3- ایجاد دادگاه صالح براى حفظ کیان و بقاى خانواده. 4- ایجاد بیمه خاص بیوگان و زنان سالخورده و بى‏سرپرست. 5- اعطاى قیمومت فرزندان به مادران شایسته در جهت غبطه آنها در صورت نبودن ولى شرعى. پی نوشت :کتاب مبانی نظری قانون اساسی، ص 89 ( نویسنده: شهید محمد حسین حسینی بهشتی) زن از دیدگاه امام خمینى (ره) یکى از مهمترین الگوهاى دین‏شناختى حضرت امام در حوزه مسایل زنان که در واقع وجهى اساسى در تمایز میان اندیشه و نگاه ایشان و بسیارى از بزرگان دیگرى که از زبان دین سخن مى‏گفتند و مى‏گویند، به شمار مى‏رود، اصل و محور فراگیر و گسترده‏اى است که در اینجا با عنوان مسؤولیت و دخالت در سرنوشت از آن نام مى‏بریم.این مهم با توجه به سرفصلها و موضوعات متعددى که در مصداق‏یابى آن از منظر اندیشه امام وجود دارد و مى‏تواند با تعابیر دیگر و یا در چند بخش مجزا مطرح شود.مجال اندک مقاله چاره‏اى جز شرح اجمالى و پرداختن فهرست گونه به بخشى از عناوینى که زیر مجموعه این اصل قرار مى‏گیرند، باقى نمى‏گذارد. آنچه در این بخش مورد نظر است عمدتا از وجهه نظر مسؤولیت عملى زن در دو حوزه فرد و جامعه است و نگاهى به بعد کلامى و مباحث انسان شناختى ندارد.در آن زمینه به همان شرحى که در محور «خوشبختى، کالاى مشترک‏» ، آمد بسنده مى‏کنیم. تردیدى نیست و کسى نیز نمى‏تواند تردید کند که زن نیز یکسان با مرد، در سرنوشت‏خود دخیل است و پاسخگوى عمل خود مى‏باشد.مدار تکلیف و مسؤولیت، عبارت است از اراده و اختیار و آزادى عمل از یک سو، و خرد و آگاهى از سوى دیگر.و هر انسانى، زن یا مرد، در گرو دستاوردها و اکتسابات خود است، چه خوب و چه بد: کل نفس بما کسبت رهینه (1) و: لها ما کسبت و علیها ما اکتسبت (2) در اینها تردیدى نیست و کسى نیز تردید نکرده است و نیازى به شرح و بسط آن نمى‏باشد.آنچه در این مختصر از منظر دین‏شناسى امام به آن اشاره مى‏کنیم، همسانى زن و مرد و مسؤولیت مشترک آنان در حوزه عمل بانوان به ویژه در زمینه‏هاى حضور اجتماعى مى‏باشد.مظاهر حضور اجتماعى اعم از تلاشهاى فرهنگى، آموزشى، سیاسى و هنرى، تحصیل، اشتغال، و تولیدات صنعتى، کشاورزى و دامى و دیگر فعالیتهاى اجتماعى با «حفظ جهات شرعى‏» اختصاص به قشرى یا جنسى خاص ندارد و زنان نیز نه تنهاحق پرداختن به آنها را دارند بلکه در بسیارى موارد تکلیف دینى و اجتماعى آنان به شمار مى‏رود و تلاش حضرت امام نیز طى سالهاى مبارزه و پس از آن، از جایگاه مرجعى بزرگ و رهبرى که فقط و فقط از موضع احکام دین و تکالیف اسلامى سخن مى‏گوید، مصروف این شد که بانوان را به صحنه آورد و از قید و بندهاى خرافه‏اى و محرومیتهاى خودساخته‏اى که بر تلاش اجتماعى و نقش‏آفرینى آنان با توطئه دشمنان و ناآگاهى توسط برخى دوستان بسته شده بود بگشاید و آنان را به مرحله‏اى از رشد و بالندگى برساند که در ردیف یکى از افتخارات خود و جامعه اسلامى در آغاز وصیت‏نامه سیاسى الهى خویش اعلان کند: “ما مفتخریم که بانوان و زنان پیر و جوان و خرد و کلان در صحنه‏هاى فرهنگى و اقتصادى و نظامى حاضر و همدوش مردان یا بهتر از آنان، در راه تعالى اسلام و مقاصد قرآن کریم فعالیت دارند…و از محرومیتهایى که توطئه دشمنان و ناآشنایى دوستان از احکام اسلام و قرآن بر آنها بلکه بر اسلام و مسلمانان تحمیل نمودند، شجاعانه و متعهدانه خود را رهانده و از قید خرافاتى که دشمنان براى منافع خود به دست نادانان و بعضى آخوندهاى بى‏اطلاع از مصالح مسلمین به وجود آورده بودند، خارج نمودند” (3) اصل همسانى زن و مرد در جایگاه اجتماعى و حضور سازنده و فعال در صحنه‏هاى مختلف جامعه به عنوان یک انسان مستقل، امرى نیست که آشنایان به اسلام بى‏آلایش و رها از داوریهاى پیش‏ساخته و تکلفهاى خودساخته، به آن اذعان نداشته باشند.