چامسکی در مقالات متعدد خود با نگاهی تاریخی به الگوهای توسعه یافتگی کشورهای پیشرفته نظیر آمریکا خاطرنشان می‌کند که اگر قوانین سازمان تجارت جهانی در قرون گذشته حاکم بود امکان توسعه این کشورها نیز وجود نداشت. اما از نگاه بنیانگذاران و حامیان سازمان تجارت جهانی تبادل آزاد کالا و خدمات در دنیا به افزایش رشد اقتصادی ملت‌ها، ارتقای سطح زندگی مردم، ترویج دمکراسی و بالاخره برقراری صلح و ثبات در جهان منجر می‌شود. موافقان سازمان تجارت جهانی تأکید می‌کنند که تعهد کلیه اعضا به اجرای قوانین این سازمان به تدریج موجب بهبود نظام قضایی آنها، برقراری حکومت قانون و هماهنگی بیشتر با جامعه بین المللی خواهد شد. این امر به نوبه خود کشورهای دیکتاتوری و استبدادی را به سوی جامعه پذیری سوق داده و آنها را مجبور خواهد کرد که نه فقط درهای اقتصادی بلکه دروازه‌های نظام سیاسی خود را نیز گشوده و دمکراتیزه نمایند. اما نگاهی به نظام سیاسی بسیاری از کشورهای عضو که چندان هم دمکراتیک نیستند نشان می‌دهد که پیوستن به سازمان تجارت جهانی لزوماً و یا حداقل در کوتاه مدت به برقراری یک دمکراسی تمام عیار در کشورها نمی‌انجامد. بر خلاف گات که در آن مخالفت تنها یک کشور برای جلوگیری ازصدور یک حکم کافی بود، در سازمان تجارت جهانی هیچ کشوری امکان وتو ندارد. به بیان دیگر در گات برای تصویب یک حکم همه اعضا باید به اجماع می‌رسیدند در حالیکه در سازمان تجارت جهانی به عکس، برای رد یک حکم همگی باید به توافق دست یابند. گرچه سازمان تجارت جهانی بر اساس اصل “یک کشور، یک رای” استوار است، واقعیت امر این است که کشورهای بزرگ و پیشرفته قدرت‌های مسلط بر این سازمان بوده و اثر قاطعی بر تصمیم گیری‌های آن دارند. مطابق موافقتنامه این سازمان برخی مذاکرات تنها بین بزرگترین تولید کننده و بزرگترین خریدار هر کالا صورت گرفته و نتیجه آن معمولا شامل حامل سایر کشورها نیز می‌شود. با توجه به آنکه آمریکا و اتحادیه اروپا دو قدرت بزرگ اقتصادی دنیا هستند طبیعی است که آنها در همه مذاکرات یا خریدار اصلی و یا تولید کننده اصلی کالا باشند. حضور یک کشور درحال توسعه در این مذاکرات به ندرت رخ می‌دهد و به این ترتیب سازو کار مذاکرات به گونه‌ای است که نفوذ آمریکا و اتحادیه اروپا در تصمیم گیری‌ها و مقررات سازمان تجارت جهانی به مراتب بیش از سایر اعضا باشد. علاوه بر این، نحوه تفسیر این مقررات نیز با نگرش اتحادیه اروپا و آمریکا تفاوت چندانی ندارد. برای نمونه بیش از نود درصد از اختلافاتی که در سازمان تجارت جهانی مطرح شده به نفع آمریکا خاتمه یافته است. از سوی دیگر باید در نظر داشت که نماینده تجاری آمریکا در سازمان تجارت جهانی تحت فشار کنگره این کشور می‌باشد که آن نیز به نوبه خود تحت نفوذ فراوان صنایع داخلی و اتحادیه‌های تجاری بزرگ می‌باشد. به بیان دیگر منافع شرکت‌های بزرگ آمریکا تاثیر قابل توجهی در جهت گیری سازمان تجارت جهانی می‌تواند داشته باشد. فاتوماتا جوارا و آیلین کوا در کتاب “پشت صحنه سازمان تجارت جهانی”  خاطرنشان می‌کنند که بر خلاف نظام چند جانبه تصمیم گیری‌ها در سازمان تجارت جهانی، آمریکا و اتحادیه اروپا با برپایی جلسات دو جانبه، بسیاری از موارد و موضوعات مورد علاقه و یا اختلاف خود را بررسی و حل و فصل کرده و عملا دستور کار مذاکرات سازمان را شکل می‌دهند. به همین علت در نشست‌های سازمان تجارت جهانی کمتر توجهی به مسائلی نظیر دسترسی کشورهای جنوب (در حال توسعه) به بازار محصولات کشاورزی کشورهای شمال که برای کشورهای در حال توسعه از اهمیت بسزایی برخوردار می‌باشد، شده است. کشورهای توسعه یافته به خواست کشورهای در حال توسعه در زمینه کاهش تعرفه‌های گمرکی برای محصولات کشاورزی وقعی ننهاده‌اند. به نوشته جوارا و کوا برخی کشورهای توسعه یافته با بکارگیری شیوه‌هایی نظیر “تهدیدهای شخصی”، “تطمیع” و “تفرقه بیانداز و حکومت کن” کشورهای فقیر و سفرایشان را وادار به پذیرش خواست‌های خود می‌کنند. با توجه به این مشکلات و موانع، کشورهای در حال توسعه باید توسط یکی از چهار عضو مهم سازمان تجارت جهانی یعنی آمریکا، اتحادیه اروپا، کانادا و ژاپن، اتحاد با سایر اعضا و نیز استفاده هوشمندانه از اهرم‌های فشار سیاسی، اقتصادی و استراتژیک خود به خواستهایشان در این سازمان دست یابند. و این درس مهم دیگری است که متقاضیان عضویت در سازمان تجارت جهانی باید بیاموزند. سیاست‌های حاکم بر سازمان تجارت جهانی، سخت مورد انتقاد قرار گرفته است. در یک جمع‌بندی از انتقادات وارده می‌توان به موارد دهگانه ذیل اشاره نمود:

