3.میثاق های بین المللی مکمل که حقوق مدنی وسیاسی بشر را درسطح جهان به صورت حقوق همبستگی بشر مطرح نمود ( گرچه دو میثاق حقوق سیاسی – مدنی واقتصادی- اجتماعی- فرهنگی همزمان تصویب شدند ولی درقالب دو پروتکل بوده که دراینجا مجزا اشاره شده است ) هرسه گروه حقوق بشر درسال 1966 درمجمع عمومی سازمان ملل تصویب شدند وکمیته حقوق بشر مجمع عمومی وکمیسیون حقوق بشر شورای اقتصادی، اجتماعی درسال 1967 مامور تحقیق وتفحص گردیدند که درصورت نقض این حقوق توسط دولتی از اعضاءسازمان ملل ، دیگر اعضا فشار سیاسی را بر دولت ناقض وارد نمایند(14) شکایت علیه دولت نقض کننده حقوق بشر می تواند از طریق گزارش های شبکه های گزارشگر کمیسیون یعنی گروه های کاری1 یا گزارشگران موضوعی2 وگزارشگران یا نمایندگان کشوری3 درکمیسیون حقوق بشر طرح شود سپس درصورت لزوم کمیسیون فرعی حقوق بشر اقدام به تحقیق وتفحص می نماید که درصورت اثبات آن مسئله ابتدا درشورای اقتصادی اجتماعی سازمان ملل طرح شده ودولت ناقض ابتدا به صورت محرمانه ودرحالت عدم تاثیر پذیری حتی به طور علنی به او توصیه هایی می گردد ودر نهایت احتمال محکومیت آن وجوددارد(15) دبیرکل سازمان ملل درسال 1985 درمجمع عمومی اعلام کرد که حقوق بشر جهان شمول مواردی از قبیل 1- حق برخورداری ازتعلیم وتربیت 2- حق مشارکت دراداره امور فرهنگی 3- حقوق اقلیت ها 4 – حقوق سندیکاها 5- حقوق خانواده ( ازدواج – طلاق – حقوق کودکان( 6 – حق آزادی عقیده وبیان ..می باشد(16) ضمانت اجرایی حقوق بشر جهانی امروز فقط فشار سیاسی می باشد که نتیجه سریع وکامل به دنبال ندارد اما علی رغم ضعف ضمانت اجزایی حرکت جهانی حقوق بشر با عث شده است که دولت ها حتی المقدور آنرا رعایت نمایند وآن را درقوانین داخلی ومنطقه ای خود سرایت دهند . برای مثال، حق تحصیل رایگان برای عموم مردم ، حق داشتن حداقل دستمزد، حق داشتن بهداشت، حق داشتن وکیل، حق تامین اجتماعی ( بیمه های اجتماعی) و..ازمواردی است که درقوانین اساسی ومدنی بسیاری از دولت ها به رسمیت شناخته شده ودرپیمان های منطقه ای حقوق بشر درمناطقی مانند اروپا- آمریکا- آفریقا .. مورد پذیرش قرارگرفته است (17) پس از اشاره مختصری درزمینه مبانی حقوق بشر لازم است بحث شود که جهانی شدن بر حقوق بشر چه آثار مثبت یا منفی به بار خواهد آورد.. آثار مثبت جهانی شدن بر حقوق بشرٍٍ طرفدارا ن جهانی شدن این مسئله را یک (پروسه) روندتغییر می نمایند که از قرن 16 میلادی به دنبال انقلاب صنعتی از اروپا شروع شده ومراحل تکاملی آن امروز با سرعت بیشتر یه نام جهانی شدن درحال شکل گیری است . بنابراین تمام ملت های شمال وجنوب چه بخواهند چه نخواهند ، این روند تمام جنبه های زندگی آنهارا درنوردیده وبرای آنها تحولات مختلفی را به وجودمی آورد. اما همان گونه که دردنیای بعد از انقلاب صنعتی به مراتب شرایط زندگی وحقوق بشر بهبود یافت این تحول سریع نیز برای جامعه بشرنویدها وآثار مثبت زندگی را درتمام ابعاد به دنبال خواهد