1-7 تعریف اصطلاحات و مفاهیم 1-7-1 تعاریف نظری(مفهومی) الف) شادی داینر، (2002؛ به نقل از کشاورز و وفائیان، 1386، ص 52)، شادی را به عنوان هیجانی چندبعدی تعریف می کند که در بردارنده ی «نوعی ارزشیابی است که فرد از خود و زندگی اش به عمل می آورد و مواردی از قبیل رضایت از زندگی، هیجان و خلق مثبت، فقدان افسردگی و اضطراب را شامل می شود و ابعاد مختلف آن نیز به شکل شناخت ها و عواطف است». این تعریف با تعاریف ارائه شده توسط دیگر نظریه پردازان و پژوهشگران برجسته ی هیجان شادی، همخوانی زیادی دارد (آرگایل؛ به نقل از گوهری انارکی و همکاران، 1383؛ کالاهان[48]، 2011؛ کار، 2005، لیوبومیرسکی، شلدون و اشکید، 2005). ب) لذت لذت، یکی از مهمترین هیجانات مثبت انسان محسوب می شود که به تجربه ی مجموعه ای از حالات هیجانی و جسمانی خوشایند اشاره دارد (جانسون، 2009). لذت، ممکن است به صورت حالات هیجانی و فیزیولوژیک شدید، تند و توام با برانگیختگی بالا بروز یابد که در این صورت معمولاً با اصطلاحاتی همچون سرخوشی[50] یا خلسه[51] نامیده می شود وهمچنین ممکن است به صورت آرامش توأم با احساس خوشایندی و دلپذیری، بروز یابد که در این صورت معمولاً با نام هایی همچون خشنودی[52] و وقار[53] نامیده می شود. در واقع اینها همگی ابعاد مختلف هیجان لذت هستند (پترسون[54]، 2006). مفهوم لذت، به طور کلی به دو دسته ی لذت های بدنی و لذت های برتر[56] قابل تقسیم است. لذت های بدنی از طریق حواس و حالات فیزیولوژیک حاصل می شوند. به عنوان مثال لذت حاصل از فعالیت جنسی، بوییدن رایحه ای خوشایند و یا چشیدن غذایی خوش طعم،‌ از جمله ی لذت های بدنی، محسوب می شود. بر خلاف لذت های بدنی، لذت های برتر، از فعالیت های پیچیده تری حاصل می شود و شامل احساساتی همچون سعادت، سرور، آسایش، خلسه و گرمی می باشد (سلیگمن، 2002). ج) سلامت روان اصطلاح سلامت روان[58] به یک حالت عملکرد روانی موفق و رضایت بخش اشاره دارد که منتج به فعالیت‌ های سازنده، روابط رضایت بخش، توانایی سازگاری با تغییرات و مقابله با ناملایمات و پیشامدهای ناخوشایند  می‌شود (کان و فاوست[59]، 2008). براساس تعریف سازمان بهداشت جهانی[60]، سلامت روان، صرفاً به معنای فقدان بیماری روانی نیست بلکه یک حالت خوب بودن[61] روانی است که با توانایی تحقق توانمندی های فردی، مقابله با استرس های معمول زندگی، کارکرد مولد و اثربخش در زندگی روزمره، و مشارکت مناسب در جامعه مشخص می‌شود (کیس، 2007). د) مذهب و معنویت در طول قرن بیستم در اکثر نظریه پردازی هایی که در مورد مذهب و معنویت صورت می‌گرفت, این دو مفهوم به عنوان دو مقوله ی کاملاً متمایز در نظر گرفته می‌شدند, اما امروزه نظریه پردازان و پژوهشگران حیطه ی روانشناسی مذهب و معنویت, معتقدند که این دو مفهوم اگرچه به لحاظ نظری مستقل هستند، ولی کاملاً به یکدیگر مرتبط بوده و تا حد زیادی همپوشی دارند. به همین دلیل اگرچه هنوز تعریفی که مورد توافق نظر همه ی نظریه پردازان این حیطه باشد وجود ندارد, اما بسیاری از تعاریف ارائه شده، مذهب و معنویت را در ارتباط با یکدیگر تعریف می‌کنند (زینبائوئر و پارگامنت, 2005). بعضی از تعاریف، مذهب و معنویت را به مفاهیم الهی مرتبط می‌دانند. بر این اساس, معنویت به عنوان تجربه ی ذهنی و شخصی مبتنی بر معناجویی در رابطه