خداوند بر جانى (در شریعت موسى) دیه‏اى قرار نداده است، نه در نفس و نه در جرح، بلکه فقط عفو یا قصاص قرار داده است. البته خود تورات در این زمینه که آیا عفو جایز است یا نه، ساکت است. اما در مورد قتل غیر عمد در تورات مجازات تبعید پیش‏بینى شده است و جانى باید براى مدّتى در محلى معین باقى بماند و حق خروج از آن‏جا را ندارد؛ به گونه‏اى که اگر خارج شود و توسط ولى دم کشته شود خون او هدر خواهد بود و در سفر تثنیه آمده است: او [قاتل غیر عمد] مستوجب قتل نباشد چون که او را پیش‏تر بغض نداشته است. یکى‏از نویسندگان ازاین نص، چنین استفاده کرده که در قتل غیر عمد نیز قصاص جایز است، مگر این که جانى به شهرهاى امن پناه ببرد. وى در این زمینه مى‏گوید: تنها کیفر قتل در شریعت موسوى کشتن جانى است خواه فعل او عمد باشد یا خطا. ولى با توجه به مطالب قبل و هم چنین نص مورد استناد ایشان مى‏توان گفت که قصاص در قتل غیر عمد جایز نبوده است. البته قبلاً اشاره شد که اگر قاتل غیر عمد قبل از موعد مقرّر از شهر امن خارج شود و توسط ولى دم کشته شود خون او هدر است، ولى این به معناى جواز قصاص در قتل غیر عمد نیست. مجازات ضرب و جرح و قطع نیز در دین یهود قصاص است (قصاص کم‏تر از نفس) و در تورات آمده است:            و کسى که همسایه خود را عیب رسانیده باشد، چنان که او کرده باشد به او کرده خواهد شد. شکستگى عوض شکستگى، چشم عوض چشم، دندان عوض دندان، چنان که به آن شخص عیب رسانیده هم‏چنان به او رسانیده شود. نصوص دیگرى هم در این زمینه وجود دارد که قبلاً به آن‏ها اشاره شد. بنابراین، مى‏توان گفت که اساس نظام کیفرى در یهودیّت مبتنى بر اصل قصاص و مقابله به مثل است و این اصل حتى در مواردى حیوانات را نیز شامل مى‏شود، لیکن على رغم این نصوص و تأکیدها، بعضى از علماى یهود و نویسندگان «کتاب تلمود» در مورد این اصل تردید ایجاد کرده و آن را به گونه دیگرى توجیه و تفسیر نموده‏اند که بررسى‏آن مجال دیگرى را مى‏طلبد. یکى از ویژگى‏هاى حضرت عیسى -على نبینا و علیه السلام- توجه و تأکید زیاد او بر جنبه‏هاى اخلاقى در زندگى فردى و اجتماعى بود. این ویژگى به ضمیمه آن چه در انجیل آمده است ، مى‏توان عدم وجود حکم قصاص در مسیحیّت را نتیجه گرفت یا نه؟ در انجیل آمده است: به تحقیق شنیده‏اید آن چه گفته شده است که دوست دار خویش خود را و دشمن دار دشمن خود را و من مى‏گویم به شما که دوست دارید دشمنان خود را و نیکى کنید به هر که دشمنى کند با شما.                                        هم‏چنین در جاى دیگر مى‏گوید: شنیده‏اید که گفته شده است که چشم به عوض چشم و دندان به عوض دندان و من مى‏گویم به شما که در عوض بدى، بدى نکنید، لیکن کسى که دست زند بر طرف راست روى تو، پس بگردان براى او طرف دیگر را و کسى که خواهد با تو دعوا نماید و بگیرد جامه تو را پس بگذار براى او رداى خود را نیز… و نیز مى‏گوید: جزا مدهید به بد تا جزا داده نشوید به بد…. آن چه از این کلمات و مانند آن‏ها استفاده مى‏شود، چیزى جز ترغیب و تشویق به عفو و گذشت نیست و این منافاتى با وجود نظام کیفرى در دین مسیحیّت ندارد، همان‏گونه که در دین اسلام هم على رغم وجود نظام کیفرى، به خصوص قصاص، تأکید و تشویق به عفو شده و عفو و صبر از قصاص بهتر دانسته شده است. علاوه بر این، صرف نبودن حکم قصاص در انجیل موجود، دلیل عدم مشروعیت آن در مذهب مسیح نیست، زیرا این مذهب در واقع کامل کننده شریعت موسى است و نه ناسخ آن. در این زمینه در انجیل آمده است: گمان مى‏کنید که من آمده‏ام که در هم بپاشم و برطرف کنم ناموس یا شریعت پیغمبران را. نیامده‏ام براى از هم پاشیدن، بلکه آمده‏ام براى آن که کامل کنم‏ناموس را. قصاص در دوران پس از اسلام: قتل نفس، اولین جُرمى است که از دیدگاه قرآن در زمین واقع شده که از خوى تجاوزگرى و خودمحورى انسان حاکى است و این عمل در همان زمان هم جرم و گناه بوده است‏.بنابراین، اگر از ابتداى حیات انسان، قتل و ضرب و جرح به عنوان یک تهدید جدّى براى زندگى او به حساب آمده، باید بپذیریم که انسان‏ها از ابتدا دفاع از خود را یک حق دانسته و در مقابل این تهدید از خود عکس العمل نشان داده ‏اند.                                      صورت طبیعى مورد توجه انسان واقع شد، با این تفاوت که این مقابله، هیچ حدّ و مرزى نداشته است و انسان‏ها به خود اجازه مى‏داده ‏اند که در مقابل کوچک‏ترین تهدید و ضرب و جرح، به شدیدترین تهاجمات دست بزنند و در مقابل کشته شدن یک نفر، کشتارهاى دسته جمعى و قبیله‏اى را که احیاناً سال‏ها به طول مى‏انجامیده است انجام دهند. بدین ترتیب، همان‏گونه که طبیعت انسان‏ و سرگذشت او حکایت از حسّ برترى‏طلبى و خود محورى او دارد؛ به گونه‏اى که حاضر مى‏شود هم‏نوع خود را از بین ببرد و خون او را بر زمین بریزد، همین انسان در طبیعت خود، حس انتقام‏جویى و مقابله به مثل را دارد و حاضر نیست در مقابل تجاوز و تعدّى دیگران سکوت نماید و از خود دفاع نکند. شرایع آسمانى نیز، به ویژه اسلام که دینِ فطرت و منطبق با عالم تکوین است به این مسئله توجه کرده و بدون هیچ مسامحه‏اى اعلام نموده‏اند: جزاء سیّئه سیّئه مثله و انتقام بدى به مانند آن بدى است. ولمن انتصر بعدَ ظلمه فاولئک ماعلیهم من سبیل

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...