ایتالیا: در ایتالیا نیز مانند فرانسه شرایطی سنی یکسان به نظر میآید. علاوه بر این در ایتالیا، توجه بیشتری به اصل فردیکردن مجازاتها و همچنین اوضاع و احوال بزهکار نشان داده شده است. به این معنی که در این کشور حالات درونی و برونی کودک را با نوعی کاری که باید به او محول شود، یک نوع تناسب داده است، «در ایتالیا دادگاه اطفال میتواند در مورد اطفال 16تا18 سال حکم اشتغال به کار را صادر نموده…قاضی مربوطه با توجه به وضعیت جسمی و روانی، موقعیت اجتماعی و امکانات محلی نوع کار و شرایطی را که محکوم ملزم به رعایت آنها میباشد، تعیین، مراقبت، مواظبت و هدایت او را به مددکاری اجتماعی خاص اطفال داد گستری محول مینماید»(دانش، همان، ص 192). سویس: برنامه و تدابیر اشتغال به کار برای اطفال بزهکار در این کشور وجود دارد. اما اقدام اشتغال به کار در کشور سویس نسبت به ایتالیا و فرانسه متفاوت است. اولا در کشور سویس اطفال بزهکار نسبت به فرانسه و ایتالیا متفاوت است. دوم، در کشور سویس برای اطفال کم سن آموزش اجباری در نظر گرفته شده است، برنامهایکه در هیچ یکی از کشورهای مورد مطالعه وجود ندارد «مجازات اشتغال به کارهای عام المنفعه در مورد اطفال 7 تا18 سال اجراء میشود. معمولاً اطفال کم سن را ملزم به انجام تکالیف آموزشی کرده و یا به آنان در اوقات فراغت کارهای هنری و حرفهای آموخته میشود»(دانش، 1378، ص 193). افغانستان: در قانون رسیدگی به تخلفات اطفال افغانستان بموجب بند1، 2 ماده(35) کودکان متخلف به انجام خدمات اجتماعی و فرستاده شدن به موسسات اختصاصی خدمات اجتماعی مکلف گردیده اند.همچنین ماده(33) قانون محابس و توقیف خانههای افغانستان به این امر توجه داشته است. بنابراین، قانون مراکز اصلاح و تربیت اطفال و قانون رسیدگی به تخلفات اطفال افغانستان کمابیش به اصل فردیکردن مجازاتها از یک طرف و همگامسازی و استفاده از تجارب عملی و یافتههای علمی در کشورهای دیگر از جهتی توجه نموده است. مطابق این قانون در مراکز اصلاح و تربیت افغانستان نیز دو نوع محیط باز و بسته به رسمیت شناخته شده است. همین طور تنظیم و تعیین موقعیت اطفال در این دو محیط بر اساس شدّت و خفت نوع بزهکاری آنها صورت میگیرد. به این ترتیب موقعیتها برای اطفال ثابت و همیشگی در نظر گرفته نشده بلکه با توجه به اوضاع و احوال و اصلاحاتی که در رفتار کودکان و نوجوانان بزهکار دیده میشود، احتمال انتقال آنها به بخش باز میرود. بنابراین مطابق ماده هشتم قانون مراکز اصلاح و تربیت اطفال افغانستان، مسؤلین مراکز اصلاح و تربیت اطفال میتوانند در صورت تغییرات مثبت و قابل ملاحظه در روش و سلوک اطفال محکوم به حجز در بخش بسته مراکز اصلاح و تربیت، ایشان را بعد از استیذان محکمه مربوط به بخش باز انتقال دهد.