ی با خداوند، تعریف می‌شود و مذهب به عنوان شکل اختصاصی و سازمان یافته ی معنویت, قلمداد می‌شود (کال و رابینز[64], 2004). با این حال, اکثر تعاریف, صریحاً به مفهوم خداوند اشاره نمی‌کنند. بر اساس این دسته از تعاریف، معنویت به معناجویی فردی یا گروهی متمرکز بر مفاهیم مقدس و روحانی اشاره دارد و مذهب نیز به عنوان معناجویی فردی یا گروهی متمرکز بر مفاهیم  مقدس، تعریف می‌شود که در یک ساختار سنتی و سازمان یافته، نمایان بروز می‌یابد. این ساختار، شامل نظامی‌از باورها، اعمال و  ارزش ها است که بر مفاهیم مقدس، متمرکز است و در درون نهادهای اجتماعی، سنت ها، یا فرهنگ ها نهادینه شده و جریان می‌یابد (زینبائوئر و پارگامنت, 2005؛ ورثینگتون, هوک, وید, میلر و شارپ[65], 2008). ه) نگرش مذهبی «نگرش، عبارت است از یک روش نسبتاً ثابت در فکر، احساس و رفتار، نسبت به افراد، گروه ها و موضع های اجتماعی یا قدری وسیع تر، هرگونه حادثه ای در محیط فرد» (کمبرت و همکاران؛ به نقل از ترکان و کجباف، 1387؛ ص 50). در مورد اصطلاح نگرش مذهبی، تعریف جامع، شناخته شده و مورد اتفاق نظر در ادبیات پژوهشی وجود ندارد، اما آنچه که مورد اتفاق نظر اکثر پژوهش های انجام گرفته در این زمینه است، این است که نگرش مذهبی، به یک الگوی بادوام شناختی، رفتاری و هیجانی اشاره دارد که از باورها و عقاید مذهبی ریشه می‌گیرد (ابراهیمی، نشاط دوست، کلانتری، مولوی و اسداللهی،‌ 1387). بنابراین نگرش مذهبی را می‌توان به عنوان روش ثابت در فکر، احساس و رفتار نسبت به افراد، گروه ها و موضوع های اجتماعی یا هر حادثه ای در محیط فرد، قلمداد کرد که تحت تأثیر ایمان و باور به یک مذهب شکل می‌گیرد (ترکان و کجباف، 1387). و) روان نمایشگری روان نمایشگری، یکی از باسابقه ترین رویکردهای مشاوره و روان درمانی است که  براساس آن، افراد به اجرا و بازسازی موقعیت هایی می‌پردازند که برای آن ها توأم با بارهیجانی بااهمیتی بوده است. در واقع در این جریان، فرآیندهای فکری و هیجانی فرد، از طریق کلام و حرکات بدن، ابراز خواهد شد. این روند, در صورت اجرای موفق, برای هریک از اعضا به کسب بینش عمیق تری از شخصیت و احساسات خود و دیگران منتج خواهد شد (فونگ، 2007) و امکان تغییر و بهبود الگوهای رفتاری ناکارآمد و ناسالم در زندگی فردی و بین فردی را فراهم خواهد آورد (کاسن[68], 2004). روان نمایشگری هم به شکل انفرادی و هم به شکل گروهی, قابل اجرا است ولی شکل گروهی آن، از ابتدای شکل گیری این رویکرد تا کنون، همواره به عنوان رایجترین و شناخته شده ترین شکل اجرای آن محسوب می‌شده است (کارپ, 1998). ز) روان نمایشگری با محتوای معنوی روان نمایشگری با محتوای معنوی، به شکلی التقاطی از روان نمایشگری اشاره دارد که طی آن، در جریان اجرای روند استاندارد و معمول روان نمایشگری, به شیوه ای نظام مند و یکپارچه نگر, از باورها و تجارب معنوی اعضای گروه، به منظور تسهیل و افزایش اثربخشی جریان مشاوره استفاده می‌شود. 1-7-2 تعاریف عملیاتی الف) شادی در این پژوهش, منظور از شادی, نمراتی است که آزمودنی ها در پرسشنامه ی شادکامی‌آکسفورد (OHQ) کسب می‌کنند. ب) لذت


lass="entry-footer">Edit“پایان نامه درمورد سازمان بهداشت جهانی، مقابله با استرس”
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...