• استفاده مجدد دانش توسط دیگران برای نیازهای مشابه.
  • حذف دانش به دلیل فقدان اعتبار.
  • تغییر شکل دانش و خلق آن در شکل جدید(عدلی، 1384: 45).

  به نظر مالهوترا[27] (2004)، مدیریت دانش انجام دادن کارهای درست به جای درست انجام دادن کارها است. تأکید روی اثر بخشی است نه کارایی، وجود کارایی بدون اثر بخشی به شکست سازمان منتهی می­شود و در بلند مدت سازمانی موفق است که کار درست بعدی را بفهمد و از قبل برای سوار شدن بر موج بعدی آماده باشد. حسن­زاده (1388) اعتقاد دارد که مدیریت دانش عبارتست از اعمال مدیریت و زمینه سازی برای تبدیل دانش (نهان به عیان و بالعکس) در داخل یک سازمان از طریق گردآوری، به اشتراک گذاری و استفاده از دانش به عنوان یک سرمایه سازمانی در راستای دستیابی به اهداف سازمان است. از نظر سوشین[28](2004) مدیریت دانش عبارتست از آسان سازی فرایند ایجاد و تسهیم دانش، توأم با فراهم آوردن محیط های کاری مثبت و سیستم پاداش های اثر بخش(سبحانی نژاد و همکاران، 1385: 211). جی لیبوویتز[29] مدیریت دانش فرایند خلق ارزش از دارایی­های نامحسوس سازمان می­باشد. دارایی های نامحسوس همچنین به عنوان سرمایه معنوی، شامل سرمایه انسانی، سرمایه ساختاری و سرمایه ارتباطی می گردد(به نقل از علوی،1387: 14). همان طور که کانتر (1998) بیان می کند گستردگی، پیچیدگی و تعدد تعاریف مدیریت دانش ناشی از دانش تلویحی و مستتر جای گرفته در ذهن یشر است که در پایگاه داده های هیچ سازمانی قرار ندارد(عدلی،1384: 46). در مجموع با عنایت به تعارف فوق می توان گفت که موضوع مدیرت دانش، پدیده های اجتماعی هستند، رایانه، فناوری اطلاعات و نظایر اینها تضمین کننده موفقیت مدیریت دانش سازمان نیستند، مدیریت دانش پایان ناپذیر است زیرا حرکت از داده به اطلاعات و اطلاعات به دانش هیچ گاه به پایان نمی­رسد، کارکنان و مدیران سازمانی (محیط درونی) ارباب رجوع و سایر ذینفعان (محیط بیرونی) هم در قلمرو دانش قرار می­گیرند.

2-2-3. اصول مدیریت دانش

مدیران همواره در پی مجموعه قواعدی هستند که راهنمای عمل آنها باشد، مدیران دانش نیز از این قاعده مستثنی نیستند و اصول آن باید به گونه ای به اجرا در بیاید که مناسب آن موقعیت باشد در غیر این صورت هر سازمانی در پیاده سازی مدیریت دانش با مشکل روبرو می­گردد. اصول مدیریت دانش حاکی از آن است که مدیریت دانش، خود به خود در سازمان­ها شکل نمی­گیرد و زمینه و مهارت های خاصی را می­طلبد. بعضی از سازمان ها ممکن است وظیفه اجرای مدیریت دانش را به بخشی از مدیران یا کارکنان خود تفویض کنند. تجارب نشان داده است که تنها سازمان هایی موفق بوده اند که سطوح مختلف سازمانی خود را در این امر درگیر کرده اند(ابطحی و صلواتی،1385: 37). داونپورت (1998) ده اصل را به عنوان اصول مدیریت دانش ارائه داده است:

  1. مدیریت دانش مستلزم سرمایه گذاری است.
  2. مدیریت اثر بخش دانش، نیازمند پیوند انسان و تکنولوژی است.
  3. مدیریت دانش، سیاسی است.
  4. مدیریت دانش به مدیران دانش نیازمند است.
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...