پایان نامه درمورد اختلال اضطراب اجتماعی، اختلال اضطراب فراگیر |
بیان مسئله
شخصیت یکی از اساسیترین موضوعهای مهم در روانشناسی است. شخصیت هر فرد کلیت روانشناختی او را از دیگری متمایز می کند و به او فردیت و بی همتا بودن می بخشد(مای لی[1]، 1387). مفهوم شخصیت در روانشناسی یک مفهوم رایج و معمول، در عین حال فوق العاده غامض و پیچیده است که مولفان در تعریف آن با یکدیگر اختلاف نظرهای متعددی دارند اما با توجه به تعاریف متفاوت می توان پذیرفت که شخصیت عبارتست از الگویی نسبتاً پایدار از صفات، گرایشها و یا ویژگیهایی که به رفتار افراد در طول زمان دوام می بخشد و باعث تمایز افراد از یکدیگر می گردد( فیستو فیست،1389). یکی از مسائل مهم در طول تاریخ روانشناسی علمی به طبقه بندی، تبیین و ارزیابی ویژگیهای شخصیتی مربوط بوده است و با توجه به آنکه شخصیت مفهومی پیچیده، اساسی و مهم می باشد، در مورد روشهای تبیین و ارزیابی آن بحثها و مسائل متعددی مطرح گردیده است و مولفان برای رسیدن به روشی مشترک و یا مورد توافق تلاشهای زیادی را در این مسیر به ثمر رسانیدهاند. از جمله این تلاشها و از نظر تاریخی روشهای ریخت شناسی در زمره نخستین روشهای ارزیابی شخصیت قرار می گیرد. در تئوریهای متکی بر ریخت شناسی، که می توان کارهای کرچمر و شلدن را در این گستره مطرح نمود، تلاش بر آن بود تا با بررسی رابطه بین ویژگیهای جسمی و خصوصیات شخصیتی به تفکیک و تعیین رگه های شخصیتی بپردازند و بر اساس آن الگوهای طبقه بندی برای ارزیابی شخصیت ارائه نمایند. بررسی تحولی فرآیندهای روانی روش دیگری برای مطالعه شخصیت می باشد. پژوهشگران این رویکرد بر مبنای پارهای ساختها و رفتارهای شخصیتی که در مراحل اولیه زندگی وجود دارند اشکال نهایی ساخت شخصیت را ترسیم می کنند. اما این رویکردها به علت کلی و غیر دقیق بودن مورد انتقاد قرار گرفته است. در این بین نظریه پردازان صفات، شخصیت یک فرد را به منزله منظومهای تخصصی از صفات می دانند و معتقدند برای دستیابی به ساخت شخصیت باید تمام صفات را در سادهترین شکل و نیز در قالب عناصر ترکیبی آن مورد بررسی قرار داد. اما از آنجایی که صفات قادر به نمایان ساختن جنبه های مجزای شخصیت نبود، یافتن متغیرهای اساسی در خلال صفات شخصیت به عنوان مساله اساسی مطرح گردید. بنابراین تحلیل عاملی اقدامی بود که بعد از تلاش برای یافتن ماهیت شخصیت براساس صفات صورت گرفت. از مجموعه روشهای بررسی شخصیت، روش الگوی عاملی توانست تعارض بین کلیت و تجربی بودن شخصیت را حل کند؛ به این صورت که وقتی شخصیت به صورت کلی معرفی میشود صرفاً شکل توصیفی پیدا می کند و وقتی هدف، ارزیابی تجربی باشد کلیت خود را از دست میدهد(گروسی،1380). اساس روش الگوی عاملی توجه به صفات است. و منظور از صفات، آمادگی کلی انسان در رفتار به سبکی خاص می باشد(پروین،1374). از این رو سوال اساسی متخصصان این دیدگاه آن است که آیا شخصیت دارای صفات و عواملی است که بتوان بر اساس آن به پیش بینی فرد و رفتار او پرداخت؟ تحقیقات افرادی نظیر کتل[4] و هانس آیزنک[5] در واقع تلاشی بود برای پاسخگوئی به همین سوالات. آنها با ارائه نظریه صفات تلاش نمودند تا عوامل اساسی شخصیت را کشف نمایند. از آنجایی که کتل و آیزنک روشهای متفاوتی را به کار بردند، به صفات متفاوتی نیز دست یافتند. کتل و همکارانش 35 صفت اصلی مشخص کردند که عمدتاً بعد سرشتی شخصیت را نشان می داد. بخشی از این عوامل، صفاتی بودند که در جمعیت بهنجار وجود داشتند و بخشی دیگر از این عوامل بیشتر در جمعیت بالینی مشاهده می گردید. در مقابل آیزنک برخلاف کتل، فقط 3 عامل را در شخصیت مورد تأئید قرار داد: برونگرایی، روانرنجورخویی و روانپریشخویی(فیست و فیست، 1389). یکی دیگر از نظریه های عاملی در مورد شخصیت نظریه پل کوستا[6]و رابرت مک کری[7]می باشد. کوستا و مک کری در ارتباط با ساختار شخصیت، نظریه معروف پنج عاملی را مطرح کردند و در جهت همگرایی رویکردهای گوناگون حول این نظریه تلاش نمودند(کوستا و مک کری،a1992). براساس این دیدگاه، که یکی از کارآمدترین و جامعترین نظریههای مطرح شده در حوزه شخصیت میباشد، شخصیت دارای ساختاری سلسله مراتبی با پنج بعد اصلی در بالاترین مرتبه و قابل فروکاهی به اجزا یا صفات رده پایین تر است. پنج عامل اصلی شخصیت شامل روانآزردهگرایی[8]، برونگرایی[9]، پذیرندگی[10]، موافقت[11] و مسئولیت پذیری[12] هستند و برای هریک از این عوامل، 6 صفت در نظر گرفته شده است(مککری وکوستا،2003). هر چند چهارچوب نظریه چند عاملی شخصیت در نظر بعضی از مولفان هنوز محل تردید است اما این مدل در تحقیقات متعددی مورد بررسی قرار گرفته است و بر اساس شواهد به کار بردن آن باعث سهولت طبقه بندی و فهم دقیق واکنشهای افراد می گردد. به عنوان مثال این نظریه می تواند در بررسی ظرفیتهای افراد، در استخدام های شغلی و نیز تعامل افراد در گروه تأثیرگذار باشد است(بریش[13]،1984؛ مک کری و جان[14]،1992). پس از مطرح شدن تئوریهای عاملی در گستره شخصیت، برای اندازه گیری عوامل مطرح شده ابزارهای متعددی از جانب مولفان تحول یافت. کتل بر پایه 16 صفت عمقی اصلی بدست آمده از تحقیقات خود پرسشنامه شانزدهعاملی شخصیت(PF 16) را ارائه داد. این آزمون برای افراد 16 سال به بالاتر ساخته شده است این آزمون 16 نمره برای 16 عامل بدست میدهد. پاسخها به صورت عینی نمرهگذاری میشوند و یک برنامه کامپیوتری برای نمرهگذاری و تعبیر نتایج در دسترس میباشد. این آزمون وسیعاً برای ارزیابی کردن شخصیت جهت مقاصد پژوهشی، تشخیصی بالینی و پیش بینی کردن موفقیت شغلی به کاربرده می شود. آیزنگ نیز بعد از مطرح کردن نظریه سلسله مراتبی شخصیت خود، ابزارهای مختلفی را برای سنجش صفات شخصیت همچون پرسشنامه پزشکی مادزلی[16](MMQ؛ آیزنگ، 1952)، مقیاس شخصیت مادزلی[17] (MPI؛ آیزنگ، 1959)، مقیاس شخصیت آیزنگ[18]( EPI؛ آیزنگ و آیزنگ،1964) و پرسشنامه شخصیت آیزنگ[19]( EPQ؛ آیزنگ، 1975)ایجاد کرد. EPQ مهمترین ابزار آیزنگ است زیرا نتیجه چندین سال پژوهش وی در عرصه شخصیت بود. این پرسشنامه ابتدا دو بعد اصلی نظریه آِیزنگ، روانرنجورخویی[20]و برونگرایی[21]، را ارزیابی میکرد. سپس، بُعد روانپریشخویی[22] و بعدها یک مقیاس دیگر بنام دروغسنج برای سنجش تمایلات مربوط به خوبنمایی حین تکمیل آزمون، در پرسشنامه گنجانده شود(کارنسی[23] و همکاران، 2007). اما یکی از جامع ترین ابزارهای موجود برای سنجش عاملهای بزرگ شخصیت نسخهی تجدید نظر شدهی پرسشنامه ی شخصیتی نئو[24] (NEO-PI-R) میباشد که امکان سنجش پنج عامل بزرگ و شش جنبه خاصتر در داخل هر عامل را فراهم می سازد. باید اشاره کرد مک کری و کاستا به منظور فراهم کردن امکان ارزیابی عینی مدل پنج عاملی شخصیت اقدام به ساخت پرسشنامه شخصیتی نئو[25] (NEO-PI) نمودند که در خلال چهار دهه گذشته بسط و گسترش یافته است. مک کری و کاستا نخستین نسخه NEO-PI را با 181 ماده در سال 1985 ارائه نمودند و سپس در 1992 نسخه تجدید نظر شده آن را با 240 ماده آماده نمودند(کاستا و مک کری،b1992؛ پانایتو[26] و همکاران،2004). تحقیقات متعدد نمایانگر ویژگی های روانسنجی مناسب و عالی نئو NEO-PI-R بود اما بهرحال به تدریج مشکلات متعددی در استفاده و کاربرد این آزمون مطرح گردید. از آن جمله ، تکمیل آن به زمانی در حدود 45 دقیقه نیاز داشت و به علت زیاد بودن مادههای تست احتمال خستگی و ملال شرکت کنندگان وجود داشت. و نیز از سویی دیگر زمان طولانی که برای تکمیل پرسشنامه لازم بود می توانست احساس مورد بازجویی قرار گرفتن را در فرد ایجاد کند. این مسائل باعث کاهش کیفیت پاسخ ها می گردید. همچنین این ابزار نمی توانست در مطالعات زمینهیابی که تعداد مادهها بایستی محدود باشد، به کار گرفته شود. (هافمنز[27] و همکاران، 2008؛ هرزبرگ[28]و براهلر[29]، 2007؛ ریمرو[30] و همکاران،2013) به منظور اجتناب از این مسائل و با گسترش و تحول مدل پنچ عاملی در دهههای اخیر، محققان رو به تدوین مقیاسهای کوتاه همچون پنج عاملی نئو NEO-FFI))، پرسشنامه پنج عاملی 44 سوالی (BFI)، پرسشنامه 100 توصیفگر صفات(TDA) و نسخهی کوتاه 40 سوالی آن، آوردند. این مقیاسها برای مطالعات شخصیت به سرعت محبوب شدند چرا که در بسیاری از موقعیتها نظیر مطالعات غربالگری و زمینه یابی و نیز آزمایشهای مربوط به اندازه گیری های مکرر اختصار در ابزارها دارای اولویت بود(هافمنزو همکاران، 2008؛ ریمرو و همکاران،2013). با وجود تحول ابزارهایی با فرم کوتاه، هرچند مدت زمان تکمیل این ابزارها در مقایسه با NEO-PI-R به طور قابل ملاحظهای کمتر شده است، اما زمان و سایر محدودیت ها، لزوم تحول ابزارهایی با فرم کوتاه تر و مختصرتر را پر رنگ نمود(وودزو هامپسون، 2005؛ فلیسون،2007). این تجدید نظر در فرمهای ارزیابی و تحول فرمهای کوتاهتر ضروری بود چرا که در بعضی از موارد به علت فقدان ابزارهای دارای فرم کوتاه، بعضی از مولفان برای ارزیابی به سایر روش های وارسی نظیر مصاحبههای کوتاه بسنده کردند(گاسلینگ و همکاران ، 2003). بهرحال تلاش برای استفاده از ابزارهای دارای فرم کوتاهتر در مطالعات بسیاری ادامه یافت به عنوان مثال در یک مطالعه اینترنتی جهت درجهبندی اعتماد به نفس شرکتکنندگان از یک مقیاس تک آیتمی استفاده کردند؛ زیرا بعید بود داوطلبان برای تکمیل پرسشنامهی چند آیتمی زمانی طولانی را صرف کنند(روبینز و همکاران، a2001). همچنین در مطالعاتی که نیاز به شرکت کنندگانی داشت که می بایستی در زمانهای متوالی خود و دیگران را درجه بندی نمایند، استفاده از مقیاسهای کوتاهتر موثرتر بود. پالهاسو بروس نیز برای بررسی ادراک بین فردی در یک مطالعه طولی، که در آن شرکت کنندگان می بایستی اعضا گروه را در چندین صفت و در زمانهای مختلف بر روی مقیاس درجه بندی، ارزیابی می نمودند، به دلیل بلند بودن مقیاس ها و خستگی احتمالی شرکت کنندگان از مقیاسهای فرم کوتاه استفاده کردند(پالهاس و بروس،1992). یکی از تلاشهای اخیر برای پاسخ دادن به این نیاز یعنی تدوین و تحول ابزارهای فرم کوتاهتر در گستره ارزیابی پنج عامل بزرگ شخصیت؛ توسط گاسلینگ و همکاران(2003) انجام یافته است. وی و همکارانش اقدام به طراحی و ساخت یک پرسشنامهی بسیار کوتاه پنج عاملی[43]با عنوان پرسشنامه دهسوالی شخصیت[44](TIPI)کردند. در این پرسشنامه، برای هر عامل،2 آیتم وجود دارد. هر آیتم دارای دو توصیفگر میباشند که این توصیفگرها براساس پرسشنامههای معتبر پنج عاملی چون NEO-PI-R ، BFI و TDA جمع آوری شده است. TIPI توجه محققان زیادی را به سمت خودش جلب کرده و در زمینه های مختلفی مورد استفاده قرار گرفته است(ارهارت [45] و همکاران، 2009).گاسلینگ و همکاران با بهره گرفتن از روش های روانسنجی متعددی این ابزار 10 سوالی را بر روی نمونه ای 1800 نفری اجرا نمودند. نتایج نمایانگر اعتبار همگرا و واگرا و اعتبار سازه مناسب این پرسشنامه در مقایسه با فرم های دیگر (BFI، NEO-PI-R) بود(گاسلینگ و همکاران، 2003). همچنین ارهارت و همکاران(2009) ساختار عاملی را مورد بررسی قرار دادند و نتایج توانست 5 عامل شخصیت را از یکدیگر متمایز گرداند و به علاوهTIPI همبستگی مناسبی را با خزانه بین المللی آیتم شخصیت[46](IPIP) براساس تحلیل هم زمان نشان داده است(ارهارت و همکاران، 2009). پژوهش دیگری در آمریکا اعتباره سازه TIPI را بر اساس رابطه این پرسشنامه با مقیاسهای عزت نفس و اجتماعی- جنسی[47] تایید کرده است(جانسون[48] و همکاران،2011). ریمرو و همکاران ویژگی های روانسنجی TIPIرا درکشور اسپانیا بررسی نموده و نشان دادند TIPIپایایی متوسط و اعتبار قابل قبولی، براساس همگرایی باNEO-PI-R و همچنین با مقیاس های بهزیستی روانی و ریسک پذیری، دارد(ریمرو و همکاران،2013). بهرحال به نظر می رسد که استفاده از این