از آن حضرت است که فرمود: (( مردى خدمت پیامبر (ص ) آمد عرض کرد: من صاحب دخترى شدم و او را تربیت کردم تا بالغ شد، لباس و زیور بر او پوشاندم ، سپس او را کنار چاهى قدیمى آوردم و داخل چاه افکندم و آخرین جمله اى که از او شنیدم ، مى گفت : آى پدر!! کفاره این عمل |
در این فصل به بررسی مفاهیم اساسی در خصوص زن، کودک و تابعیت و همچنین به پیشینه تاریخی حقوق زن و کودک و تابعیت پرداخته میشود. 1- 1 تاریخچه حقوق زن زن حقیقتی است که در طول تاریخ، فراز و نشیبهای فراوانی را تحمل کرده و از زنده به گور شدن تا خدایی شدن را به خود دیده است. زن غیر از حقیقت انسانی، رازی در خود نهفته دارد که باید جلوههای مختلف آن کشف و صورتهای گوناگونش پدیدار شود تا آنگونه که هست، شناسایی و معرفی گردد. 1-1-1حقوق زنان در جوامع نخستین 1- زن در استرلیا: در قبایل استرالیا زن، حکم حیوان اهلی را داشته که فقط برای دفع شهوت و تولید نسل به کار گرفته میشد و سابقاً در موارد قحطی، زنان را کشته و میخورند. شغل اصلی مرد جنگ و شکار است، در بیابان گردیها زن باید با بچههای خود و اثاثیه مختصری به همراه مرد حرکت کند. در سواحل رودخانهها زن به ماهیگیری مشغول شده و عنصر اساسی تغدیه خانواده را بدین وسیله فراهم می سازد. لکن حق ندارد با شوهرش غذا بخورد، باید صبر کند پس از سیر شدن شوهر اگر چیزی ماند آن را بخورد.(صدر، 1348، ص84- 85) 2- زن در افریقا: در آفریقای مرکزی زن، از غذا خوردن با شوهر ممنوع بوده است. فرزندان مطلقاً گوش به مادر نمیکنند. پدر خانواده روی کوچکترین بهانهای همسر خود را به حدی میزند که مشرف به موت میشود. عجیبتر آنکه زن طوری این وضعیت برای خود عادلانه میداند که مطلقاً از این سرنوشت شکوهای ندارد. شوهران، آنها را به قیمت کم در برابر پول یا هدیه به بیگانگان میفروشند. (صدر، 1348، ص88 -89) در بعضی از مناطق، دختر و زن موجوداتی بیارزش به شمار میرفتند که اهمیت آنان حتی از یک تخم مرغ کمتر بود، اگر سبد تخم مرغی از دست دختر یا زنی میافتاد و تخم مرغهای آن میشکست، وی محکوم به اعدام میشد. (محقق،1360 ، ص10) 3- زن در چین: اقوام چینی معتقد بودند زنان به کلی از فکر و عقل و مشاعر و ادراکی بینصیباند به همین جهت برآوردن تمایلات و خواسته های زن را ناقص شمرده و قابل عمل نمیدانستند، زنان چینی همچون اسیرانی در دست جلادان بیرحم گرفتار بودند. در چین، زن حق غذا خوردن با شوهر یا پسرانش را نداشته است (نوری،1340، ص10). درموردی که شوهر یا پدر فوت کرده باشد، دعوی بر علیه زن اقامه میشود و ممکن است طلبکار به جای پول از زن یا دختر بدهکار استفاده کند. (صدر، 1348 ، ص92) در چین باستان زن «آب دردآوری» خوانده میشد که جامعه را میشوید و سعادت و سرمایه آن را می برد. مردان نیز زن را شری میدانستند که با میل خودشان او را نگه میداشتند و هرگاه اراده میکردند به شیوهای که خودشان میپسندیدند، از دست او خلاص میشدند. (اسعدی،1387، ص369) 4- زن در عربستان: اعراب نیمه وحشی قبل از اسلام، زن را به شکل برده مینگریستند. از دیدگاه آنان زن در مقابل شوهر موجودی ضعیف و بیارزش و شیئی قابل تملک بود و مردان از داشتن دختر که قادر به جنگ و اخذ غنیمت و کارهای دشوار نبود، تنفر داشتند و چهره آنان از شنیدن خبر تولد دختر رو به سیاهی میرفت. (نوری، 1340، ص9) قرآن در این زمینه چنین میفرماید: «وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالأُنثَى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ کَظِیمٌ» (نحل،58) (ترجمه: در حالی که هر گاه به یکی از آنها بشارت دهند که دختر نصیب تو شده، صورتش (از فرط ناراحتی) سیاه میشود و به شدت خشمگین میشود) کشتن دختران در عربستان نشان میدهد، که اختیارات مرد نامحدود بوده و زن در درون خانه، حق هیچ مداخلهای در امر زندگی نداشته است. در بعضی از قبایل عرب، دختران تازه زاییده شده را سر میبریدند. بعضیها کودک را از بالای کوه به پایین پرتاب میکردند، بعضی دیگر دختر را در آب غرق میکردند (نوری،1340، ص10). 5- زن در روم: در روم قدیم، مرد حاکم مطلق و بیچون و چرای زن و خانواده خویش بود و تنها او بود که اختیاردار مرگ و زندگی زن بود. (ماله و ایزاک،1332 ،ص 103) حتی اگر زن یا فرزند مرتکب جنایتی میشد وی توانایی داشت که او را محکوم به اعدام کند. بر همین اساس، یکی از رومیان قرن دوم قبل از میلاد به نام کاتن گفته است: شوهر بر زن خود حاکم است و اختیاراتش واحد نیست. هر چه بخواهد می تواند کند، اگر از زن خطایی سر بزند او را جزاء میدهد؛ اگر شراب بیاشامد محکومش میکند و اگر بیناموسی کند او را میکشد. (ماله و ایزاک،1332،ص 104) زن در روم به سان کنیزی بیارزش بود که هیچ قدر و منزلتی در اجتماع نداشت. (دورانت، 1390،ص 204) زن موجودی رشد نایافته و نابالغ پنداشته میشد که طبق قانون، همیشه قیم و سرپرست داشت؛ مادام که همسر داشت تحت سرپرستی او بود و پس از بیوه شدن تحت سرپرستی پسر بزرگش بود. (دورانت،1390،ص 210) اگر زنی به جرمی متهم میشد، شوهرش حق دادرسی و کیفر او را داشت و میتوانست او را به جرم زنا یا دزدیدن کلیدهای انبار شرابش به مرگ محکوم کند. در حق فرزندان نیز اختیار مرگ و زندگی و فروختن به اسارت با او بود و بیرضایت او، ازدواج فرزندانش ممکن نبود دختر شوهردار همچنان در بند اقتدار پدر میماند مگر آنکه پدر به وی اجازه ازدواج میداد و او را به دست شوهرش میسپرد. مرد، نسبت به بندگان خود اختیار بیحدی داشت و اینان به اتفاق زن و فرزندانش، مانچی پیا وی[1]یعنی زیردست و ملک او محسوب میشدند و صرف نظر از سن و وضعیتشان، آنقدر در سایهی قدرت او باقی میماندند. که خود او به رهانیدن یا خلع ید خود از ایشان اراده میکرد این حقوق خانواده سالاری تا اندازهای به وسیله عادت و رأی عامه و شورای قومی و قانون محدود میشد وگرنه تا زمان مرگ پدر دوام داشت و با جنون یا حتی خواست خود او قابل انقضاء نبود. (دورانت،1341،ج 7،ص 91) بدیهی است وقتی عنوان انسان اجتماعی بر زن اطلاق نگردد، به تبع از کلیه حقوق و امتیازاتی که مخصوص انسان است محروم خواهد ماند. 6- زن در یونان: زن یونانی در اخلاق زندگی و در نهایت پستی و ذلت نموداری از درک اسفل بود، در یونان قدیم زن فاقد شخصیت اجتماعی بود و نقشی در تمدن درخشان آن عصر طلایی نداشت. و در خانه پنهان نگه داشته میشد و در مقطعی به صورت عشرت کدهای سیار به عفت فروشی میپرداخت. یکی از مورخان ایرانی مینویسد باید نام زن همانند خودش در خانه محبوس باشد. دموستن خطیب معروف یونانی میگوید: ما زنان هوسران را برای لذت میخواهیم و همسران را برای فرزندان مشروع زن در یونان قابل فروش و هبه بود و پدر همین دموستن، مادر او را به یکی از دوستان خود بخشیده بود و به قولی، سقراط نیز همسر خود را به آلس بیاد خطیب قرض داده بود و در عرف آن زمان، مرد اگر سنین جوانی را گذرانده بود، وظیفه داشت مرد جوانی را برای همبستری زن خود پیدا کند. ولی زن با داشتن هر نوع رابطه جنسی بدون اذن شوهر مستحق قتل بود. (خامنهای، 1368،ص 22) در میان یونانیان، زن، مانند برده خرید و فروش میشد در برابر پدر و شوهر حق مالکیت، معاشرت و حیاط نداشت. پدر یا شوهر میتوانستند زن و دختر خود را بفروشند و قرض یا اجاره دهند و او را بکشند.