط کاملاً نزدیکی با هم می باشند البته در این فرایندهای اصلی مداخلات صورت می گیرد که این امر به طور اجتناب ناپذیری فرایندهای دیگر را تحت تاثیر خواهد داد شکل 2-6 مدل عمومی دانش را نشان می دهد همانگونه که مشاهده می شود این مدل از چهار فعالیت اصلی را تشکیل شده است

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:03:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم