اسلام فصل نوینی را در امر ازدواج و مهر پایه گذاری کرد. برنامه ریزی اسلام در این زمینه به عرصه‌های دیگر حیات دینی کاملاً مربوط است زیرا مسائل دینی کاملاً مربوط است زیرا مسائل دینی مکمل‌یکدیگرند. پدید آمدن مهر نتیجه‌ی تدبیر ماهرانه ای است که در آفرینش برای تعدیل روابط زن و مرد و پیوند آن‌ها با‌یکدیگر به کار رفته است. مهر از آن جا پیدا شده که نقش زن و مرد در مسأله‌ی عشق، مغایر نقش دیگری است. قانون خلقت، جمال و غرور و بی نیازی را برای زن و نیازمندی و طلب و عشق را برای مرد قرار داده است. ضعف زن د رمقابل قوای بدنی مرد تعدیل شده است ومردان را علی رغم قدرت بیش‌تر به طلب زن خوانده است، بلکه مردان را به رقابت با‌یکدیگر وادار کرده است. مرد در مقابل غریزه‌ی جنسی ناتوان‌تر از زن است ـ چه شهوت مرد بیش‌تر باشد، چنان که برخی گفته‌اند و چه شهوت زن بیش‌تر باشد، چنان که در برخی روایات آمده است ـ این خصوصیت، همواره به زن فرصت داده است تا درپی مرد نرود و به سرعت تسلیم او نشود و برعکس، مرد را وادار کرده است به زن اظهار نیاز کند و برای جلب رضای او با نثار هدیه ای اقدام کند، هم چنان که همواره در طبیعت جنس نر است که برای تصاحب جنس ماده به جنگ و ستیز با همجنس خود بر خیزد.مهر با حیاء و عفاف گره خورده است. زن به الهام فطری دریافته که عزت و احترام او در آن است که خود رارایگان در اختیار مرد قرار ندهد. تأثیر زن و مرد بیش از تأثییر مرد بر زن است. مرد بسیاری از هنر نمایی‌ها، شجاعت‌ها، نبوغ‌ها و فعالیت‌های خود را مدیون زن و حیا، عفاف، لطف و کمک اوست. زن مرد را می‌سازد و مرد اجتماع را. آنگاه که حیا، عفاف و خودداری زن ازمیان برود و زن بخواهد در نقش مرد ظاهر شود، نخست نقش زن به فراموشی سپرده می‌شود و بعد مرد مردانگی خود را فراموش م‌یکند و سپس اجتماع منهدم می‌گردد. مهر، ماده ای است از‌یک آیین نامه‌ی کلی که طرح آن در متن خلقت ریخته شده و با دست فطرت تهیه شده است. مهر از احساسات رقیق و عطوفت آمیز مرد ناشی شده، نه از احساسات خشن و مالکانه‌ی او. مهر به زن شخصیت می‌دهد؛ در واقع ارزش معنوی مهر برای زن بیش از ارزش مادی آن است. در سوره‌ی مبارکه‌ی نساء آیه 4 می‌فرماید: صداق و مهریه زنان را که به خود آن‌ها تعلق دارد(نه به پدران‌یا برادران آن‌ها) و عطیه و پیشکشی است از جانب شما به خودشان بدهید. پس، از دیدگاه اسلام اولاً: مهریه، صداق‌یا صدقه، نشانه‌ی صدق و راستی مرد است در عشق و ازدواج خود. ثانیاً: مهریه ازآن زن است نه دیگری. ثالثاً: مهریه به عنوان هدیه و پیشکشی داده می‌شود.[244] مرد در غیر‌امور زناشویی برای رسیدن به آرامش جسمی‌و روانی و آمادگی برای اداره‌ی اجتماع، مطلب بعد که شایسته توجه است این که، نمی‌تواند زن خود دستور دهد، نیز اگر زن کاری کند که به موجب آن ثروتی به او تعلق گیرد، مرد نمی‌تواند بدون رضای زن در آن ثروت تصرف کند. از این جهت زن ومرد وضعی مساوی دارند. برخلاف رسم معمول در اروپا که تا اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم رواج داشت، زن شوهر دار از نظر اسلام در معاملات و روابط حقوقی خود تحت قیومیت شوهر نیست. همه‌ی این ادله و شواهد نشان دهنده‌ی آن هستند که مهریه به هیچ وجه مخالف شخصیت زن و برای تحقیر او‌یا به معنی کالا دانستن او نیست. اگر مهر محل اشکال است پس منتقدان باید بگویند هر پولی که کسی به کسی می‌دهد، قصد خرید او را دارد و باید رسم هدیه و بخشش و پیشکش را منسوخ کنند. مهر از جهتی‌یک امتیاز مالی است که در قبال زحمات زن در خانه و برای خانواده و نیز برای خانواده ونیز برای جبران محروم شدنش از فعالیت‌های اقتصادی به دلیل وظایف همسری به او داده می‌شود.[245] مهر، برخلاف آنچه بعضی از غربیان تصور کرده‌اند و برای ما تعجب آور است، بهای زن نیست؛ زیرا اولاً هیچ کس نمی‌تواند خود‌یا دیگری را در مقابل مالی بفروشد. از زمانی که برده فروشی لغو شده انسان هیچ گاه موضوع حق واقع نمی‌شود، بلکه همیشه طرف حق است. ثانیاً در خرید و فروش قیمت باید هنگام معامله معین باشد و گرنه قرارداد باطل است، لکن در نکاح دائم تعیین مهر، شرط صحت قرارداد نیست و ممکن است نکاح بدون تعیین مهر واقع گردد.[246] 3.3حمایت‌های اخلاقی همانطور که در مباحث پیش دیدیم اسلام از قرن‌ها قبل برای زن شخصیت قائل شده است کلیه مزایا و حقوق انسانی را به او داده و در زمینه‌های مقتضی حقوق خاصی هم به نفع او جعل کرده مانند نفقه و مهریه و خلاصه برای پر و بال دادن و افزودن آبرو و شخصیت حقوقی جنس زن، در حدود مقتضیات فطری ساختمان جسمی‌و روحی او عالیترین طرح را ریخته است. [247] مقام زن در اسلام چنان است که در قرآن مجید دومین سوره مفصل قرآن بنام (نساء) نامیده شده است و در ده سوره دیگر از قرآن مسائلی مربوط به حقوق و منزلت زنان هست و همه جا در خطابات عام قرآن می‌توانید مطالبی در باره‌ی حقوق و منزلت زنان استنباط نمود. مثلا‌یکی از این ده سوره‌ها، 24مین سوره قرآن سوره نور می‌باشد که مشتمل بر 14 آیه که آیاتی از آن به زنان اختصاص‌یافته و ازآنان حمایت هم شده است در اکثر آیاتی که از زنان سخن به میان می‌آورد بنحوی هر چند با اشاره و با کنایه از آنان تجلیل می‌کند. خلاصه سوره نورسندی بر تمجید و تعریف زن که برای اطلاع بیشتر باید به خود سوره و تفسیر‌هایش مراجعه شود.[248]قرآن مجید این اتهام دروغ و مغرضانه را که اسلام برای زن ارزشی قائل نیست به کلی منتفی می‌سازد پیش از اسلام در هیچ قانونی از قوانین اجتماعات متمدن و بزرگ درباره‌ی ارزش واقعی زن و اثر وجودی او حفظ کرامت و حقوق، تفصیلات فلسفی و روانی و مواد قانونی وجود ندارد اسلام اولین اجتماعی است که زن را به عنوان مسئله مهم زندگی و متمم حیات انسانی در مسائل اجتماعی و اخلاقی و قانونی خود جا داده است. اسلام زن را به عنوان عضو موثر جامعه پذیرفته است.اما زن در فرهنگ‌های غیر‌اسلامی‌نه تها استقلالی نداشت و از ارزش وجودی مستقل برخوردار نبود، بلکه حتی برای خویش نیز نبود و کالا، ثروت و ابزاری برای مرد به شمار می‌آمد.«ویل دورانت» دانشمند محقق و مورخ معروف می‌نویسد: «زن مانند کالائی بود در شمار ثروت پدر‌یا شوهر‌یا پسر و او را پس از مرگ مانند اموال دیگر به میراث می‌گذاردند و به ارث می‌بردند.» اتفاقاً در کشور‌یونان، زن مانند کالا و اجناس، دست به دست می‌شد و مورد خرید و فروش قرار می‌گرفت. در این مرکز آلهه‌ها، بر این عقیده بودند که زن پلید و نتیجه‌ی کار شیطان است و همه چیز را به استثنای اداره‌ی خانه و رسیدگی به کودکان بر او حرام می‌دانستند. در میان بسیاری از ملل، زن حتی استقلال حیات و زندگی نداشت بلکه به زندگی و خواست مرد بستگی داشت.قانون هندوئی چنین بود که بوسیله‌ی دختر، زن، جوان‌یا سالخورده، حتی در داخل خانه اش، هیچ کاری نباید مستقلاً انجام داده شود. و بالاخره زن حتی استقلال حیات نداشت و او را زنده زنده در آتش می‌سوزاندند و در ایام قاعدگی، نجس پلید و لازم الاجتناب شمرده شمرده می‌شد. در«چین» زن همچون کالائی مورد خرید وفروش قرار می‌گرفت و در واقع مرد مالک او محسوب می‌گشت «و زن حتی حق هم غذا شدن با مردان، حتی با پسران خود را نداشت و چند مرد، می‌توانستند در‌یک زن شرکت کنند و همه از او متمتع شوند و او برای همه‌ی آنان کار کند و فرزندی که در ازدواج مشترک پیدا می‌شد غالباً مال مرد قوی‌تر بود.» تاریخ جهان، نشانگر این واقعیت است که قبل از اسلام هیچ ملتی برای زن استقلال وجودی و ارزش‌یک انسان قائل نبوده است و صاحبان ادیان و ملل متمدنه نیز برای زن هیچگونه کار مثبتی انجام ندادند.[249] ولی در اسلام زن وجودی است که برای تکمیل مرد و تکثیر نوع خداوند او را آفریده است و از این جهت بسیار مقام شامخی دارد و هیچ مردی نمی‌تواند با او برابری کند خداوند متعال برای انجام و اداء این تکلیف و و ظیفه آنچه لازم بود به او مرحمت فرموده است البته بین جنس مرد و زن اختلاف موجود است ولی این اختلاف برای نزاع و جنگ نیست بلکه برای تکمیل‌یکدیگر است چنانکه مکرر گفته شده برای هر‌یک تکلیف و وظیفه ای خاص مقرر شده است در مورد زن برای انجام وظیفه و تکلیفی که بر عهده او محول شده سایر تکالیف که با وظیفه طبیعی او مانعه‌الجمع باشد از او ساقط شده است. [250] به طور خلاصه نظر اسلام درباره‌ی زن چنین است که زن عضو جدا نشدنی اجتماع است که تا لیاقت و مسئولیت ویژه خود را نشناخته و بکار نبسته و نیز تا اجتماع، منزلت او را ندانسته و سنگ راه تکامل اوست آن اجتماع کامل نخواهد بود زن در نظر اسلام موجودی است زیبا، ظریف، مستقل، آرام بخش با تقدس دختری و همسری و مادری و خواهری دو فرد عظیم انسانی در دو قطب مخالف پیغمبری و قیصری هر دو به دو صورت به زن احترام گذارده‌اند پیغمبر اسلام با این سخن که فرمود (از دنیای شما سه چیز را دوست دارم، بوی خوش، زنان و نورچشم نماز را) و ناپلئون با زانو زدن در برابر او. [251]اقوام و مللی که بر اثر کبر و نخوت از تعالیم حق، که به وسیله‌ی کتب آسمانی، و زبان پاک انبیاء تبلیغ می‌شد جدا زیستند، در تمام امور جهان و انسان دچار انحراف فکری شدند، و نسبت به هستی و مخلوقات آن بطور اغلب، در قضاوت خود به تاریکی ره سپردند، و مسائلی دور از حقیقت، و مطالبی خلاف واقعیت گفتند، و بر اساس همان برداشت‌های غلط و قضاوت‌های ظالمانه زندگی کردند، و از این طریق ظلم سنگینی بر خود و دیگران روا داشتند، و صفحات تاریخ حیات را به زشتی و پلیدی نقاشی کردند. از جمله قضاوت‌های آنان نسبت به زن بود، که قضاوتی دوراز حقیقت، و امری خلاف اخلاق و انسانیت، و برنامه‌ای ضد حق و واقعیت بود.[252]امروز که مظاهر تمدن جهان مخصوصاً پیشرفت علوم، کائنات، اذهان مقلوب را مسخر ساخته است افراد و گروه‌های غرضمند‌ یا کم‌اطلاع،‌ یا ساده‌لوح، به تحریک سیاستمداران می‌کوشند که دین مقدس اسلام را مخالف و منازع و مخرب زندگی و پیشرفت معرفی کنند و از آن جمله این تهمت ناروا، که اسلام زن را از حقوقش محروم ساخته و احترام برای زن قائل نیست در فصل گذشته روشن شد که تنها اسلام است که برای اولین بار زن را به مقام ارجمندش نائل ساخته و حقوقش حقه او را ادا کرده است. اسلام دینی منحصر به دنیا نیست، ولی از جنبه‌های دنیایی انسان‌ها نه تنها غافل نیست که احکام نورانی آن همه‌ی شئونات دنیایی او را فراگرفته است. در همه‌ی مواردی