آورد. به عبارت دیگر، این امکان وجوددارد که حقوق بشر مردم دولت های شمال به مراتب کامل تر شود ولی مردم جنوب نیز از سطح ووضع فعلی به طور نسبی شرایط بهتری را به دست آورند ودرمجموع برای جامعه جهانی بشری حقوق بهتری به دست آید(18)دراین زمینه صاحب نظرانی که چنین دید گاهی دارند چنین استدلال می کنند، مثلا آقای جیمز گراف1 می گوید: (( جهانی شدن چهره ای انسانی دارد وبرای دولت های جنوب بد مطلق نیست .)) (19) بیمال گوش 1 می گوید : (( مشکلات جهانی شدن به چگونگی کنترل آن ربط دارد نه خود مسئله )) (20) فوکویاما می گوید ( جهانی شدن جزء فطرت بشر است که دولت های جنوب دربرابر آن با بیم وامید مقابله می کنند . امید به کسب سهم وزندگی بهتر وبیم ازاینکه سهم به دست نیاورده وفقیر شوند. او تاکید می کند که جهانی شدن می تواند خیلی از مشکلات جهان سوم را حل کند پس نباید نگران آن بود.)) (21)استدلال اکثر صاحب نظران خوش بین به جهانی شدن برای حقوق بشر این است که با نزدیکی واتحاد ملت های شمال وجنوب فاصله عقب ماندگی ملل جنوب کمتر شده شرایط بهتر وتوسعه آنها را به دنبال می آورد ومثال می زنند همان گونه که اتحاد دو آلمان ، دو کره ودو چین باعث شد قسمت عقب مانده از توان مالی تکنیکی قسمت پیشرفته کمک بگیرد وعقب ماندگی هارا از بین ببرد، جهانی شدن نیز چنین نقشی را بازی خواهد کرد . درواقع جهانی شدن فرصتی را برای مدیران جهان سوم پدید می آورد تابسیاری از مشکلات ریشه ای خود( اقتصادی- اجتماعی- سیاسی..) را حل نمایند آمار موجود تجارت جهانی نیز موید این ادعاست . بدین صورت که درجریان فعلی جهانی شدن تمام ملبت های جهان ، سهم مبادلات تجاری آنها افزایش یافته از جمله سهم ملت های جهان سوم از 33 درصد دردهه 80 به 43درصد درسال 1996 ارتقا یافته واین رقم درسال 2000 به 50 درصد رسیده است (22) بنابراین درجریان جهانی شدن تمام ملت های شمال وجنوب سهم بیشتر ی از درآمد جهانی کسب می نمایند وحقوق بشر فعلی درکل بهبود می یابد . داریوش شایگان می گوید: (( فرهنگ جهانی یعنی آگاهی جهانی بدین معنی که تمام ملل از رسانه های مشابه ویکسان آموزش شبیه کسب می نمایند که این مسئله به معنی سلطه تک فرهنگی نبوده بلکه شکست تک فرهنگی می باشد )) ( حاصل این روند برابری حق آموزش وتعلیم وتربیت برای ملل شمال وجنوب است ) درجهان گرایی سیاسی نیز ملت ها درصددند یک جامعه مدنی جهانی شکل داده تا مشکلات آنها مانند امنیت جهانی حقوق بشر، دموکراسی، تروریسم بین الملل، آلودگی محیط زیست را حل نمایند بنابراین می توان گفت درچنین فضایی برابری حقوق سیاسی، مدنی وشهروندی حاصل می شود. از بعد دیگر درجهانی شدن ملل جنوب امکانات برابر جهت نشر خرده فرهنگی برای حفظ خود پیدا می کنند، یعنی حق برابر آزادی بیان وعقیده را به همراه می آورد (23) به عبارت دیگر، جهانی شدن کثرت را دردرون وحدت ( برابری ملت ها) پدید می آورد که با عث می شود بگوییم : (( جهانی بیندیش ومحلی عمل کن .))1 بدین ترتیب می توان گفت درروند جهانی شدن ، حقوق بشر ضعیف فعلی دول جنوب مانند حق آموزش ، بهداشت، تغذیه، اشتغال،بیمه، حقوق زن، حقوق کودکان درکل به دنبال این تحول بهبود یافته ونیز وضع اقتصادی اجتماعی سیاسی آنها ارتفاء خواهد یافت وهمچنین دول شمال به دلیل مبادلات بیشتر حقوق بشر مطلوب فعلی آنها نیز مطلوب تر خواهد شد(24) به خصوص دراکثر کشورهای جنوب که ساختار قدرت وروابط آن بیشتر شکل مردسالاری دارد وحداقل حقوق اقتصادی- سیاسی – اجتماعی برای زنان مطرح است ، جهانی شدن این نا برابری را برهم زده ساختارهای ملی – محلی قدرت را تغییر داده وحقوق تعریف شده مرد سالارانه را متحول کرده وحقوق بشر برابرزن ومرد را به دنبال می آورد(25)ٍٍٍٍٍٍٍٍٍ آثار منفی جهانی شدن بر حقوق بشر مخالفان جهانی شدن این مسئله رابک پدیده می نامند، نه یک روند. بدین ترتیب که گوینداز دهه 70 میلادی شرکت های چند ملیتی آمریکایی واروپایی وارد صحنه جهانی شده ، روزبه روز قدرت اقتصادی آنها افزایش یافت وبر اقتصاد حهانی سلطه یافتند . با فروپاشی اتحاد شوروی سابق وخلاء قدرت این شرکت ها با حمایت های دولت های بانی خصوصا دولت های آمریکا با شعار جهانی شدن درصدد سلطه کامل بر جهان خصوصا جنوب هستند. درواقع این پدیده گام سوم وتکمیل کننده همان استعمار قدیم وجدید می باشد که با ظاهری منطقی وزیبا تبلیغ می شود که چنین پدیده ای به سلطه مجدد وعمیق تر دول شمال بر دول جنوب منجر شده ودرنهایت همین حداقل حقوق بشر موجود دردولت های جنوب را به نابودی می کشد حتی دردول شمال نیز به دلیل روند سلطه مالی- اقتصادی این شرکت ها فاصله فقیر وغنی درآنجا نیز بیشتر شده، فاصله طبقاتی جوامع شمال وفاصله طبقاتی داخل دول جنوب به طور همزمان بیشتر شده وحقوق اولیه پذیرفته شده بشر به طور کلی لطمه خواهد دید صاحب نظران مخالف جهانی شدن با نگرش منفی معتقدند این روند منجر به جابه جایی بیشتر ثروت دولت های جنوب به شمال می گردد که تبعیضات اقتصادی، اجتماعی، بی ثباتی وضعف بیشتر حقوق بشر دول جنوب را به همراه آورده وروند استعمار قدیم وجدید را تکمیل می نماید منیر شفیق صاحت نظر عرب درالشرق الاوسط می گوید: (( جهانی شدن جنوب را به نابودی فرهنگی – هویتی می کشاند وسرمایه وثروت آنها را به شمال می فرستد.)) (26) محمد شعبان دیگر نویسنده عرب می گوید: (( جهانی شدن به استیلای اقویا وانقیاد ضعفا منجر می شود وبه تحمیل الگوی لیبرالیسم درابعاد اقتصادی ( مبادله آزاد تجاری) سیاسی ( پلورالیسم ) اجتماعی ( آزادی ارتباطات) فرهنگی ( فرهنگ واحد جهانی ) منجر می گردد که 2 درصد درآمد جهانی به 80 درصد جمعیت جهان ( دول جنوب ) اختصاص می یابد که دراصل دول جنوب متضرر می گردند.)) (27) والرشتاین می گوید : (( جهانی شدن یعنی موفقیت سرمایه داری وجهانی شدن فرهنگ یعنی سیطره فرهنگی غرب بر دیگر فرهنگ ها است (28)جهانی شدن باعث تشدید دوگانگی اقتصاد دولت های جنوب درشهرهای کوچک وبزرگ آنها خواهد شد که منجر به تشدید طبقه فقیر وغنی آنها نیز می گردد.)). بنابراین به آثار منفی جهانی شدن بر حقوق بشر بدینن ترتیب می توان اشاره کرد 1.