بلا بر خلاف هومنز به مسأله قدرت در مبادله اجتماعی توجه دارد. مبادلات و همچنین روابط قدرتی که از آنها ناشی می شود ، نیروهایی را تشکیل می دهد که علاوه بر زمینه های هنجارمند یا ارزشی آنها باید فی نفسه نیز مورد مطالعه قرار گیرد (توسلی،1376 : 419) 2ـ نظریه شبکه ای مبادله امرسون مقدمات سطح خرد نظریه مبادله علی الخصوص نظام پاداش و تنبیه را می پذیرد او پیش فرضهای زیر را ترسیم می کند: 1 – زمانی که مردم از موقعیتی پاداش دریافت می کنند، عقلانی عمل کرده و در نتیجه آن موقعیت تکرار می شود 2- چنانکه مردم با پاداشهایی که در موقعیتها به دست می آورند اشباع شده باشند ، آن موقعیتها اهمیتشان را برای آنها از دست می دهند. 3- منافعی که مردم در مبادله به دست می آورند ، به منابعی که ارائه می دهند وابسته است. امرسون از این پیش فرضها شروع کرده و سپس ساخت اجتماعی را وارد مبادله کرده و به سمت روابط مبادله اجتماعی و شبکه مبادله تغییر جهت می دهد.از این رو او بیشتر نگران شکل رابطه­ها در بین عاملها بود تا ویژگیها و خصوصیات خود عاملها. امرسون اعتقاد دارد که اگر یک رابطه مبادله  وجود دارد بدین معنی است که  عاملها به مبادله منابع ارزشمند  راغب هستند  و هدف نظریه این نیست که بفهمد که این ارتباط در اصل چگونه اتفاق می افتد  بلکه به جای آن به این می پردازد که در طول زمان در آن چه اتفاقی  روی خواهد داد. بنابراین رابطه مبادله موجود بین عاملها واحد تحلیل جامعه شناختی می شوند نه خود عاملها. امرسون نظریه شبکه ای مبادله ای را طرح کرد و نظریه مبادله را بیش از پیش تحت تأثیر خود قرار داد. امرسون و همکارش کارن کوک قضایای بسیاری در نظریه مبادله در سطح فرد را می پذیرند و نخستین کانون تأکیدشان را متوجه منافعی می دانند که انسانها ضمن مشارکت در فراگرد کنش متقابل اجتماعی بدست می آورند. در نظریه امرسون ارتباطات مبادله ای با حداقل دو کنشگر تحلیل می شوند که با : الف : فرصتهای دریافتی توسط یک کنشگر ، ب : آغاز شدن رفتار و ج : بوجود آمدن پیوند متقابلی که در آن هر طرف طرف دیگر را تقویت می کند ، مشخص شده است. چنانچه آغاز مبادله ای عاری از پاداش باشد ، مبادله گسترش و تفاهم نخواهد داشت. امرسون به استفاده از قدرت و ارتباط بین کنشگران مبادله توجه داشت. از نظر امرسون به تبادل دو نفره می پردازد اما از نظر او از طریق بررسی کنش متقابل دو طرفه چیز زیادی را نمی توان درباره قدرت فهمید زیرا قدرت به صورتی معنی دار و جامعه شناختی آن ، در واقع یک پدیده اجتماعی ساختاری است. در واقع کوک و امرسون در یک بررسی تجربی در سال 1978 ، اثبات کرده اند که قدرت ، کارکرد جایگاهی است که کنشگران در یک ساختار بزرگتر اشغال می کنند ، حتی اگر کنشگران اشغال کننده این جایگاهها از شبکه ساختاری و جایگاهشان در آن شبکه آگاهی نداشته باشند. کاربرد نظریه مبادله به این صورت به بررسی مبادله میان جایگاهها در داخل شبکه ها منجر می شود (ریترز ، 1381 : 617). امرسون در طرح نظریه خود از یک طرح هندسی تبعیت کرد که در آن بسیار اهمیت دارد : 1ـ کنشگران A و B و C و … در یک شبکه ارتباطی که منابع مختلف برای مبادله در اختیار دارند. 2ـ حروف مشابه A1 و A2 و … که کنگشران مختلف با منابع مبادله ای یکسان را نشان می دهند (ترنر1998:285) امرسون چند فرم اساس اجتماعی در مبادلات اجتماعی و رفتارهای خاص آن ارائه داده است که عبارتند از : انحصار یکجانبه ، تقسیم کار ، گروه های اجتماعی ، قشربندی اجتماعی. در شکل زیر کنشگر A منبع با ارزشی برای کنشگران B1 و B2 و B3 دارد. چون A تنها منبع برای این منبع با ارزش است موقعیت او انحصار یکجانبه است. مشخصه مهم انحصار یکجانبه این است که B ها با یکدیگر ارتباط موثری نداشته باشند. در این رابطه اتفاقات زیر امکانپذیر است : 1) هر چه ارتباط مبادله ای A و B ها بیشتر یکطرفه و قطبی می شود ، B ها مجبورند که منابع اضافی بیشتری را وارد مبادله کنند ، گرچه خدمات ارائه شده از طرف A ثابت مانده یا کاهش یافته باشد. 2) هر چه ارتباط مبادله ای A و B ها بیشتر یکطرفه و قطبی می شود با فرض اینکه B ها بدون منابع A