ابزار در ارزیابی شخصیت به عنوان یک نیاز اجتناب ناپذیر در عرصه ابزارهای فرم کوتاه از جانب مولفان پذیرفته گردیده است. با اینکه قابلیت TIPI در بسیاری از جمعیت ها و حیطه ها بررسی شده است اما اکثریت این پژوهشها به نمونه های سالم و حیطه شخصیت نرمال محدود شده است. از آنجایی که در روانشناسی بالینی، محققان آسیب شناسی توجه ویژهای به مدل پنج عاملی شخصیت دارند و بخصوص بیشتر پژوهشها در این حیطه بر رابطه بین عوامل شخصیت و انواع اختلالات بالینی و مطرح شدن این مسئله که احتمالاً در جمعیت بالینی نیز می توان به عوامل مشابهی با جمعیت بهنجار دست یافت، وارسی ارزش TIPI نیز دارای اهمیت ویژهای می باشد(دایس[49]،1997؛ جانق[50] و همکاران،1999؛روتمن[51] و همکاران،2009). گرچه تحقیقات در مورد TIPI در نمونه های بالینی انجام نگرفته است اما ویژگیهای روانسنجی NEO-FFI در طیف وسیعی از اختلالات اضطرابی، افسردگی و شخصیت بررسی شده است. در مطالعه اشمیتز و همکاران (2000) ویژگی های روانسنجی NEO-FFI را در نمونههای بالینی(اختلال نوروتیک ، اختلال شبه جسمانی و مرتبط با استرس، اختلالات خلقی، اختلالات شخصیت) بررسی کردند. نتایج این پژوهش نشان داد که NEO-FFI از همسانی درونی بالایی برخوردار است و اعتبار همزمان قابل قبولی با فرم کوتاه «سیاهه نشانگان تجدید نظر شده 90 مادهای»(SCL-90-R) و پرسشنامه مشکلات بین فردی[58](IIP) به دست آورد. اما تحلیل عاملی اکتشافی نتوانست به عامل های اصلی دست یابد(اشمیتز[59] و همکاران،2000). در پژوهش دیگر ساختار عاملی این مقیاس در نمونه های که شامل اختلال وحشتزدگی[60](PD)، اختلال اضطراب فراگیر[61](GAD)، اختلال وسواس فکری جبری[62](OCD)، اختلال اضطراب اجتماعی[63](SAD)، اختلال افسردگی اساسی[64](MDD) بود، مورد بررسی قرار گرفته است که عامل های مشابهی با نمونه غیر بالینی به دست آوردند. همچنین عامل روان آزردهگرایی با همه اختلالها رابطه مثبتی داشته در حالی که عامل برونگرایی رابطه معکوسی با SAD و MDD، و عامل مسئولیت پذیری رابطه معکوسی با MDD و ارتباط مثبتی با GAD نشان داده است(روزلینی و بران، 2011). با توجه به وجود همبستگی بین مقیاس های TIPI و NEO-FFI این این سوال مطرح است که آیا می توان در نمونه بالینی با بهره گرفتن از پرسشنامه TIPI به نتایج مشابه با آنچه که در مورد NEO-FFI مشاهده گردیده است، دست یافت ؟ در ایران نیز، جامعترین و اصلیترین ابزار برای سنجش پنج عامل بزرگ شخصیت،NEO-PI-R میباشد که نسخهی فارسی آن توسط گروسی فرشی تهیه و ویژگیهای روانسنجی آن بررسی و مورد تأیید قرار گرفته است. در پژوهش دیگری حق شناس (1378) از نمونه ی502 نفری برای هنجاریابی این پرسشنامه استفاده کرد. نتایج پایایی و روایی در حد فرم اصلی گزارش شده است. همچنین جوشن لو و همکاران(1389) ساختار عاملیNEO-PI-R را مورد بررسی قرار دادند و توانستند بر اساس تحلیل عاملی اکتشافی و