2. محیط نیمه باز
سه محیط باز و نیمه باز و بسته، نمایانگر این است که بزهکاری کودکان و نوجوانان از نظر کیفیت، تاثیر بر جامعه از یکطرف و حالتخطرناکی بزهکار از سوی دیگر متفاوت اند. بر اساس همین تفاوتها محیطهای جداگانه برای بزهکاران در نظر گرفته شده است. همینطور کودکان و نوجوانان بزهکار پس از ورود به این محیطها مورد نظارت همیشگی بوده، و سطح اصلاح شدگی و تربیت یافتگی بزهکاران مورد بررسی قرار میگیرد. هرگاه وضعیت خطرناکی بزهکار و حالات مریض گونهای او بهبود پیداکند، در این صورت برای سازگارکردن تدریجی بزهکاران از محیطهای سختتر و خشنتر به محیطهای نرمتر برگردانده میشوند«هرگاه طفل یا جوان در محیط آزاد امکان پذیر نباشد و دادگاه و یا مقام صلاحیتدار تشخیص دهد که او از محیطی که در وقوع جرم و یا بروز حالت خطرناک تاثیر داشته دور شود و یا اینکه طفل یا جوان مدتی در محیط بسته نگهداری شده برای اینکه دوباره به زندگی عادی اجتماعی آماده گردد، دادگاه یا مقام صلاحیتدار میتواند حکم به اجرای روش نیمه باز را صادر نماید»(دانش، 1378، ص195). تفاوت محیط نیمهباز با محیط بسته از نظر وضعیت و موقعیت نگهداری در این است که «طفل یا جوان…در محل خاصی که برای اجرای روش مذکور بناءً گردیده و با دیوار و یا سیم خاردار و یا وسایل دیگر محصور نیست نگهداری میشود»(دانش، همان، صص 195-196). همین موقعیت بازتر اینگونه محیطها برای اینکه احتمال و امکان فرار بزهکاران را بیشتر میکند، یکی از مشکلات عمدهای آنها را تشکیل میدهد. علاوه بر این محیط نیمه باز نسبت به محیط بسته از نظر سطح خدمات و فراهم آوری تسهیلات نیز ممکن است تفاوتهایی داشته باشد «در مؤسسات و یا اماکن مذکور سالن استراحت، مطالعه، تفریح و…در طبقه همکف و خوابگاه در طبقه فوقانی و حتی المقدور به طور انفرادی بنا میگردد….»(دانش، همان، ص196). تفاوت دیگری که میتوان میان محیط بسته و نیمهباز دریافت این است که موقعیت بود و باش و موقعیت کار و یا آموزش و کارآموزی بزهکار از هم جدا است. بنابراین«طفل یا جوان، روزها در ساعات معین با لباس شخصی بدون مراقبت از مؤسسهکه نگهداری میشود خارج شده و به محل تحصیل یا محل کارآموزی و یا کار میرود، پس از برنامهای روزانه، به مؤسسه بر میگردد»(دانش، همان، ص 196). با وجود آزادیهای فوق «محکوم طبق شرایطی که برای اجرای روش نیمه آزادی تعیین شده حق ملاقات با بعضی از افراد و دوستان خود را و یا با اشخاص دیگر را ندارد…[همچنین محکوم] در سر راه خود نباید به قهوه خانه، رستورانت، اماکن عمومی دیگر وارد شود»(دانش، همان، 196).
3. محیط بسته
دو نوع محیط باز، نیمه باز برای تربیت و اصلاح بزهکاران و واکنش علیه آنها کافی دانسته نشده بلکه محیط دیگری نیز لازم دانسته شده است که تقریباً شبیه زندان است. بنابراین در برخی از کشورها؛ مانند: ایرانکانون اصلاح و تربیت از نظرسازمانی به سه بخش قابل ملاحظه تقسیم شده که عبارت اند از «قسمت نگهداریمؤقت، قسمت اصلاح و تربیت و قسمت زندان »(شامبیاتی، 1389،ص 106). میباشند. محیط بسته در مراکز اصلاح و تربیت افغانستان نیز موجود است. طبق فقره دوم ماده هفت قانون مراکز اصلاح و تربیت افغانستان، بخش بسته(محیط بسته) محلی است که اطفال متخلف از قانون شب و روز غرض آموزش و تربیت در آن نگهداری میشوند. استفاده از محیط بسته برای همه اطفال و نوجوانان بزهکار قانونی و مجاز نبوده بلکه اطفال و نوجوانانی در آن قرار داده میشوندکه، اولا از نظرسنی بالا بوده باشند، دوم جرم ارتکاب یافته بواسطهای آنها سنگین بوده باشد، سوم رفتارشان بر اطفال بزهکار کمتر خطرناک، اثر سوء داشته باشد «قسمت زندان کانون اصلاح و تربیت محلی نگهداری آن دسته از مجرمین است که سن آنان بین پانزده سال تمام به بالا بوده و مرتکب جنایتی شده باشند و قانونگذار برای دستهای اطفال که قبلاً به مجازات دیگر محکوم شده و قانوناً باید در قسمتهای دیگر کانون اصلاح و تربیت نگهداری شوند. منتهی رفتارشان به نحوی موجبات فساد اخلاقی اطفال دیگر را فراهم می کند، به قاضی اجازه داده است تا این قبیل افراد را در زندان نگهداری نماید»(شامبیاتی،همان، 110).
ج) اقدامات بازدارنده(تبعید و تیمارستان)
در فرایند فردیکردن مجازات مجرمان، دستهای از آنها شامل اقدامات بازدارنده میشود. به نظر میرسد امید به اصلاح و بازسازگاری این گروه از بزهکاران نمیرود، بنابراین کوشش میشود جامعه و افراد از خطری ناشی از این دسته در امان بمانند. بزهکارانیکه شامل این نوع اقداماتتامینی میشوند، عمدتاً به سه گروه جداگانه تقسیم شده که عبارت اند از: مجرمین به عادت، مجرمین مادرزادی(سرشتی)، و مجرمین مختل المشاعر(دیوانه).