جهانی شدن فقیر را فقیر تر وغنی را غنی تر می کند( خصوصا دردول جنوب) 2.به دنبال بحران دولت ملی وعدم سلطه دول شمال وجنوب بر منافع اقتصادی، اجتماعی ملت های خود شرکت های چند ملیتی وسازمان های جهانی جایگزین بیشتر، منافع صاحبان مالی این موسسات را تامین می نمایند.3.ملت های مختلف خصوصا درجنوب با بحرانهای مالی جهانی بیشتری که نتیجه وحدت بازارهای مالی بورس جهانی است روبه رو خواهند شد، مانند بحران مکزیک درسال 1994 یا بحران مالی جنوب شرق آسیا درسال 1997 که دراین میان دولتهای جنوب بیشتر ضررکردند .4. پیامدهای اجتماعی اقتصادی ناشی ار اصلاحات ساختار اقتصادی مورد نظر بانک جهانی وصندوق بین المللی پول تشدید بیکاری ، گسترش فقر، کاهش دستمزد خواهد بود که ملل جنوب بیشتر متاثر خواهندشد. 5. تسلط فرهنگ غرب وحذف خرده فرهنگ ها باعث لطمه خوردن به حق آزادی عقیده ، بیان ومدهب خواهد شد.6. جهانی شدن سلطه عمیق تر شمال بر منابع ودرآمدهای جنوب را به دنبال خواهد آورد.7. جابه جایی ثروت ونیروی کار از جنوب به شمال وجابه جایی اطلاعات وفرهنگ از شمال به جنوب،تبعیض ونابرابری حقوق بشری از ابعاد ثروت ، فرهنگ وتوسعه را به دنبال می آورد.8. شروط حمایتی گمرکی – تکنیکی که برای دول جنوب جهت کاهش آثار منفی جهانی شدن مطرح گردیده نیز درکوتاه مدت کاری سخت وغیر عملی است که درنهایت به نابرابری حقوق اجتماعی، اقتصادی ومدنی جنوب منجر خواهد شد(29) بیشتر مخالفان جهانی شدن اثار منفی حقوق بشر ناشی از آن را دردولت های جنوب گوشزد می نمایند، گرچه عمدتا معتقدند حتی دردول شمال نیز با افزایش فاصله طبقاتی ناشی از درآمد وکار، حقوق بشر لطمه خواهد دید.آنها تایید می نمایند گرچه تحلیل های مختلف آثار مثبت ومنفی جهانی شدن را روی حقوق بشرمطرح کرده اند ولی واقع امر غلبه آثار منفی آن درملل جنوب می باشد . زیرا با جهانی شدن صنعت وکشاورزی ملل جنوب بیش از پیش به دست کمپانی های بین المللی خواهد افتاد که به دلیل صرفه اقتصادی بیشتر به سوی استخدام دختران جوان وزنان مجرد رو آورده وآنهارا بیشتر به کار می گیرند چون زبنان کمتر از مردان هزینه دستمزد دارند وزنان مجرد به مراتب با دستمزد کمتری راضی می شوند از سوی دیگر به دلیل رشد تکنیک وماشین از اهمیت نیروی کار هرچه بیشتر کاسته شده وعمدتا به کارگران نیمه وقت نیاز خواهد بودو بنابراین به طور کلی گرایش صنایع به زنان بدلیل ارزانتر بودن دستمزد آنها خواهد بود وآنها بیشتر مشاغل را کسب می نمایند. به عبارت دیگر. کمپانی های بین المللی دراین روند به جذب کارگران رسمی وغیر رسمی زن در ملل جوب رو آورده که آثار مثبت ومنفی حقوق بشری را به دنبال می آورد. به دنبال جهانی شدن، مسئله هضم شدن کارگران ( زن ) درکشورهای مختلف دراقتصاد جهانی پدید می آید وبه دلیل با اهمیت شدن نقش زنان دراقتصاد جهانی آنها را با بااین خطر روبه رو می کند که دارای