مختلس: مأمور دولت یا مامور به خدمات عمومی یا یکی از شرکت های دولتی یا وابسته به دولت یا مأمور سایر موسساتی که به کمک مستمر دولت اداره می شود و آگاهانه وجوه یا اموال متعلق به دولت را که بر حسب وظیفه و به طور امانی به او سپرده شده به نفع خود و بر خلاف اصل امانت داری تصاحب و برداشت می نمایند. خیانت مأمور دولت در اموالی که بر حسب وظیفه به او سپرده شده است. از آنجایی که اختلاس در اموال دولتی است و به دلیل اهمیت بیت المال در اسلام وتاکید امانت داری از آن، به اشاره ای در این مورد می پردازیم: (( قبل از خلیفه دوم و قبل از تأسیس دیوان ، رسم بر این بود که مسلمین اموالی را که به دست می آورند، همان دم بین خود تقسیم کنند. بدون آنکه اجازه دهند مدتی بر آن بگدزرد، زیرا علاوه بر آنکه اکثر اموالی که اوائل نصیب مسلمانان می شد عبارت از غنائم جنگی بود و می بایستی بین محاربین تقسیم گردد. دیگر اموال ( جزیه یا مالیات سرانه، خراج و مالیات بر اراضی، عشور، اقطاع و غیره ) هم چندان نبود که زیاده بر احتیاح روز مردم باشد، به همین جهت به مجرد رسیدن و یا به دست آوردن مالی، پس از تفکیک از لحاظ موارد مصرف، آن را بطور مساوی تقسیم می کردند.)) 1 بنابراین دیوان مسلمین و بیت المال هنوز کاملا شکل نگرفته بود. مع الوصف در اهتمام پیامبر اسلام (ص) و همچنین سایر ائمه معصومین (ع) و روایات و حکایات متعددی ( چه قبل ا ز تأسیس دیوان بین مسلمین و چه پس از آن) نقل شده است. از عایشه اسناد مختلف روایت شده که رسول خدا(ص)، هنگامی که در بستر مرگ آخرین دقایق زندگانی را می گذرانید، ناگهان متوجه شد که چندین دیناری از اموال مسلمانان را به مصرف نرسانده است. در همان حال عایشه را طلبید و از او خواست که آن پول را که ظاهرا پنچ یا شش دینار بوده است، فورا به مصرف برساند. در این هنگام پیغمبر (ص) از حال رفت و عایشه هم به علت ناراحتی، اجرای این دستور را فراموش کرد. پیغمبر (ص) مجددا که به هوش آمد و متوجه شد که عایشه هنوز چند دینار مذکور را به مصرف نرسانده است،از او خواست برای اینکه هنگام ملاقات  با خدایش، مدیون مردم نباشد هرچه زودتر آن را به مصرف برساند. 1 همچنین روایات اعجاب انگیز منقوله از حضرت علی (ع) از پاسخ آن حضرت به درخواست نابجای برادرش عقیل تا خاموش کردن چراغ بیت المال به هنگام گفتگوی خصوصی با طلحه و زبیر و عکس العمل آن حضرت در مورد به عاریت گرفتن گردنبند از بیت المال توسط دخترش و موارد متعدد دیگر، همگی حکایت از اهتمام آن امام همام، به اموال بیت المال دارد که بعنوان نمونه قسمتهایی از آن حضرت را که به کارگزاران و فرماندهانش در مورد اعمال دقت نظر در حفظ بیت المال ارسال نموده اند، ذکر می گردد: بخشی از نامه حضرت به  زیاد بن ابیه، فرماندار اهواز، فارس و کرمان: (( همانا من به خدا سوگند می خورم، سوگندی راست، اگر مرا خبر رسد که تو در فی مسلمانان اندک یا بسیار خیانت کرده ای، چنان بر تو سخت گیرم که اندک مال امانی و در مانده به هزینه عیال و رو پریشان حال))1 و در نامه ای دیگر به یکی از عاملان خود می نویسد: (( چون مجال بیشتر در خیانت به امت به دستت افتاد، شتابان حمله نمودی و تند بر جستی و آنچه از مالی که برای بیوه زنان و یتیمان نهاده بودی بربودی، چنانچه گرگ تیزتک بر می آید و بر زخم خورده و از کار افتاده را برباید، پس با خاطره آسوده آن مال ربوده را به حجاز روانه داشتی و خود را در گرفتن آن بزهکار نپنداشتی، وای برتو، گویی با خود چنین نهادی که مرده ریگی از پدر و مادر خویش نزد کسانت فرستادی، پناه بر خدا، آیا به رستاخیز ایمان ندارد و از حساب و پرسش بیم نمی آی؟ ای که نزد ما در شمار خردمندان بودی، چگونه نوشیدن و خوردن را بر خود گوارا نمودی، حال که می دانی حرام می خوری و حرام می آشامی . کنیزکان می خری و زنان می گیری و با آنان  می آرامی. از مال یتیمان و مستمندان و مو منان و مجاهدانی که خدا این مالها را به آنان واگداشته و این شهرها را به دست ایشان مصون داشته؟ پس از خدا بیم دارد و مالهای این مردم را باز سپار و اگر نکنی و خدا مرا یاری دهد تا بر تو دست یابم، کیفر دهم که نزد خدا عذر خواه من گردد و به شمشیرت بزنم که بدان نزنم جز که به آتش درآمد. به خدا اگر حسن و حسین چنان که تو کردی از من روی خوش ندیدی و به آرزویی نرسیدندی تا آنکه حق را از آنان باز ستانم و باطل را که به سمتشان پدید شده نابود گردانم. 1 و در یکی از خطبه ها ی خود جریان تقاضای عقیل را چنین بیان می فرماید: (( به خدا عقیل را دیدم پریش و سخت درویش. از من خواست تا   شما بدو دهم و کودکانشان را دیدم از درویشی موی ژولیده، رنگشان تیره گردید، گویی بر چهره شان نیل گویی بر چهره هاشان نیل کشیده و پی در پی مرا دیدار می کردو گفته خود را تکرار، گوش به گفته اش نهادم. پنداشت دین خود را بدو دادم و پی او افتادم راه خود را به یک سوء نهادم . پس آهنی برای او گداختم و بر تنش نزدیک ساختم، چنان فریاد برآورد که بیمار از درد، نزدیک بود از داغ آن بگذرد. او را گفتم نوحه گران به تو بگریند گریستن مادر به داغ فرزند.از آهنی می نالی که انسانی به بازیچه آنرا گرم ساخته و مرا به آتش می کشانی که خدای جبارش به خشم گداخته؟))1