  • سازمان تجارت جهانی، سیاست‌های دولت‌ها را دیکته می‌کند.
  • این سازمان، کورکورانه به‌دنبال تجارت آزاد با هر هزینه‌ای است و به پیامدها توجه ندارد.
  • WTO، فقط به فکر منافع تجاری است و توسعه را نادیده می‌گیرد.
  • در این سازمان، منافع تجاری بر حفظ محیط زیست اولویت دارد.
  • سازمان تجارت جهانی، در زمینه امنیت غذایی و امنیت و سلامت انسانی، به دولت‌ها دیکته می‌کند؛ در نتیجه، منافع تجاری بر امنیّت، ارجحیت پیدا می‌کند.
  • سازمان تجارت جهانی، باعث بیکاری و گسترش شکاف فقیر و غنی می‌شود.
  • کشورهای کوچک در سازمان تجارت جهانی از قدرت برابر با کشورهای بزرگ برخوردار نیستند و در اکثر موارد، تابع کشورهای بزرگ هستند.
  • سازمان تجارت جهانی، ابزار دست قدرتمندان است. این سازمان، به محل لابی قدرتمندان تبدیل شده است.
  • کشورهای ضعیف، مجبور به پیوستن به سازمان تجارت جهانی هستند و چاره‌ای ندارند.
  • سازمان تجارت جهانی غیر دموکراتیک است. (همشهری،1378،به نقل از سایت آفتاب).

هرچند، انتقادات مذکور از سوی موافقان سازمان پاسخ داده شده است؛ اما فی‌الجمله می‌توان “سازمان تجارت جهانی” را ابزاری برای جهانی‌سازی فرهنگ، تلقی نمود؛ که فرهنگ

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...