مشاغل ودرآمدهای بی ثبات وغیر قابل اطمینان شوند ودرنتیجه به سوی کارهای حاشیه ای تولید سوق داده شده وزندگی شان با بی ثباتی وعدم اطمینان از تامین اقتصادی- اجتماعی روبرو شود. زیرا مسئله ازدواج به تاخیر افتاده واقتصاد مرد سالاری نیز به هم می خورد درجوامع جنوب که مرد سالاری عمدتا در اقتصاد خانواده حاکم بوده به حاکمیت زن سالاری اقتصادی تبدیل شده وزنان نقش اصلی درآمد رادرخانواده ها را به عهده خواهند گرفت که از این لحاظ با عث ارتقاء سطح زن درفعالیت اجتماعی می گردد ولی از آن جایی که برای مردان حاشیه ای شدن دردرآمد اقتصادی قابل تحمل نیست ، آنها مجبور به مهاجرت بین المللی می شوند تا بتوانندشغل وکار پیداغ نمایندکه به تدریج به ثبات خانواده لطمه وارد شده وآن را تضعیف می نماید. از بعد دیگر مشاغل غیر صنعتی ( سنتی ) زنان نیز درجهان سوم از اهمیت خواهد افتاد وآنها نیز بیکار می شوند. بنابراین جهانی شدن هم آثار مثبت وهم منفی بر زنان ومردان جهان سوم به بار می آورد(30) اما بااین اوصاف آثار منفی بر آثار مثبت آن برتری دارد. به این صورت که با جهانی شدن موسسات اقتصادی غیر دولتی توسط زنان شکل خواهد گرفت تا زنان بیشتری را به کارگیرند وسعی خواهندکرد روی دولت های جنوب سلطه وکنترل پیدا نمایند . آنها موسسات کوچک دیگر را درخود ادغام می کنند ونقش قدرت مسلط را کسب می نمایند. بدین ترتیب نقش سنتی زنان دراین جوامع تغییر نموده وبه دلیل نقش کار زن دراین جریا ن که وصف آن گذشت، زنان از یک ناامنی وبی ثباتی اقتصادی احساس خطر دائم می کنند . بدین ترتیب با جهانی شدن احتمال فقیر شدن خانواده ها بیشتر می شود واین زنان هستند که بایدبیشتر ایثار کرده وکار کنند تا کسب درآمد نموده وهزینه های خانواده را تحمل نمایند. عکس العمل های دول جنوب نسبت به جهانی شدن که غربی شدن ومدرن شدن را به دنبال می آورد مختلف است زنان ومردان شروع به بحث وجدال درمورد ارزش های جدید می نمایند، زیرا این روند دگرگونی های اخلاقی- ارزشی را پدید می آورد. مثلا قداست ازدوج کم می شود ، مادربودن کم اهمیت می گردد،ارزش خانواده کم رنگ می گردد وبی اهمیت شدن اررزش های سنتی را پدید می آورد . عکس العمل ها به چنین تغییراتی مختلف است ، دربعضی جوامع جنوب فشارهای زیادی روی دولت ملی برای مقابله با این روند وارد می شود دربعضی جوامع دیگر ، فشار برای تغییر نقش زن درمحیط اجتماع وارد می شود. دربعضی جوامع نیز به بنیاد گرایی رو آورده می شود تا با مدرنیته وغربی شدن سریع ناشی از جهانی شدن مقابله شود .