تاییدی 5 عامل شخصیت را از یکدیگر متمایز گرداند. در پژوهش دیگری قابلیت آزمون نئو در ارزیابی سلامت روانی بررسی شد که نتایج حاکی از کارآمدی این آزمون در بررسی شاخص های مربوط به بهداشت روانی است(چلپیانلو و گروسی فرشی،1389). فرم کوتاه این ابزار[66] (NEO-FFI) نیز، شامل 60 ماده می باشد و نسخهی فارسی آن توسط روشن و همکاران(1386) تهیه و ویژگیهای روان سنجی آن مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج، پایایی و اعتبار قابل قبولی را نشان داده است. در پژوهش دیگری انیسی و همکاران (1390) نیز پایایی و اعتبار مطلوبی را برای این ابزار در نمونه دانشجویان دانشگاه افسری گزارش کردند ساختار عاملی NEO-FFI نیز در دو پژوهش(نیلفروشان و همکاران،1390؛ دائمی همکاران،1392) بررسی شده است که در کل نتوانستند به پنج عامل اصلی دست یابند. به هرحال در مورد TIPI تا به حال تحقیقی در ایران انجام نگرفته است. گر چه در بین مولفان درمورد کارائی و صحت نتایج برگرفته از آزمون های کوتاه شخصیت تردید وجود دارد و تعدادی از محققان بر این باورند که نمی توان سازه ای نظیر شخصیت را با ابزارهایی نظیر TIPIمورد بررسی قرار داد. اما بهرحال آزمون TIPI به لحاظ توانمندیاش در ارزشیابی سریع شخصیت در شرایطی نظیر غربالگری و زمینهیابی و همچنین در سنجش همزمان متغیرهای متعدد و سایر مواردی که قبلاً مطرح گردید به عنوان یک ابزار جذاب در سالهای اخیر با مقبولیت بالایی مواجه گردیده است و انتظار می رود که استفاده از آن در سالهای آینده به سبب جذابیت آن به عنوان اندازه گیری سریع و مقرون به صرفه پنج عامل بزرگ شخصیت، به طور چشمگیری گسترش یابد، از این رو ارزیابی ارزش واقعی آن به عنوان یک ابزار اندازه گیری ضروری است. از آنجایی که مطالعات اعتباریابی مرتبط با این ابزار عمدتاً در ایالات متحده آمریکا و فرهنگ اروپایی انجام گرفته است و اگر قرار باشد که ابزاری در کشوری متفاوت با فرهنگ اولیه آن مورد استفاده قرار گیرد لزوم ارزیابی های روانسنجی آن ابزار، ضرورتی غیر قابل اجتناب است(ریمرو و همکاران،2013).از این رو با توجه به تمهیدات یاد شده در مورد محدودیت بسیار زیاد زمان و منابع که امکان به کارگیری ابزار های بلند و معتبر را به محققان نمیدهد و از سوی دیگر لزوم وارسی ویژگیهای روانسنجی ابزار مذکور در کشور غیر انگلیسی زبان، و همچنین خلاء پژوهشی در زمینه بررسی شاخصهای روان سنجی TIPI در ایران و همچنین بررسی عاملهای این تست در نمونهای بالینی و غیر بالینی، مسئله اساسی پژوهش حاضر این است: که آیا پرسشنامه TIPI در نمونه های بالینی و غیر بالینی ایرانی از اعتبار و پایایی مناسبی برای ارزیابی پنج عامل بزرگ شخصیت برخوردار است.
ضرورت تحقیق
انجام بررسی های روانسنجی پرسشنامه کنونی از دو جهت دارای اهمیت است: الف: ضرورت نظری:
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1398-12-11] [ 04:09:00 ب.ظ ]
|