آبیاره (2007) در پایان نامه خود با عنوان” تاثیر جاذبه های گردشگری بر اشتغال در صنایع دستی استان اصفهان” که با هدف یافتن رابطه میان جاذبه های گردشگری و اشتغال صنایع دستی و افزایش فرصت های اشتغال در این بخش و همچنین توسعه صنایع دستی استان اصفهان انجام شده است، با بررسی آمارها و اطلاعات به دست آمده از سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری مشخص کرد که جاذبه های جهانگردی، جذب جهانگرد بر افزایش اشتغال در بخش صنایع دستی (آموزش و احداث کارگاه) تاثیر  دارد. تحقیقات خارجی شامل: مطالعات نیسون (1984) در زمینه صنایع دستی ، گردشگری و هویت قومی مشخص ساخت که در ماکرونزیا رونق صنایع دستی با ورود گردشگران به این منطقه رابطه مستقیم دارد.  افزایش اشتغال و تولید صنایع دستی در این منطقه در سال 1965 و با ورود 4000 گردشگر به این منطقه شروع شد.  تا قبل از آن صنایع دستی محلی در این منطقه رو به افول می رفت.  با توسعه گردشگری وضعیت صنایع دستی و زندگی هنرمندان نیز تغییر کرد.  توجه و علاقه گردشگران به محصولات صنایع دستی این جزیره برداشت جامعه محلی از هویت قومی خویش را نیز تغییر داده است. حضور گردشگران منجر به افزایش 36 درصدی درآمد سرزمینی شد، که درآمدهای فروش صنایع دستی را نیز در بر می گرفت.  در سالهای 1978-1977 بیش از 70000 گردشگر به این جزیره سفر کردند و تقریبا 2. 6 میلیون دلار در اقتصاد محلی خرج کردند.  تقریبا 800000 دلار این درآمد مربوط به بخش صنایع دستی بود.  مطالعات نشان داد که هنرمندان و صنعتگران این منطقه پس از توسعه گردشگری از موقعیت اجتماعی بالاتری نسبت به سایرین برخوردار شده اند که به دلیل دانش و صنعت تخصصی آنها است.  آنها از حقوق و مزایای ویژه ای برخوردارند که این مساله به دلیل خلاقیت آنها در ایجاد محصولات زیبا و با ارزش و همچنین تولید ثروت است.  تولید صنایع دستی به عنوان یک منبع درآمد ثانویه مورد توجه اغلب زنان در این جزیره قرار گرفت.  همچنان که بازار صنایع دستی و ارزش اقتصادی آن به دلیل افزایش گردشگران گسترش می یافت ، زنان تبدیل به عمده تولید کنندگان این محصولات برای بازار گردشگران شدند.  91 درصد از هنرمندان و فروشندگان صنایع دستی را زنان تشکیل می دادند. توسعه گردشگری در جزایر ماکرونزیا افزایش اشتغال و کسب درآمد در بخش صنایع دستی را به خصوص برای زنان به دنبال داشت که این مساله خود موجب ارتقای جایگاه زنان در این منطقه شده است. پوپلکا و لیترال (1991( در تحقیق خود با عنوان” بررسی اثرات  گردشگری بر تحول صنایع دستی” به درک تحولاتی که در نتیجه گردشگری بر صنایع دستی رخ داده ،تمرکز کره اند. با بهره گرفتن از مدل گرابورن در زمینه تحول محصولات به دلیل توسعه گردشگری به بررسی درک صنعتگران از تغییرات در شکل، مواد اولیه، رنگ، طرح پارچه به عنوان صنایع دستی سنتی منطقه  پرداخته اند. پاسخ ها با بهره گرفتن از شیوه تجزیه وتحلیل محتوا و آمار توصیفی مورد تحلیل قرار گرفت. بر این اساس، تحولات در بازار و تغییر در محصولات به سه دوره تقسیم شدند.  این سه دوره بر اساس تغییراتی است که در ترجیحات مصرف کنندگان و تغییر محصولات از لحاظ شکل ، مواد اولیه به کار رفته در آن، رنگ و طراحی صورت گرفته است. در دوره اول اغلب محصولات برای پاسخگویی به نیاز بومیان به منظور تامین پوشاک فراهم شده است. در این دوره صنعتگران شروع به شناسایی نیاز گردشگران و علائق انها در این زمینه شده اند.  