روابط جنس ها درجوامع جنوب نیز تغییر می کندو جهانی شدن نقش زنان درجامعه وسیاست را بیشتر می کندهمان گونه که کنفرانس زن سازمان ملل متحد درسال 1995 آن را مطرح کرد ولی عکس العمل های مختلفی را درجوامع جنوب پدید آورد. درچنین روندی نقش خانه داری، مادربودن، همسر بودن وداشتن فرزند برای زنان به یک ارزش منفی تبدیل خواهد شد که به کانون خانواده وثبات آن لطمات زیادی وارد کرده وبا عکس العمل های آرام وخشن درچنین جوامعی روبه رو خواهد شد(31) بدین ترتیب می توان آثار منفی شدن را بر حقوق بشر دردولت های جنوب چنین برشمرد1. آثار منفی بر حقوق کودکان ، باآزاد شدن روابط زن ومرد وکاهش ازدواج وکاهش قداست تشکیل خانواده ، منجر به پیدایش فرزندان نامشروع وکودکان بی سر پرست شده وبه تبع دراین جوامع کودکان سربار و متخدل به وجود خواهد آمد.2. آثار منفی حقوق بشر بر روی زنان ناشی از برهم خوردن ارزش ها که ناشی از آزادتر شدن روابط زن ومرد خواهد بود منجر به تاخیر ازدواج ، مجرد زندگی کردن زن ، بی اهمیت شدن ازدواج، افزایش طلاق وابزاری شدن زن خواهد شد.3. آثار منفی حقوق بشر روی خانواده یعنی بی اهمیت شدن خانواده، سستی وبی ثباتی آن ، فاصله میان اعضاء خانواده، کم شدن عاطفه اعضا وطلاق4. آثار منفی برروی حقوق کار وکارگر مثل ازمیان رفتن مشاغل سنتی، تشدیدبیکاری، جابه جایی ومهاجرت کارگران مرد به کشورهای شمال، گسترش مشاغل بی ثبات زنان دردول جنوب با حقوق ومزایای حداقل، ضعف حقوق کار- دستمزد- تامین اجتماعی5. آثار منفی بر حقوق اجتماعی- اقتصادی دول جنوب درنتیجه بروز تضاد ارزشی ، فروپاشی نهاد های سنتی ملی محلی 6. آثار منفی بر استقلال حقوق سیاسی – مدنی دول جنوب به دلیل ضعف حاکمیت ملی وسلطه شرکت های چند ملیتی ونهاد های بین المللی به جای آن .. را میتوان درنظر گرفت. گفتگوی تمدن ها به عنوان یک راه حل عملی جهت کاهش آثار منفی جهانی شدن بر حقوق بشر آنچه مسلم است جهانی شدن چه به صورت یک روند( موافقان) چه به صورت یک پدیده ( مخالفان) درحال شکل گیری است . اگر جهانی شدن آثار مثبت بر حقوق بشر داشته باشد، گفتگوی تمدن ها می تواند این آثار مثبت را به صورت برابر تر بین تمدن های شمال وجنوب تقسیم کند واگر آثار منفی بر حقوق بشر داشته باشد می تواند آثار منفی آن را درشمال وجنوب کاهش داده یا حداقل برای تمدن های جنوب این آثار منفی را کمتر کند. آنجه باعث نگرانی های دولت های جنوب از جمله ما ایرانیان است آثار منفی جهانی شدن بر همین حداقل حقوق بشر موجود منی باشد که ما کشورهای جنوب باید تلاش نماییم ، درجهانی شدن از حاکمیت یک مرکزیت مالی اقتصادی جهانی به دست سرمایه داران وشرکت های چند ملیتی دراین دهکده جهانی ممانعت به عمل آورده ویا دسته کم سلطه یابی آنها را به حداقل کاهش دهیم . مسئله ای که درصورت تحقق آن بیشترین لطمه حقوق بشری را به ملت های جنوب می زند وحداقل لطمه را به ملل شمال وارد خواهد کرد. بنابراین با معیارهای پذیرفته شده جهانی از قبیل دموکراسی ومردم سالاری، تامین حقوق بشر جهانی وجامعه مدنی جهانی باید تلاش گردد تا نقش محوری حرکت وحاکمیت به ملت ها ومردم جهان که اکثریت آنها دردولت هنای جنوب مستقر هستند داده شود. به اینصورت که با عنوان دموکراسی واقعی جهانی باید ارزش های مردم سالاری واقعی مستقر گردد تا حد اکثر سود یعنی استقلال، توسعه ورشد حداقل ضرریعنی زیر سلطه رفتن، عقب ماندگی وتبعیض شکال گیرد گفتگوی تمدن ها