در مکتب بازارهای ناقص استدلال می‌شود که عواملی نظیر هزینه‌های مبادله، هزینه تحصیل اطلاعات و مسائل مالیاتی موجب می‌گردد که بازار کامل محسوب نشود و اهمیت سیاست پرداخت سود سهام را مورد تأکید قرار می­دهد برخی از پیروان مکتب مزبور بر این باورند که پرداخت سود سهام کمتر و تأمین مالی پروژه‌های سرمایه‌ای از منابع داخلی در مقایسه با پرداخت سود سهام بیشتر و تأمین مالی از منابع خارجی ازنظر واحدهای انتفاعی به مصلحت و مرجح است. درواقع تأمین مالی داخلی در مقایسه با تأمین مالی خارجی (از طریق انتشار سهام) ارزان‌تر و بهتر تلقی می‌شود زیرا، سهامداران فعلی درآمد خود را از طریق افزایش قیمت سهم تحصیل می‌کنند (به‌جای دریافت سود سهام) که ازلحاظ پرداخت مالیات بر درآمد به نفع آنان است علاوه بر این در تأمین مالی از منابع داخلی می­توان از هزینه‌های انتشار اوراق بهادار و امثالهم نیز پرهیز کرد(دستگیر، ۱۳۸۷).

مکاتب فکری در مورد تقسیم سود

بیش از چندین دهه است که پژوهشگران دانشگاهی و کارشناسان وال‌استریت و مدیران عالی‌رتبه شرکت‌ها تلاش کرده‌اند تأثیر سرمایه‌گذاری مجدد سود شرکت‌ها در مقایسه با اثر تقسیم سود بین سهامداران را بر ثروت آتی سهامداران موردمطالعه قرار دهند و از آن نتایج مقتضی استخراج کنند نتایج این تحقیقات را می‌توان به‌صورت زیر طبقه‌بندی کرد (بهرام فر، ۱۳۸۳،۱۲۴). ۱-آن دسته از تحقیقاتی که به بررسی رابطه بین ارزش بازار سهام و سود تقسیمی می‌پردازد که عمدتاً مبتنی بر دو نظریه هستند: الف) نظریه مربوط بودن (تأثیر سود تقسیمی بر ارزش شرکت) ب) نظریه نامربوط بودن (عدم تأثیر سود تقسیمی بر ارزش شرکت) ۲-آن دسته که به بررسی اثرات علامت‌دهی (اطلاع‌رسانی) اعلام سود سهام بر ارزش شرکت می‌پردازند[۵] طبق این نظریه سود تقسیمی محتوای اطلاعاتی دارد

۳-آن دسته که به بررسی تأثیر ترکیب سهامداران بر سیاست تقسیم سود می‌پردازند (تئوری صاحب‌کار). طبق این نظریه سیاست تقسیم سود تابعی است از ترکیب علائق سهامداران

۴-آن دسته از مطالعاتی که رابطه بین سرمایه‌گذاری، سود تقسیمی و سود را بررسی می‌کند و با بهره‌گیری از روش‌های رگرسیونی سعی در مدل‌سازی بین متغیرهای فوق دارد. در ادامه به تشریح مطالب در مورد تحقیقات دسته اول و تحقیقات دسته دوم می‌پردازیم.

نظریه ارتباط سیاست‌های تقسیم سود با قیمت سهام

الف) مدل والتر: پروفسور جیمز. ئی والتر چنین استدلال می‌کند که خط‌مشی تقسیم سود تقریباً همیشه بر ارزش موسسه اثر می‌گذارد. مدل وی یکی از نخستین کارهای تئوریکی است که رابطه بین نرخ بازده داخلی موسسه (r) و هزینه سرمایه آن (k) را در تعیین خط‌مشی تقسیم سود باهدف به حداکثر رساندن ارزش فعلی ثروت سهامداران نشان می­دهد مدل والتر برفرض‌های زیر مبتنی است: (اسلامی بیدگلی،۱۳۷۰، ۱۴). تمام عایدات موسسه به‌منزله عایدات قابل‌تقسیم میان سهامداران تلقی گردیده و یا صرف سرمایه‌گذاری داخلی می‌گردد. تمام وجوه لازم برای سرمایه‌گذاری از محل عایدات باقیمانده در موسسه تأمین می‌گردد و درنتیجه بدهی جدید ایجاد نمی‌شود نرخ بازده داخلی موسسه (r) و هزینه سرمایه آن (k) ثابت است. عایدات و سود قابل‌تقسیم هرگز تغییر نمی‌کند. ارزش عایدات هر سهم (E) و سود قابل‌تقسیم (D) هر سهم ممکن است به جهت تعیین نتایج تغییر نماید اما هر ارزش داده‌شده به (E) و (D) برای تعیین ارزش سهم ثابت فرض می‌شود. عمر موسسه بسیار طولانی و یا نامحدود است.

فرضیه علامت‌دهی[۶] سود سهام

سیاست تقسیم سود و تغییر آن می‌تواند حاوی اطلاعاتی برای سهامداران باشد. سرمایه‌گذاران با توجه به سلیقه خود سهام شرکتی را خریداری می‌کنند که سیاست تقسیم سود آن را قبول دارند، میزان سود سهام پیشنهادی هیئت‌مدیره معمولاً حاوی اطلاعاتی در خصوص انتظارات مدیران در مورد سودآوری آینده شرکت است. بدیهی است اگر مدیریت شرکت درصدد برآید تا میزان سود پرداختی را افزایش دهد، درواقع مدعی است که قدرت سودآوری شرکت افزایش‌یافته است. محققان بر این باورند که تغییر غیرمنتظره سود تقسیمی دارای محتوای اطلاعاتی مهمی است،

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...