هم می توانند ادامه حیات دهند ، ارزش منبع در اختیار A برای B ها کمتر می شود. 3) اگر B ها بتوانند با یکدیگر رابطه برقرار کنند ، ممکن است اجتماعی تشکیل داده و ازA بخواهند رابطه مبادله ای را متعادل تر کنند. اگر هر یک از B ها دارای منابع متفاوت از دیگری باشند تقسیم کاری بین آنها صورت خواهد گرفت. بعلاوه اگر منبع دیگری (A2) کشف شود قدرت A کاهش خواهد یافت (ترنر1998:286). چنین ساختاری اغلب معرف واحدهای اجتماعی همانند است. برای مثال A می تواند موسسه ای باشد که تنها تامین کننده منابع برای سه موسسه دیگر باشد یا اینکه A یک شرکت دولتی و B ها شرکت ها و موسسه های وابسته به آن باشد. اگر در شبکه انحصار یکجانبه منبع هر B برای A منحصر به فرد باشد طرحی برای تقسیم کار ارائه می شود و هر B به طور اختصاصی ارتباط مبادله ای جداگانه ای با A برقرار کرده و به کنشگران C ، D و E تبدیل می شوند. در این مورد واحدها می توانند کنشگران فردی یا جمعی باشند. بعلاوه تغییر در ساختار این شبکه مبادله می تواند بطور منظم از قواعد ، نتایج و دیگر قضایا گرفته شود لذا این طرح می تواند در بسترهای کوچک و بزرگ و با گوناگونی وسیع مورد استفاده قرار بگیرد (همان منبع:278). امرسون تاکید کرده است که برخی از مبادلات درون مقوله ای و برخی بین مقوله ای هستند. مبادلات درون مقولاتی[3] مبادلاتی هستند که در آنها یک نوع منبع (پاداش) با نوع دیگر آن مبادله می شود (پول در مقابل کالا ، توصیه در مقابل احترام ، توتون در مقابل کارد استیل و …)و کنشگران در روابط مبادله ای منابع مختلفی خواهند داشت. مبادلات بین مقولاتی[4] آن مبادله ای است که منابع مشابه با یکدیگر مبادله می شوند (رفتار برای رفتار ، توصیه برای توصیه ، کالا برای کالا و …)(همان منبع). در زمینه مبادلات تعمیم یافته[5] کارن کوک و یاماگاشی طرح مبادله تعمیم یافته شبکه ای[6] را مطرح کرده اند. در مبادله تعمیم یافته کنشگران منابعشان را در اختیار دیگران می گذارند اما چیزی را مستقیماً پس نمی گیرند. بلکه پاداش خود را غیر مستقیم دریافت می کنند. کنشگرانی که بخشی از جامعه هستند احساس تعهد می کنند که منابع را به دیگری برگردانند. برای مثال شخصی به فرد دیگر پیشنهاد می کند ماشین خراب او را درست کند ، ممکن است در همان لحظه تشکر و قدردانی او را دریافت کند اما یک مبادله تعمیم یافته تر نیز در حال انجام است. زیرا فرد کمک کننده انتظار دارد که دیگران نیز در زمان مشابه به کمک او بشتابند. مردم شناسان اولیه مانند مارسل موس و لوی اشتراوس معتقد بودند که این مبادله تعمیم یافته زنجیره های انسجام اجتماعی را ایجاد می کند. کوک و یاماگاشی می گویند که در شبکه مبادله ، مبادله تعمیم یافته مبادله ایست که هر کنشگر منابع لازم برای دیگران را تأمین می کند و او نیز به نوبه خود سودی را برای کنشگر دیگر فراهم می نماید. از آنجا که این کنشگران در یک شبکه هستند کنشگر اولی بالاخره منابع صرف شده خود را از کنشگر دیگری در شبکه دریافت می کند (ترنر ،1998:323). ورود عنصر تعهد به روابط مبادله ای باعث یک سلسله نظریه پردازیها شده است. تعهد در مبادله باعث ایجاد منابع عاطفی در آنها می شود به طوری که طرفین مبادله آن را نگه داشته و ادامه می دهند. احساسات برای لالر و یون[7] ارزیابی مثبت یا منفی موقعیت است. آنها بر احساسات مثبت و اثرات آن بر تعهد تأکید دارند. دو نوع خاص از احساسات مورد توجه قرار گرفته است : 1) علاقه و  هیجان که حول بازگشت خدماتی در گذشته و حال می چرخند که ارزشمند هستند. وقتی این احساسات بوجود آیند پیوستگی ارتباطی ایجاد می شود که کارکرد فراوان توافقات در چانه زنی بر سر منابع و احساسات مثبت ایجاد شده را ترکیب می کند. این پیوستگی ارتباطی رفتارهای متعهدانه (هدیه دادن ، ماندن در رابطه مبادله و مشارکت در تأمین منابع) را ایجاد می کند و دوم خشنودی و رضایت از ماندن در رابطه مبادله ای و توافقات ایجاد شده در گذشته. این خشنودی و رضایت نیز باعث تعهد به باقی ماندن در رابطه مبادله ای می شود.(ترنر،1998:330).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...