2.1.3   تفاوت عین عدالت است قطعاً چهره عالم جسمانی چهره تفاوت‌ها است. وجود تفاوت‌ها بهترین دلیل برای تعامل موجودات با هم و پیدایش جمعیت‌هاست. اگر توانایی همه موجوداتیک‌اندازه بود،‌یک اجتماع دو نفره هم به وجود نمی‌آمد و این تفاوت‌ها در گوهر انسانیت نیست. در قالب جسمانی آن‌هاست. بنابراین، زن و مرد در احسن تقویم از جهات مختلف جسمانی و روانی با گونه‌هایی از تفاوت آفریده شده‌اند که نظام تسخیر متقابل را بتوان برقرار نمود و هر‌یک با توانمندی‌های متفاوتی که خود دارد ـ فضل ـ در قبال آنچه دیگری ندارد ـ نقص ـ امتحان شود. با همین نگاه جامعه شناسی قرآن راز تفاوت‌ها را ا زاین گونه بیان می‌دارد:}  اهم‌یقسمون رحمت ربک نحن قسمنا بینهم معیشتهم فی الحیوه الدنیا و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات لیتخذ بعضهم بعضاً سخریاً و رحمت ربک خیر مما‌یجمعون. آیا آنان رحمت پروردگارت را تقسیم می‌کنند؟(خیر، بلکه) حال آنکه ما روزی آن‌ها را دراین زندگی دنیا میانشان تقسیم می‌کنیم و بعضی را به مرتبت، بالاتر از بعضی دیگر قرار داده ایم تا بعضی بعض دیگر را به خدمت گیرند و رحمت پروردگارت از آنچه آن‌ها گرد می‌آورند بهتر است{.[65] تفاوت‌های طبیعی در خلقت بین زن و مرد انکار نا پذیر است هر چن ممکن است در میزان این تفاوت‌ها و میزان تأثیر گذاری آن‌ها در نحوه تنظیم قواعد و مقررات حاکم بر آن‌ها اتفاق نظر نباشد آنچه مسلم است این که تفاوت‌ها به حدی است که می‌تواند بسیاری از تفاوت‌های موجود در احکام زن و مرد را توجیه کنید چنانکه مطهری از مجرای این تفاوت‌ها کوشیده برخی از شبهات در مورد حقوق زن در اسلام را پاسخ گوید ایشان در پاسخ به کسانی که اعتماد به تفاوت میان زن و مرد را تفکر قرون وسطی می‌دانند می‌گویند «در قرن 20 درپرتو پیشرفت‌های حیرت انگیز علوم تفاوت‌های زن و مرد بیشتر روشن و مشخص شده جعل و افترا نیست، حقایق علمی‌تجربی است اما این تفاوت‌ها به هیچ وجه به اینکه زن‌یا مرد جنس برتر است و دیگر جنس پایین‌تر است و ناقص مربوط نیست قانون خلقت از این تفاوت‌ها منظور دیگری داشته قانون خلقت تفاوت‌های بین زن و مرد را به منظوری شبیه منظور اختلاف میان اعضای‌یک بدن ایجاد کرده است در دنیای جدید در پرتو مطالعات عمیق پزشکی، روانی ـ اجتماعی تفاوت‌های فراوان‌تری کشف شده که در دنیای قدیم به هیچ وجه به آن پی نبرده بودند.»[66] گفته شد که زن و مرد در انسانیت همسان‌اند و بر اساس‌یک هدف مشترک آفریده شده‌اند. با وجود این، زن و مرد دو صنف مختلف‌اند که ویژگی‌های طبیعی آن‌ها را از‌یکدیگر متمایز می‌سازد؛ همین تفاوت‌هاست که زمینه ساز درک متقابل، تمایل دو سویه و هماهنگی و همکاری جدی بین این دو جنس را فراهم می‌سازد. بر همین اساس، تکلیف الهی که شرط آن داشتن آگاهی، قدرت و اختیار است، به همه‌ی انسآن‌ها تعلق می‌گیرد و اختصاص به جنس خاصی ندارد. آنچه در اصل تکلیف مدخلیت دارد، جنبه‌ی مشترک زن و مرد است اما نوع تکلیف ممکن است به جنبه‌های متفاوت آن دو باز می‌گردد که در این صورت احکام خاص جنسیتی شکل می‌گیرد.حال سخن این است که محدوده‌ی تفاوت‌های زن و مرد چیست؟ آیا تفاوت‌ها تنها در محدوده‌ی ویژگی‌های جسمی‌و بیولوژیک است‌یا آنکه پهنه‌ی وسیع‌تری را شامل می‌شود؟ برخی فمنیست‌ها و گروهی از جامعه شناسان بر این باورند که هیچ تفاوتی میان زن ومرد به جز تفاوت‌های بیولوژیک وجود ندارد و تفاوت‌های دیگر، از جمله اختلاف در ذهنیت‌ها و رفتار‌ها، همگی ناشی از تأثیرات محیطی و فرهنگی است و هیچ ریشه‌ی تکوینی ندارد. در مقابل، بسیاری از روانشناسان بر تفاوت‌های ساختاری میان زن و مرد تأکید کرده‌اند. برای مثال، جان‌گری نویسنده‌ی کتاب مردان مریخی زنان ونوسی، بر این اعتقاد است که اولین جرقه‌های اختلاف میان زن و مرد ازآنجا برمی‌خیزد که هر‌یک طرف مقابل را موجودی چون خود دانسته و جویای تشابه در نقش‌ها باشد؛ در مقابل، آنچه رضایت طرفین را فراهم می‌آورد آن است که هر‌یک دیگری را با اختلافات و تفاوت‌های موجود به رسمیت بشناسد. آنچه از ملاحظه مجموع آیات و روایات به دست می‌آید آن است که زن و مرد نه تنها در بعد جسمی ‌بلکه در ابعاد گوناگون احساسی، روحی، ذهنی و رفتاری به گونه‌ای از هم متمایز‌اند. از تفاوت در ساختمان بدنی و متوسط قد و وزن و حجم مغز گرفته تا تفاوت در خلقیات، خلاقیت‌های هنری، میزان تحمل پذیری، آستانه‌ی تحریک پذیری، نوع خرد ورزی، جنبه‌های زیبا شناختی و ده‌ها مورد دیگر همگی در دایره تفاوت‌ها جای می‌گیرند. البته قبول چنین تفاوت‌هایی به این معنا نیست که تأثیر وضعیت اجتماعی و فرهنگی را در ایجاد‌یا پرورش ذهنیت‌ها و رفتار‌ها انکار کنیم، بلکه بر این باوریم که صرف نظر از تفاوت‌هایی که اصولاً خاستگاه اجتماعی دارد، تفاوت‌های طبیعی در جسمیت، ذهنیت، احساسات و رفتارها نیز زن و مرد را از هم متمایز می‌سازد.[67] این تفاوت‌ها نیز باعث کارکرد‌ها و ظایف متفاوتی می‌شوند که برای رسیدن به مقصد نهایی که عبودیت و کمال انسانی است، هر دو کارکرد موثر هستند. تفاوت‌های زیستی بین زن ومرد متعددند، ولی شاخص‌ترین آن‌ها این است که زن به عنوان کسی که نقش همسری و مادری را به عهده می‌گیرد، دارای سیستم بیولوژیکی متناسب با این دو نقش است. چنانچه همین امر از جهات روان‌شناسی برای او حیاتی احساسی رقم می‌زند که لازمه تصدی مقام مادری و همسری است و لذا ارتباط جسم و روان با‌یکدیگر از طریق فعل و انفعالات فیزیکی و شیمیایی و غدد درون ریز، تفاوت‌های جسمی‌و روحی زن با مرد را در سیری هماهنگ و مکمل‌یکدیگر قرار می‌دهد. نکته قابل توجه این است که وجود حیات احساسی در زن که حقیقتی غیر‌قابل انکار است و ویژگی و خصوصیتی متناسب با کارکرد او معنا شد، خود منشأ آثاری در رابطه با مظاهر روح انسانی می‌شود. بر همین اساس است که صبوری و طاقت، میل به آرامش و حفظ شرایط مطلوب در زن دارای زمینه تکوینی است نه آنکه مانند آنچه برخی فمنیست‌های رادیکال تصویر کرده‌اند، ناشی از حماقت و ضعیف انگاشته شدن زن در‌یک سیر تاریخی باشد. در مقابل، مردان نیز بر اساس کارکرد خاصی که بر عهده آن‌ها قرار می‌گیرد، دارای مختصات جسمی‌و روانی ویژه هستند. صلابت‌های مردانه در جانب جسم آن‌ها به اضافه غلبه حیات تعقلی، از آن‌ها موجوداتی متفاوت ساخته است. غلبه حیات تعقلی خاص که در نتیجه تفاوت‌ها پیدا می‌شود، آن‌ها را در مسیر عقل نظری بیشتر پیش برده است.