الف) موارد انحلال اختیاری 1- عزل وکیل یکی ازموارد انحلال وکالت ، عزل وکیل توسط موکل است [218] برای عزل وکیل ازوکالت لازم است که وکیل به عزل خود آگاهی پیدا کند دکترسنهوری می نویسد : عزل وکیل ازصلاحیت های موکل است هرچند مخالف این صلاحیت هم توافق صورت گرفته باشد ، درصورتی که وکالت با مزد باشد ، موکل ملزم به تأدیه ی خسارتی است که به وکیل ناشی ازعزل او درموقع نامناسب یا بدون عذرمعقول وارد شده است . این مسأله درماده 529 / 650 قانون مدنی سوریه ، 715 قانون مدنی لیبی ، 947 قانون مدنی عراق و 810 و 811 عقود وتعهدات لبنان نیزتسجیل گردیده است درماده 679 قانون مدنی ایران چنین ذکرشده است : « موکل می تواند هروقت بخواهد وکیل را عزل کند ، مگراینکه وکالت ویا عدم عزل درضمن عقد لازمی شرط شده باشد . » همین گونه درماده دیگری نیز چنین بیان می دارد : « وکالت به طرق ذیل مرتفع می شود: 1 – به عزل موکل ،   2 – به استعفای وکیل ،       3 – به موت یا جنون وکیل یا موکل . درفقه امامیه ، اصل عزل وکیل مورد تردید نیست ، یعنی آزادی موکل دربرکنارنمودن وکیل ازمسائلی است که مورداختلاف واشکال فقها قرارگرفته است اما به باور مشهور فقها ، نفوذ عزل  مشروط به آگاهی وکیل میباشد قراردادهایی که وکیل معزول قبل از آگاهی ازعزل خویش انجام می دهد مانند ، معاملات دوران وکالت خواهد بود وبرای موکل واقع میشود وآثارقرارداد رابردوش موکل می نهد وبنا براقوی اشهاد برعزل هم کافی نیست[219] می توان دودیدگاه دیگری نیز ، درفقه امامیه یافت : به سبب عزل ، نمایندگی فرومی ریزد واعمال وکیل اعتبارقانونی ندارد ، نفوذ عزل وابسته به اطلاع وکیل نیست[220] برخی از فقها گفته اند درصورتی که اطلاع دهی مقدورنباشد بایستی موکل برعزل وکیل شاهد بگیرد[221]  البته قاعده اولی آن است که وکالت به محض عزل ، فرومی ریزد امااین حکم ، ممکن است زیان های نامتعارف برای طرفی که به اعتبار وجود وکالت ، باوکیل قرارداد بسته است به بارآورد وکیل نیزممکن است با توجه وتکیه بربقای وکالت اعمالی را انجام دهد که عدم نفوذ آنها موجب خسارت ناهنجارگردد لذا به عنوان حکم ثانوی واستثنائی اطلاع وکیل شرط نفوذ عزل قرارداده شده است ازاین جهت گفته میشود « درباره مبنای این حکم استثنایی اختلاف است، ولی به اجمال باید دانست که نفوذ اعمال وکیلی که عزل شده است با قواعد عمومی معاملات سازگاربه نظرنمی رسد وحکم ثانوی است که درنتیجه اعمال قاعده لاضرر دررابطه وکیل وموکل اجرا میشود برهمین مبنا نیز ، درصورتی می توان اعمال وکیل ظاهری را درباره موکل نافذ شناخت که وکیل وطرف معامله او ازعزل آگاه نباشند وبا حسن نیت واعتقاد به وجود نمایندگی معامله را انجام دهند . [222] 2- استعفای وکیل وکیل می تواند هروقت که بخواهد ازوکالت کناره گیری کند ، اگرچه توافق طرفین مخالف این باشد وکناره گیری با اعلام آن به موکل انجام می گیرد وچنانچه وکالت با فرد باشد وکیل اگر وقتی غیرمناسب یا بدون عذری مقبول کناره گرفته باشد ، باید خسارت وارده برموکل را بپردازد این مسئله درقانون مدنی سوریه، ماده 682، لیبی 716 ، ایران 678 ، بند 2 ذکرشده است . درفقه امامیه ، نفوذ استعفای وکیل ، مشروط به اطلاع موکل نیست یعنی اززمان کناره گیری او عقد وکالت منحل میشود وضرورت ندارد که استعفای خویش را به موکل اعلام دارد…[223] با این وجود « درمورد وکیل هم ، استعفای نابهنگام ونامتعارف ، برمبنای سوء استفاده ازحق استعفا برای او ضمان آوراست وباید ضررنامشروعی را که به بارآورده جبران کند.»[224] البته ، باید توجه داشت که هرگاه وکیل استعفا کند ووانگهی به اعمال وکالتی خویش مانند گذشته ادامه دهد قبل ازآگاهی موکل تمام اقدامات او نفوذ حقوقی خویش را ازدست نمی دهد بلکه طبق اذن عام که توسط عقد وکالت ایجادشده ، نفوذ اعمال وکیل تاعزل او توسط موکل تداوم خواهد یافت. [225] به همین جهت ماده 681 قانون مدنی ایران مقررداشته است : «بعد ازاینکه وکیل استعفا داد مادامی که معلوم است موکل به اذن خود باقی است ، می تواند درآنچه وکالت داشته است اقدام کند.»   ب) موارد انحلال قهری وکالت مراد ازموارد انحلال قهری ویا غیراختیاری ، حالاتی است که وکالت ، بدون اراده دوطرف زوال می پذیرد مانند مرگ ، جنون ، اغماء ، حجروسفاهت ، نابودی متعلق وکالت ، پایان مدت معین . 1- فوت یکی ازطرفین هرگاه یکی ازطرفین عقد وکالت فوت نمایند ، عقد وکالت پایان یافته حساب میشود چون تاکنون وکیل درصلاحیت کسی سخن می راند که آن فردصاحب اختیار وتصرف بوده وبا مرگ موکل صلاحیت ها وتصرفات وی نیزپایان می یابد واهلیت اش ازبین میرود ،لذا دیگر وکیل نمی تواند وکالت رابا نام موکل ادامه دهد . ازاین جهت فرقی نمی کند که وکیل ازمرگ موکل باخبرشده باشد و یا نشده باشد .. درمبنای آن گفته شده است : قرارداد وکالت بستگی به شخصیت موکل و وکیل دارد ، درصورتی که هریک از آنها فوت کند ، شخصیت وی فرومی شکند ورکن مهم عقد نابود میگردد پس وکالت توان بقا رانخواهدداشت ودیگراینکه : مشروع بودن اقدامات وکیل درانجام مورد وکالت ، براذن استمراری موکل تکیه دارد ، هنگامی که موکل فوت نماید ،امکان اذن دادن ازبین می رود وموضوعی برای وکالت باقی نخواهد ماند همچنین بافوت موکل ، مال او به ورثه انتقال پیدا میکند این انتقال سبب نابودی آن اذن وباعث ازبین رفتن موضوع وکالت میشود .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...