همچنین می تواند جوهره واقعی حقوق بشر جهانی که صلح وعدالت است را بین تمدن های شمال و جنوب به اجماع وقبول عمومی مطلوب تر از امروز برساند که وقتی دراجزاء کوچکتر آن به اجرا درآید می تواند جنبه های مختلف حقوق بشر جهانی را گسترش دهد. این تنها راهی است که ملل مورد تهدید شمال وجنوب به طور اعم وملت های جنوب به طور اخص می توانند انجام داده ونبض حرکت وحاکمیت را دردست خود گرفته واز بازی گیری شرکت ها ونهادهای مالی اقتصادی جهانی که درصورت سلطه آنها همگی متضرر می شوند( مثل دوران استعمار قدیم وجدید) جلوگیری نمایند . به عبارت دیگر ، حد اکثر همه ملت ها وحداقل ملت های جنوب با همبستگی دراین مورد می توانند حقوق برابری نسبت به شمال درمسئله جهانی شدن کسب نمایند. به سخن دیگر، گفتگوی تمدن ها می تواند ملت ها را به صورت حکومت جهانی مردم سالار وارد عرصه جهانی شدن ومشکلات آنهارا راحت تر حل نماید . بدین صورت که این جریان درحال شکل گیری را ازدست افراد ، شرکت هنا، نهاد ها وموسسات مالی – تجاری که منطق وانگیزه آنها صرفا کسب سود ومنفعت بیشتر است وکمتر به حقوق بشر توجه دارند خارج کند یا حداقل کنترل آنها را بر دهکده جهانی کاهش داده ونقش حاشیه ای به آنها اعطا نماید(32) این مهم به بهترین نحو با گفتگوی تمدن ها قابل تحصیل خواهد بود. بدینن ترتیب با پی گیری اجرای این طرح حداکثر می توان با آگاه کردن وجدان های خفته بشریت درشمال وجنوب، آنها را برای توقف استعمار احتمالی جدیدبه نام جهانی شدن ( توسط نهادها وشرکت های مالی تجاری) آن ها آماده کرد و.حداقل با بسیج ملت های جنوب جهت کاهش عوارض احتمالی ناشی از آن را به حرکت واداشت . بدین صورت که به تمدن های جنوبی وشمالی آگاهی داده وگوشزد شود که اگر آثار منفی احتمالی حقوق بشر درجهانی شدن به وجود آید، همه بشریت باید احتیاط کرده، آن را خنثی ویا آثار آن را به حد اقل برسانند ، قبل از اینکه این آثار زندگی آنها را ( خصوصا دردول جنوب ) بیشتر تخریب کند . درگفتکوی تمدن ها از نمایندگان یک تمدن فقط نمی توانند دولت ها باشند درواقع بایدازهر طبقه ، قشر، گروه وفرد نمایندگانی به صورت مستقیم وغیر مستقیم دراین امر وارد فعالیت شوند این مذاکره می تواند از یک طرف میان تمدن های شمال وجنوب واز طرف دیگر میان تمدن های جنوب ( مثل مصر- ایران – هند- چین ) پیگیری شده تا اتفاق نظر پدید آورده وآنها به صورت متحد با نمایندگان تمدنهای شمال ( مثل ایتالیا- فرانسه – انگلیس- آمریکا- روسیه ) مذاکره نمایند . به عنوان مثال، برای حقوق زن، کودک وخانواده نمایندگانی از میان آنها با نمایندگان مشابه خود دردیگر تمدن ها وبرای دفاع از حقوق کار وکارگر وتولیدنمایندگان همین اقشار وبرای دفاع از حقوق اقتصادی- تجاری نمایندگان شرکت ها و موسسات تجاری وبرای حقوق سیاسی- نمایندگان دولت ها وبرای دفاع از حقوق فرهنگی – مذهبی ، نمایندگان مذهبی دانشگاهی دراین روند وارد شوند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...