مفسر عالى‏قدر، علامه طباطبایى در شرح جایگاه اجتماعى زن در بیانى کلى مى‏نویسد: “و اما وزنها الاجتماعى: فان الاسلام ساوى بینها و بین الرجل من حیث تدبیر شؤون الحیاه بالاراده و العمل فانهما متساویان من حیث تعلق الاراده بما تحتاج الیه البنیه الانسانیه فى الاکل و الشرب و غیرها من لوازم البقاء، و قد قال تعالى: «بعضکم من بعض‏» (4) ، فلها ان تستقل بالاراده و لها ان تستقل بالعمل و تمتلک نتاجها کما للرجل ذلک من غیر فرق، «لها ما کسبت و علیها ما اکتسبت‏» . “ محصول این بخش سخن علامه این است که زن در برآوردن نیازهاى انسانى و اجتماعى خویش با مرد یکسان است و مى‏تواند مستقلا تصمیم بگیرد و مستقلا عمل کند و مالک دستاوردهاى خود است.در نگاه ایشان تنها دو ویژگى در زن است که طبعا و به مقتضاى آن دو، مسؤولیتهاى خاصى را متوجه او مى‏سازد: احدیهما: انها بمنزله الحرث فى تکون النوع و نمائه فعلیها یعتمد النوع فى بقائه فتختص من الاحکام بمثل ما یختص به الحرث، و تمتاز بذلک من الرجل.و الثانیه: ان وجودها مبنی على لطافه البنیه و رقه الشعور، و لذلک ایضا تاثیر فى احوالها و الوظائف الاجتماعیه المحوله الیها (5) «آن دو ویژگى، یکى جایگاه و مسؤولیت زن در چرخه شکل‏گیرى وجود آدمى و رشد آن است که بقاى نسل متکى بر این جایگاه است و طبعا در «تشریع‏» و تنظیم مناسبات اجتماعى به مقتضاى آن و نه بیشتر، احکام و مسؤولیتهایى را متوجه او مى‏سازد، و دوم، ساختار لطافت‏آمیز و ظرافتهاى ادراکى وى است که به گونه‏اى در مسؤلیتهاى محوله به او تاثیرگذار مى‏باشد» و شرح آن در بخش دیگرى از همین نوشته با عنوان «عاطفه زن، نقطه عطف زندگى‏» آمده است. حضرت امام به مقتضاى شناخت همه جانبه و عمیقى که از آموزه‏هاى دینى دارند – به شرحى که در مقدمه گذشت – رسالت‏خود و انقلاب اسلامى را دستیابى زنان به مقام والاى انسانى مى‏دانند، به گونه‏اى که بتواند در سرنوشت‏خود دخالت کند: ما مى‏خواهیم زن به مقام والاى انسانیت‏برسد.زن باید در سرنوشت‏خودش دخالت داشته باشد. (6) اگر قرآن کریم سرنوشت جوامع را به دست‏خود آنان مى‏داند و پیشرفت و تحولات نیک آن را در سایه تلاشهاى آحاد جامعه معرفى و انحطاط اخلاق و فرهنگ و زوال نعمتها و شکست تمدنها را نیز ناشى از عملکرد خود مردم مى‏شمارد (8) این «مردم‏» اختصاص به گروهى خاص ندارد.جلوه‏اى از این اصل قرآنى همان است که در سخنان امام بارها بر آن تاکید شده است; از جمله اینکه: اسلام زن را مثل مرد در همه شؤون، همان طورى که مرد در همه شؤون دخالت دارد، دخالت مى‏دهد. (9) حضرت امام چنان که اشاره شد، دخالت در سرنوشت‏خود و شؤون اجتماعى را نه تنها حق بانوان بلکه تکلیف شرعى و به عنوان عمل به وظیفه دینى و اجابت دعوت الهى مى‏شمارند و این، آن الگویى است که ما را در شناخت‏بیشتر دین یارى مى‏دهد و یک عامل اساسى در برترى اسلام در تکریم شخصیت زنان و حمایت از حقوق اجتماعى و سیاسى آنان و تاکید بر مشارکت و حضور آنان در عرصه‏هاى مختلف اجتماعى در مقایسه بادیگر مکاتب و نظامها است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...