• به کارگیری مداوم دانش تولید شده در قسمتهای مختلف طراحی، تولید و نوآوری در سازمان در جهت تحلیل نرفتن آن

  4- به هنگام سازی

  • در صورت لزوم بایستی به دانش تولید شده، اطلاعاتی اضافه یا کاسته گردد (همان منبع، 2004).

مرحله ششم در مدل مطرح شده اندازه گیری و ارزشیابی دانش می باشد در این مرحله با بهره گرفتن از الگوها و تکنیک های اندازه گیری، سنجش و ارزیابی به ارزشیابی دانش تولید شده و نقش آن در رقابت پایدار و نوآوری پرداخته خواهد شد. این مرحله بهتر است بصورت ارزشیابی تکوینی در حین تولید تا اجرای دانش نیز به کار گرفته شود، به طوری که در هر یک از مراحل زیر ارزشیابی به عمل آید:

  1. ارزشیابی از درک و نگرش نسبت مفهوم دانش و مدیریت آن
  2. ارزشیابی از دانش موجود و دانش مطلوب
  3. ارزشیابی از روش های به اشتراک گذاشتن
  4. توسعه و نگهداری دانش تولید شده
  5. ارزشیابی از محیط های برون سازی (اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی)
  6. ارزشیابی از روش ها و رویه های انجام کار
  7. ارزشیابی از فن آوریهای نوین اطلاعاتی (همان منبع، 2004)

مرحله هفتم در مدل، بازخورد می باشد منظور از بازخورد در فرایند تولید دانش، انعکاس نتایج ارزشیابی و نقاط قوت و ضعف در تولید و توسعه و استقرار دانش به افراد، گروه ها و مسئولان سازمان می باشد بازخورد مشخص می کند که تا چه اندازه به دانش مطلوب سازمان نزدیک شده ایم و توانسته ایم شکاف بین دانش موجود و دانش مطلوب را مرتفع سازیم و از طرفی به چه دانش جدیدی نیاز داریم ایجاد دانش جدید و رسیدن به توسعه پایدار و فن آوری نوین به غیر از به کارگیری افراد مختلف درون و برون سازمان امکان پذیر نمی باشد به طوری که هر چه دانش تولید شده بیشتر و از کیفیت بهتری برخوردار باشد میزان نوآوری، خلاقیت و توسعه پایدار در محیط های رقابتی بیشتر می باشد. محققین جنیه های مختلفی را برای فرایند مدیریت دانش شناسایی کرده اند که در اینجا به برخی از آنها به صورت گذرا اشاره می شود: هالساپل و جوشی (2002) در چارچوب خود کسب، انتخاب، درونی سازی و به کارگیری دانش اشاره نموده اند. ویگ و همکاران به توسعه، توزیع، ترکیب و به هم پیوستن دانش و مک کمپل و همکاران (1991) به تشخیص و جمع آوری دانش اشاره نموده است.  اما گلد (2001)، مالهوترا(2001) و سگارز (2001) با بررسی جنبه های مختلف ارائه شده توسط محققین فرایندهای مدیریت را به تقسیم نموده اند: 1- گردآوری دانش 2- تبدیل دانش 3- بکارگیری 4- نگهداری دانش که ایشان این چهار بعد را به عنوان قابلیت های مدیریت دانش نامیدند ولی فرایندهای اصلی در مدیریت دانش عبارتند از: شناسایی دانش، اکتساب دانش، توسعه دانش، اشتراک و توزیع دانش، بهره گیری از دانش 2- نگهداری دانش که همه آنها دارای ارتباط کاملاً نزدیکی با هم می باشند البته در این فرایندهای اصلی مداخلات صورت می گیرد که این امر به طور اجتناب ناپذیری فرایندهای دیگر را تحت تاثیر خواهد داد شکل 2-6 مدل عمومی دانش را نشان می دهد همانگونه که مشاهده می شود این مدل از چهار فعالیت اصلی را تشکیل شده است

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...