1. مجرمین به عادت و تبعید
این دسته از مجرمان، ارتکاب جرم برای شان به عادت تبدیل گردیده و معمولاً از جمله تکرار کننده گان جرم به حساب میآیند. بنابراین «بزهکاران به عادت کسانی هستند که دو مرتبه یا بیشتر محکوم به حبس بیش از دوماه شده اند و به اتهام جرم عمدی که مستلزم مجازات حبس است باردیگر دستگیر شده اند و دادگاه تشخیص داده است که [اینها] دارای حالت خطرناک اند» (اردبیلی،1387، ص183)، از این جهت که امکان اصلاح و بازسازگاری این گروه محدود به نظر میرسد، دادگاه تبعید این گروه را برای مدت معین مناسب تشخیص میدهد. همچنین «محکوم به تبعید در طول مدت محکومیت باید لباس مخصوص تبعیدیها را به تن و غذای معینی تبعیدیها را تناول کند…روز ها به کارهایی که برای او تعیین میشود بپردازد و شبها را به تنهایی و در سلول به سر برد»(اردبیلی،1387، ص184). مدت تبعید را دستکم سه سال یا بیشتر در نظرگرفته اند، چنانکه ثابت شود که، ادامه زندان برای او مناسب نیست، «بنا به پیشنهاد مدیرتبعیدگاه و درخواست دادستان و نظر دادگاه صادرکنندهای حکم به طور مشروط آزاد گردد. مدت آزادی مشروط سه سال خواهد بود»(همان). در صورتیکه در خلال مدت آزادی مشروط بزهکار مرتکب جرمِ شود، دادگاه حکم به نگهداری مجددی او در تبعیدگاه صادر خواهد کرد. در این صورت محکوم علیه «پس از گذشت ده سال تمام حقآزادی مشروط خواهد داشت. در غیر این صورت، اگر ظرف مدت مذکور مرتکب جرمِ نشده و به نظر دادگاه اصلاح شده باشد آزادی او قطعی میگردد»(همان). قانونجزای افغانستان در مورد مجرمین به عادت اشاره نکرده است، ولی بند(2) ماده یکصد و بیست و چهارم این قانون راجع به تکرار کنندگان جرم مواد مخدره یا مسکره مقرر میدارد: اگر شخص بیش از یک مرتبه به ارتکاب جرم استعمال مواد مخدره یا مسکره مجازات گردد، محکمه میتواند وی را علاوه بر جزای اصلی از گشت و گذار در یک یا چند محل منع نماید. مدت این ممانعت از سه سال بیشتر بوده نمیتواند.
2. مجرمان مادرزادی
دومین گروهی که در یک فرایند فردیکردن مجازات مجرمان، مشمول اقدامات بازدارنده به حساب آمده است، مجرمان مادرزاد اند. موضوع مجرمان مادرزاد تقریباً برای بار اول توسط سزارلمبروزو(یکی از بنیانگذاران اندیشه اثباتی) مطرح شد. چنانکه لمبروزو عقیده داشت« نه فقط سرنوشت بعضی از آدمیان این است که از گهواره تاگور دستخوش جنایت باشند، بلکه این سرنوشت نامیمون یک میراث تحمیلی و انتقال خصایصی است که به هنگام ولادت از والدین خود به همراهآورده اند»(کی نیا، 1382، ص94). اما پس از بررسی موضوع(استعدادهای مادرزادی در جرمشناسی) توسط علم ژنتیک بصورت مجدد «بی اعتباری و بطلان نظریه لمبروزو را اعلام داشت»(همان). و این سنخی از مجرمان مورد نقد قرارگرفت و امروز اصطلاح مجرم مادرزاد مورد قبول جرمشناسان نیست. با این وجود میتوان موضوع مورد نظر را به شیوهای دیگری پیگرفت، یعنی مجرمان که ظرفیت جنایی بالایی دارند و از طرف دیگر سطح توافق آنها نسبت به هنجارها و ارزشهای جامعه پایین است و شخصیت آنها سرشت بزهکارانه بخود گرفته اند، بگونهای مسامحه آمیز اصطلاح مجرم مادرزاد را در مورد آنها به کار گرفت. حقوقدانهای کیفری برای این دسته از بزهکاران نیز تبعید را بهترین راه حل در نظرگرفته اند.
3. مجرمان مختل المشاعر(دیوانه)
[یکشنبه 1398-12-11] [ 09:00:00 ب.ظ ]
|