« مصلحت عالیه جامعه بشریت اقتضا می کند که به آزار و ایذای افراد بشر و تبعیضات مذهبی و نژادی خاتمه داده شود ». در اجرای این تصمیم کمیسیون حقوق بشر و کمیسیون فرعی حمایت « اقلیت ها » جلوگیری از تبعیض در سال 1947 شروع و اقدام نمود. ولی اقدامات آن هرگز از تحقق و مطالعه جامع در مورد مسئله تبعیض و احیانا توصیه و تاکید تجاوز نکرد. با این حال در نیمه دوم قرن بیستم مسئله اقلیت ها هنوز هم مورد توجه حقوق دانان بین الملل است در ابتدا باید به تعریف « اقلیت » بپردازیم. در رابطه با تعریف « اقلیت » در بخش تمهید ماده 28 میثاق حقوق مدنی و سیاسی به تفصیل بحث شده است. اما جامع ترین تعریفی که مورد قبول همگان باشد توسط کاپوتورتی(capotoriti) ارائه شده است : * « اقلیت ، عبارت است از گروهی که در حاکمیت شرکت نداشته و از نظر تعداد کمتر از بقیه جمعیت کشور باشند و اعضای آن در عین حالی که تبعه آن کشور هستند ، ویژگی های متفاوت قومی ، مذهبی یا زبانی با سایر جمعیت دارند و دارای نوعی حس وحدت منافع و همبستگی در جهت حفظ فرهنگ ، آداب و رسوم ، مذهب یا زبان خود هستند ». دشنه با اصلاح این تعریف می گوید : «اقلیت» گروهی از شهروندان کشور هستند که به لحاظ عددی بخش کمتر جمعیت را تشکیل می دهند و در حاکمیت کشور شرکت ندارند و دارای خصوصیات قومی ، مذهبی یا زبانی متفاوت از اکثریت افراد جامعه بود و نوعی حس همبستگی در آنها وجود دارد که از اراده جمعی برای بقاء نشات می گیرد و هدف آنها دستیابی به مساوات و برابری حقیقی و حقوقی با اکثریت مردم می باشد. طبق نظر کمیسیون فرعی سازمان ملل در اینجا دو مسئله متمایز مطرح است : 1- جلوگیری از تبعیض  یعنی جلوگیری از هر اقدامی که مانع از عملکردیشان و تساوی رفتار با افراد و گروه ها می شود. 2- حمایت از اقلیت ها یعنی حمایت از گروه های غیرحاکم که عموما خواستار عملکرد و رفتار یکسان و برابر با اکثریت بوده و در عین حال خواهان نوعی عملکرد متفاوت هستند تا حافظ خصوصیات اساسی آنها باشد. به نظر « دینستین » در حقوق بین الملل اقلیت ها فقط از دو حق برخوردارند ؛ حق حیات فیزیکی ( منع نسل کشی ) و حق حفظ هویت ( ماده 27 کنوانسیون حقوق مدنی و سیاسی ). این در حالیست که طبق بیانیه جهانی حقوق بشر اقلیت ها هم از حقوقی که همه آحاد بشر بدون قائل شدن هرگونه تبعیض از آن بهره مند هستند برخوردارند. اسناد حقوقی بشر عموما دارای نوعی بیان همگانی ( جمعی ) و فردی است و بعد گروهی این حقوق را بدون شرط نمی پذیرد ، زیرا افراد بدون ویژگی های فرهنگی ، زبانی یا مذهبی خود موجودیت نمی یابند. بنابراین یک جنبه جالب حقوق اقلیت ها در زمان معاصر توجه به بعد گروهی حقوق اقلیت ها در چارچوب فردگرایانه حقوق بشر می باشد.  

3-2. مفهوم و تاریخچه حمایت از اقلیت ها در حقوق بین الملل

در تاریخ بین الملل مثالهای متعددی از پیمان هایی وجود دارد که برای حمایت و تامین منافع گروه های خاص منعقد شده اند : 1- پیمان اولیوای ( olive ) 1660 که توسط لهستان و اکتور کبیر ( Great  ector) که طی آن به ساکنین سرزمین های در اختیار سوئد قرار داده شده ، آزادیهای مذهبی داده شد. 2- کنوانسیون چند جانبه 1881 برای تعیین مرزهای یونان و ترکیه 3- روابط قدرتهای مسیحی و اسلامی مانند پیمان سنت لویس فرانسه در 1250 که برای حمایت از مارونی‌هایی منعقد شد که اتباع فرانسه محسوب می شدند که بر آزادی وجدان و آزادی انجام مراسم عبادی تاکید می شد. عصر نوین اروپا که در پی انقلاب های فرانسه و آمریکا پدیدار شد ، به مسئله حمایت از اقلیت ها جنبه غیر مذهبی تر بخشید ، از جمله آزادی مذاهب وعبادت درملاء عام وعدم وعدم تصویب قانونی که مانع از ایجاد و تشکیل یک مذهب و عمل آزادانه. سنت حمایت از اقلیت ها از طریق انعقاد پیمان ها در قرن نوزدهم تنها خاص اروپای شرقی بوده است. این معاهدات و پیمان ها به سایر قاره ها که قدرت های اروپایی بر آنها حاکم بودند ارائه گردید از جمله معاهده « تین سین » (tien sin) بین بریتانیای کبیر و چین که مقرراتی درباره بردباری مذهبی وضع کرده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...