(خامنهای، پیشین، ص23) 7- زن در ایران باستان: زن در ایران باستان نیز رویهی همسایگان متمدن رواج داشته است. زنان در اختیار و مطیع ارادهی بدون چون و چرای شوهران به سر میبردند. با این که هر شوهری در ایران باستان، بدون هیچگونه محدودیتی میتوانست زن بگیرد، اما زنان ایرانی پس از مرگ شوهران خویش حق ازدواج نداشتند و در میان طبقات عالیه و بلندپایه، ازدواج با محارم چون مادر و خواهر، یک مساله رایج بود. زنان در کشورهای متمدن و مترقّی آن دوران مانند ایران، روم، چین، هند و… نیز در زندگی خود، شانس مطلوبی نداشتند، تحقیر زن در این سرزمینها مانند قبایل غیر متمدن بسی تأسفبار بوده است. (بالازاده، 1375، ص189) در ایران باستان، طبق آیین زردتشت، خیانت زن موجب اعدام بود و در عهد ساسانیان این حکم تخفیف یافت به این صورت که در اولین بار، زندانی و در صورت تکرار، اعدام میشد.(فاضل، پیشین، ص14) 8- حقوق زن در جوامع امروزی: موضوع حقوق زن در جوامع امروزی، کمتر از دوران قبل از اسلام نیست، زیرا با آنکه جوامع بشری به پیشرفت شایانی در عرصههای علم و دانش نایل گردیدهاند، ولی در خصوص حقوق زن، هنوز هم حداکثر مشکلات پا برجاست. در عدهای از کشورها، زن هنوز وسیله خواهشهای نفسانی را تشکیل میدهد و در برخی دیگر، هنوز جور و ظلم محرومیتها در برابر زنان، توجه جوامع بشری را از طریق تنظیم یک سلسله اسناد بین المللی درباره زنان معطوف نماید. (بالازاده، 1375، ص 276) 1-1-2حقوق زنان در ادیان الهی 1- زن در دین زردشت: در ایران باستان، به خصوص در دورهی ساسانی، براساس مذهب زردشت، زن و شوهر نظام اشتراک اموال را میپذیرفتند و در نتیجه، منافع مادی زوجین، یکی میشده است. در قوانین زردتشت، حق نفقه زنان محترم شمرده شده و حتی مقدارش نیز مشخص شده است، دو قطعه نان خشک و یک مقدار آب جو. (دارمستتر،1342 ، ص39) اما در عین حال، مرد میتوانست زن خویش را به مرد دیگری قرض دهد و رضایت زن شرط نبود؛ زیرا این عمل را کمک به تنگدست شمرده و عمل نیک وکار حسنهای میدانستند. (صدر، پیشین،ص51) 2- زن در دین یهود: تصویر حوّا، در روایات یهودی به عنوان یک وسوسهگر، منتج به دیدی بینهایت منفی نسبت به زنان شده است و همهی زنان به عنوان کسانی تصور شدهاند که از مادرشان، یعنی حوّا، گناه، حیله و تلبیس را به ارث برده و در نتیجه همهی آنان نادرست کار و از نظر اخلاقی پَست و گناهکارند. در یهود، نظارت پدر بر دختر آن اندازه مطلق است که حتی اگر بخواهد میتواند دخترش را بفروشد و این نکته در نوشتههای ربیّون آمده است: «مرد میتواند دخترش را بفروشد، اما زن نمیتواند، مرد میتواند دختر را نامزد کند، اما زن نه.» (گزینستون، 1377،ص 14) ربیّون یهود، حق شوهر بر داراییهای همسرش را به عنوان یک نتیجهی فرعی از مالکیت شوهر بر همسر میدانند.
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1398-12-13] [ 09:04:00 ب.ظ ]
|