بناء براین عدم پذیرش شهادت زن و یا نابرابری شهادت زنان با مردان در حدود که منجر به عدم اثبات حدود می­گردد جهت تخفیف و تسهیل در مجازات است چرا که باب حدود باب خاصی است چه از نظر اثبات و کیفیت و چه از نظر تعداد شهود که حدود رعایت مصلحتی بالاتر است و می­توانند توجیهی قابل پذیرش در خصوص این تبعیض باشد.[480]

خلاصه فصل پنجم

یکی از تفاوت­های حکمی میان زن ومرد، عدم پذیرش شهادت زن در برخی دعاوی و معادل بودن شهادت یک مرد با دو زن در بعضی موارد دیگر. دعاوی چند دسته­اند: ١-شهادت زن مستقلا و منضما پذیرفته است مثل اموری که آگاهی مردان از آن دشوار است. ۲-مواردی که شهادت زن منضما قبول می­شود و آن حقوق مالی مربوط به مردم است به اضافه زنا که از حقوق اللهی است. ۳-مواردی که شهادت زن پذیرفته نمی­ شود مثل باب حدود (غیر از زنا) رؤیت هلال، طلاق، وکالت، وصیت، نسب…. برخی از علماء در تحلیل این تفاوت زن و مرد در شهادت علل ذکر کرده­اند که ما آن علل را ذکر کردیم و بعضی علل را نقد هم کردیم. الف : این حکم ناشی از نقص عقل زن است. پاسخ داده شده اولا: شهادت مربوط به محسوسات است ثانیا در معقولات، برداشت شخص منهای جنسیت معتبر است نمی­توان گفت فهم دو زن مساوی با فهم یک مرد است. ب : بعضی قائلند : ایمان زن ضعیف تر از مرد است و شرط شهادت عدالت است پس شهادت دو زن عادل برابر با شهادت یک مرد عادل است گفتیم در تقوی و عمل صالح زن و مرد وجود ندارد. و هیچ دلیل نداریم که تقوای زن ارزش نیمی از ارزش تقوای مرد را دارد ماهیت تقوا در زن و مرد یکی است. ج و د : رای صحیح این است که برتری احساسات در زن و ضعف نسبی حافظه و ضبط جرایم، موجب می­شود که شهادت زن با مرد برابر نباشد. زن با یک گریه و یا یک تشکر تحت تاثیر قرار می­گیرد از سوی دیگر حضور کمتر در جامعه دارد در نتیجه دقت کمتر در ضبط نکات دارد. اما در مورد فلسفه عدم پذیرش شهادت زن در برخی موارد مثل حقوق الله می­توان گفت شهادت زن در حقوق الناس با اینکه مهم تر شمرده می­شود پذیرفته است و این نشان می­دهد که عدم پذیرش در موارد دیگر نشانه بی اعتباری و بی اعتمادی نیست۔ در باب حدود نیز سیاست شارع بر دشواری شرائط اثبات جرم و دفع حدود با کمترین تردید، است حضور زنان در عرصه­های مختلف و سروکار با افراد خلاف کار نیز مطلوب شارع نیست و نیز احساسات و رای زنان توسط دوست یا دشمن با وسایل مختلف قابل تاثیر گذاری است و این جهت در مردان کمتر است. علاوه براین ما در این فصل تحلیل­ها از اندیشمندان در این تفاوت ذکر کردیم. شهادت دادن زن با توجه به تعریف حق و تکلیف و احکام و آثار آن که ما در فصل اول (کلیات) بیان کردیم، معلوم می­گردد که شهادت یک تکلیف ووظیفه است نه امتیاز و حق، چرا که گواهی دادن قابل نقل و انتقال یا اسقاط نیست، به ارث نمی­رسد. در مورد آن نفع مادی مقصود نیست، شاهد قابل احضار است و کتمان شهادت ممنوع و حرام است و شهادت دروغ کیفر دارد، شهادت غلط مسئولیت مدنی و مالی دارد، شهادت راست و درست نیز تهدید­های احتمالی به دنبال دارد. از همه این موارد استفاده می­شود که شهادت یک تکلیف است نه حق پس نپذیرفتن گواهی در برخی موارد به معنای تضییع حق و توهین به زن نیست.  

فصل ششم

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...