4-3.                  عناصر تشکیل دهنده ی اختلاس

جرم اختلاس عناصر و شرایطی دارد که با آگاهی یافتن از این عناصر و شرایط می توان اختلاس را از جرایم مشابه تشخیص داد. اینک به بررسی این عناصر و شرایط می پردازیم:

4-3-1.             عنصر قانونی

عنصر قانونی جرم اختلاس ماده (5) قانون تشدید مجازات مرتکبین ارتشاء و اختلاس و کلاهبرداری مصوب 1367 می باشد که مقرر می دارد: ((هر یک از کارمندان وکارکنان ادارات وسازمانها و یا شوراها  و یا شهرداریها و مؤسسات و شرکتهای دولتی و یا وابسته به دولت و یا نهادهای انقلابی و دیوان محاسبات و مؤسساتی که به کمک مستمر دولت اداره می شوند و یا دارندگان پایه قضایی و بطور کلی قوای سه گانه و همچنین نیروهای مسلح و مأموران به خدمات عمومی اعم از رسمی یا غیر رسمی وجوه یا مطالبات یا حواله ها یا سهام و اسناد و اوراق بهادار و یا سایر اموال متعلق به هریک از سازمانها و مؤسسات فوق الذکر یا اشخاص را که بر حسب وظیفه به آنها سپرده شده است به نفع خود یا دیگری برداشت و تصاحب نماید مختلس محسوب و به ترتیب زیر مجازات خواهد شد…))

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...