[68] به هر حال، منطق جنسیت در زندگی مشترک خانوادگی و اجتماعی، برای هر‌یک از زن و مرد نقش ثابت و غیر‌قابل انتقالی را به جای می‌گذارد و حق و تکلیف متقابلی را ایجاد می‌کند که در نظام حقوقی مورد تأیید قرار می‌گیرد. بنابراین دست آفرینش، برای مکمل بودن دو جنس زن و مرد تفاوت‌هایی در خلقت ایجاد کرده است.خالق حکیم، مرد را برای غرضی خاص آفریده است و‌اندام مناسب، قدرت و صدای لازم و عقل متناسب با آن را در اختیار او قرار داد است، به همین‌ترتیب زن را نیز برای غرضی آفریده است و‌اندام مناسب، روحیه، صدا، عاطفه و سایر خصوصیات لازم را به او اعطا فرموده است.این گونه است که هیچ کدام از این ویژگی‌ها نقص شمرده نمی‌شود، بلکه می‌توان در آن‌ها نهایت تناسب را دید.[69] تمام سخن این است: نظر به اینکه استکمال انسان از مجرای اراده آزاد و اختیاری وی صورت می‌پذیرد. خداوند متعال علاوه بر تدبیر تکوینی از راه تدبیر تشریعی نیز به هدایت انسان پرداخته است و همین تدبیر تشریعی است که در مورد امور و شئون اجتماعی زن به صورت نظام حقوق زن در می‌آید. هدف از نظام حقوقی اسلام، تحقق بخشیدن به مصالح واقعی انسآن‌هاست. پس در مواردی که زن و مرد، دارای جهت‌های مشترک و متساوی هستند باید برای آن دو، حقوق و تکالیف مشترک وضع شود؛اما در مواردی که زمینه‌های فطری و تکوینی متفاوت آن دو مصالح ناهمانندی را اقتضا می‌کند، ناچار حقوق و تکالیف آن‌ها نیز باید متفاوت باشد. که اگر متفاوت نباشد بر خلاف مصالح واقعی شان خواهد بود.[70] 2.2حقوق اختصاصی زن و مرد وقتی سخن از خصوصیات تکوینی است و برای هر‌یک از مرد و زن ویژگی خاصی هست، به جهت آنکه تکوین خاستگاه و بستر جریان تشریع است، ضروری است متناسب با این تقاضا‌ها و توانایی‌های متفاوت، حقوق و تکالیف متفاوت داشته باشیم و گرنه این تفاوت‌ها بدون آثار بوده و در خلقت حکیمانه خداوند توجیه نمی‌گردند. وقتی تکوین و خلقت، ابزار عمل و خمیر مایه کنش‌ها و واکنش‌های ذهنی، روحی و رفتاری است، باید هر کدام موضوع خود را در شریعت بیابند. نمی‌توان از‌یک سو در صحنه تکوین تفاوت‌ها را پذیرفت و زن را در برخی خصوصیات جسمی‌و روانی‌اش متفاوت از مرد دانست و از سوی دیگر طرح تساوی حقوق و وظایف را در همه زمینه‌ها پی ریزی نمود.[71] قبلاً گفتیم زن و مرد از جهت تکوینی اختلافات جسمی‌و روحی گوناگونی دارند. این اختلافات هرگز سبب نمی‌شود که در کمال حقیقی انسانیشان تفاوت و تفاضلی پدید آید. هر کس که پای‌بند تکالیف خود باشد قطعاً به کمال لایق خود می‌رسد و به خدا نزدیک می‌شود؛ خواه زن باشد‌یا مرد. ولی هر‌یک از زن ومرد به تناسب قوا و استعداد‌های ویژه‌ای که دارند تکالیف و تعهدات خاصی متوجهشان خواهد شد و به حقوق خاصی نیز دست پیدا می‌کنند.‌یعنی، اختلاف‌ها و تفاوت‌های فطری زن و مرد، منشأ اختلاف و تفاوت‌های حقوقی می‌شود؛ ولی، این تفاوت‌های حقوقی ازآنجا که در ناهمانندیهای تکوینی و فطری ریشه دارد، تبعیض نیست و ظالمانه نخواهد بود. ظلم و تبعیض در جائی است که در شرائط واحد و زمینه‌های مساوی، تفاوت قائل شوند.[72] 2.2.1   حقوق اختصاصی مردها

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...