در دوره دوم ، صنعتگران شروع به پذیرش طرح های غیر سنتی و خارج از فرهنگ بومی کردند و تغییراتی در اندازه و مواد اولیه محصولات به وجود آوردند. در دوره سوم، که دوره انفجار طرح های الهام گرفته شده از منابع خارج از فرهنگ سنتی است ، طرح ها و رنگها به منظور پاسخگویی به سلایق گردشگران تغییر کرده است. به طور کلی مشخص شد بر اساس نیاز و سلایق گردشگران از کشورهای گوناگون تغییرات مختلفی در فرم، رنگ، شکل واندازه و طراحی پارچه ها ولباسهای سنتی ایجاد شده است. تولیدکنندگان محصولات نساجی سنتی به منظور پاسخگویی به نیاز گردشگران تغییرات گوناگونی در محصولات سنتی خود ایجاد کرده اند. در نتیجه توسعه گردشگری منجر به تحول پارچه ها وصنعت نساجی سنتی به منظور تطبیق با نیازهای گردشگران و همچنین نوآوری در تولیدات شده است اما این محصولات همچنان جوانب سنتی خود را حفظ کرده اند. تاپس (1993) در مقاله خود با عنوان “بررسی صنایع دستی زیجیانگ” به بررسی نقش گردشگری بین المللی در تحول و تکامل صنایع دستی در ایالت زیجیانگ پرداخته است. بر اساس یافته ها صنایع دستی به دو نوع تقسیم شدند: صنایع دستی قومی و صنایع دستی مختص گردشگران. این دوگانگی در شکل و عملکرد با دوگانگی در این دو بازار تطابق دارد. در این ایالت تولید صنایع دستی به صورت مدرن به منظور عرضه به بازار گردشگران توسعه یافته است. مشخص شد که توسعه گردشگری تولید محصولات خاصی از صنایع دستی را تشویق کرده است همچنین موجب احیای بسیاری از صنایع دستی رو به افول شده است. توسعه گردشگری موجب رونق اقتصادی از طریق فروش صنایع دستی در این منطقه شده است. همچنین مشخص شد که تولید محصولات جدید برای عرضه به گردشگران موجب افول صنایع دستی سنتی منطقه نشده است، بلکه این دو گروه عملا کارکرد متفاوتی دارند. همچنین این تحقیق به این نتیجه رسید که علاقه مندی گردشگران به صنایع دستی موجب به رسمیت شناختن هویت قومی شده است.  توسعه گردشگری در این منطقه موجب افزایش اشتغال در بخش صنایع دستی با بهره گرفتن از نیروی کار بومی و مواد اولیه محلی ودانش بومی وهمچنین افزایش کسب و کارهای کوچک مقیاس محلی و ایجاد نوآوری در طرح ها و کاربرد محصولات صنایع دستی در این ایالت شده است. کوهن (2001) در تحقیق خود به این نتیجه رسید که تولید صنایع دستی به دلیل افزایش تقاضای گردشگران افزایش یافته است.  این مساله موجب ایجاد فرصت های اشتغال برای بسیاری از بافندگان و افزایش درآمد آنها شده است. اکثر خانواده ها با سرمایه خود کسب وکار خانوادگی در زمینه تولید و فروش صنایع دستی و بافندگی راه اندازی کرده اند. اما بسیاری از افراد که به صورت قراردادی برای واسطه ها کار می کردند سود ناچیزی عایدشان شده است.  افزایش تقاضای گردشگران موجب شد تا برای 52% از خانواده ها تولید صنایع دستی از شغل مکمل تبدیل به شغل اصلی شود. توسعه گردشگری در مکزیک منجر به رونق صنایع دستی شده است.  هرچند که بافندگان قراردادی از سود کمتری بهره می برند اما بافندگان مستقل که اکثریت جامعه را تشکیل می دادند وضعیت بهتری را در زمینه درآمد و اشتغال تجربه می کنند. در مطالعه دیگری که توسط کوهن (1995) درتایلند با عنوان “توسعه صنایع دستی توریستی در تایلند” صورت گرفته است، مشخص شد که توسعه گردشگری در مناطق روستایی و نیمه شهری به ایجاد اشتغال هنرمندان و افزایش درآمد آنها کمک کرده است.  توسعه گردشگری موجب گسترش الگوی  بازارهای فروش صنایع دستی در کنار جاده ها و ایجاد کارگاه های تولیدی و نمایشگاه هایی به منظور نمایش چگونگی تولید این محصولات شده است. همچنین کارگاه های کوچک مقیاس تولید صنایع دستی نیز افزایش چشمگیری داشته است. توسعه گردشگری موجب حفاظت از صنایع دستی در حال انقراض این مناطق شده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...