که‌یکسان بودن حقوق و تکالیف زنان و مردان صدمه‌ای به ادامه‌ی حیات اجتماعی و تعامل آنان در جامعه‌ی کوچک خانواده،‌یا جامعه بزرگتر روستایی، شهری، کشوری و جهانی نداشته، احکام به طور‌یک سان ولی متناسب با ساختار خلقتی آنان وضع گردیده و آن جا که داد و ستد‌های زندگی و اجتماعی، الزامی‌را به دوش‌یکی از زن و مرد قرار داده است، فراخنای احکام اسلام حقی را برای او قائل شده،‌یا تکلیفی را از دوش برداشته و‌یا با تأکید‌های فراوان، فضای ذهنی او با پاداش‌های حقیقی اخروی، برای پذیرش چنین الزامی‌آماده ساخته است.[253]با‌یک بار مرور در قوانین اسلام مشاهده می‌شود که اکثر قوانین، زن و مرد را به طور‌یکسان در نظر داشته و برای همه افراد جامعه به طور مطلق و فارغ از جنسیت وضع گردیده‌اند. لذا کمتر موردی را میابیم که در آن‌ها با لفظ زنان‌یا مردان به طور خاص مواجه باشیم. این موارد نیز عمدتاً در حقوق خانوادگی مطرح شده است چرا که جنسیت زنان‌یا مردان بیشتر در کانون خانواده مدنظر قرار می‌گیرد و اساساً زنان و مردان بدلیل آنکه جنس متفاوت می‌باشند، جذب‌یکدیگر شده و ازدواج صورت می‌پذیرد. حال با توجه به تفاوت‌های جسمانی و روانی این دو جنس، مسئولیت اقتصادی خانواده بر دوش مردان گذارده شده و نقش اقتصادی زنان را در تأمین خانواده کاهش داده شده و در عوض نقش اخلاقی و‌تربیتی آنان را افزایش‌یافته است. این تفاوت نقش‌ها هم متناسب با تفاوت‌های جسمانی و روحی روانی زن و مرد است و هم مطابق با نیاز‌های حمایتی کودکان می‌باشد. بنابراین در مواردی که قانونی‌یا حقوقی به طور خاص برای مردان‌یا زنان وضع گردیده، علت آن تفاوت‌های جسمانی‌یا روانی است که در مواردی سبب قوانین حقوقی متفاوت شده است. پر واضح است که قانون عادلانه، قانونی است که برای افراد، در شرایط نا مساوی و متفاوت، قوانین متفاوتی وضع کند و برای شرایط مساوی قوانین‌یکسان قرار دهد. بنابراین، برابری برای شرایط نا مساوی، عین ظلم است و برای شرایط مساوی عین عدل (و البته متناسب با توانایی‌ها و مسئولیت‌های افراد) قرآن نیز می‌فرماید: { لَهُنَّ مِثْلُ الَّذی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ…. آن چیزهایی که به نفع زنان است مثل آن چیزی است که به نفع مردان است و در مجموع بر همه این قوانین، معروف نیکی حاکم است}. .بنابراین اگر برخی از قوانین توجه بیشتری به زنان داشته، این امر به معنی ظلم نسبت به مردان و نادیده انگاشتن حقوق آن‌ها نیست. همان گونه که برخی از حقوق خاصی که به مردان اعطاء گردیده است، دلیلی بر تضییع حقوق زنان نمی‌باشد. اگر به دیده انصاف در قوانین اسلامی‌نگاه کنیم، مواد قانونی فراوانی‌یافت می‌شود که نفع زنان به دلیل شرایط خاص آنان بیشتر مدنظر قرار داده و در واقع ازآن‌ها می‌توان تحت عنوان «قوانین حمایتی خاص زنان» نام برد. با نگاهی اجمالی به ذکر برخی از آن‌ها که با موضوعات متفاوتی بیان گردیده، اشاره می‌شود.[254]به دنبال مطالب اولین فصل رساله، که حاوی انظار و آراء حقارت بار و فضاحت آمیزی از نظر دیگران، خاصه جزیره العرب در باره‌ی زنان بود، به حقائقی درباره‌ی زنان، در سه موقعیت و حالت متفاوت:‌یعنی: دختری، همسری، مادری، از نظر معارف اسلام، توجه کرده و بکیفیت‌تربیت و حقوق و معارف عمیق و عریق اسلام، آشنا شویم.[255] 3.3.1   حمایت اخلاقی اسلام از زن در نقش مادر

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...