اورهلسر و همکاران (1993) در مطالعه‌ای میزان افسردگی بیماران جسمی مبتلا به ضایعه نخاعی را بررسی کردند. یافته‌ها حاکی از مهم بودن نقش شیوه‌های مقابله با استرس در کاهش افسردگی بیماران بود.   در پژوهشی با عنوان: اثر بخشی آموزش شیوه‌های مقابله با استرس بر تاب‌آوری، اضطراب، افسردگی و استرس بیماران مبتلا به ضایعه نخاعی، توسط حسن زاده پشنگ و همکاران (1391) انجام گردید. یافته‌های این پژوهش حاکی از ان است که آموزش شیوه‌های مقابله با استرس موجب افزایش معنا دار میزان تاب‌آوری، کاهش معنی‌دار میزان افسردگی و استرس در بیماران شده ولی باعث کاهش معنی‌دار میزان اضطراب آنان نمی‌شود و در نتیجه آموزش شیوه‌های مقابله با استرس در کاهش میزان افسردگی، استرس و افزایش تاب‌آوری بیماران مبتلا به ضایعه نخاعی نقش به سزایی دارد. امیری، آقایی و عابدی (1389) در تحقیقی با عنوان تاثیر آموزش ایمن سازی در مقابل استرس بر سلامت عمومی‌بیماران دیابتی، انجام دادند به این نتیجه دست یافتند: آموزش مذکور به طور معنی‌داری میانگین نمرات کل سلامت عمومی‌گروه آزمایش را نسبت به گروه گواه افزایش داده است و آموزش ایمن سازی در مقابل استرس را می‌توان به عنوان یک روش مداخله‌ای مفید، برای بهبود سلامت عمومی‌بیماران دیابتی بکار برد. نتایج تحقیق دیگری از اکبری پور (1389) حاکی از این است که آموزش ایمن سازی در مقابل تنیدگی به صورت معنی‌داری سلامت عمومی‌گروه آزمایشی را در مقایسه با گروه کنترل بهبود بخشیده است. انصاری و همکاران (1388) در پژوهشی با عنوان تاثیر آموزش ایمن سازی در مقابل استرس بر سلامت عمومی‌بیماران مبتلا به فشار خون بالا، به این نتیجه رسیدند که آموزش ایمن سازی در مقابل استرس می‌تواند به منزله یک روش مداخله‌ای مفید برای افزایش سلامت عمومی‌بیماران بکار رود. همچنین نتایج پژوهش اکبری پور، نشاط دوست و مولوی (1387) با عنوان اثر بخشی آموزش گروهی ایمن سازی در مقابل تنیدگی بر سلامت عمومی، حاکی از آن بود که آموزش ایمن سازی در مقابل تنیدگی به صورت معنی‌داری سلامت عمومی‌گروه آزمایشی را در مقایسه با گروه کنترل بهبود بخشیده است. این پژوهش بر روی 28 بیمار عروق کرونری به صورت 2 گروه 14 نفره کنترل و گواه انجام گردید. طراحی و بکار گیری مداخله‌هایی مبتنی بر رویکرد‌های روان درمانی اثر بخش و سودمند در بیماری‌های طبی و مزمن به طور کلی، و دیابت به طور خاص، حایز اهمیت است. به نظر می‌رسد آموزش مدیریت استرس به شیوه شناختی –رفتاری بتواند تاثیر مطلوب بر شاخص‌های مذکور گذاشته و به عنوان راهکاری برای کنترل بهتر بیماری و کاهش و پیشگیری از مشکلات و عوارض جسمی و روانی-اجتماعی مرتبط با دیابت سودمند باشد. مدیریت استرس به مجموعه تکنیک‌ها و روش‌هایی اطلاق می‌شود که برای کاهش استرس تجربه شده توسط افراد یا افزایش توانایی آنها در مقابله با استرس‌های زندگی به کار گرفته می‌شوند (دوازده امامی، روشن، محرابی، 1388). آموزش ایمن سازی در مقابل استرس می‌تواند به منزله یک روش مداخله‌ای مفید برای افزایش سلامت عمومی‌بیماران بکار رود (انصاری، 1388). یافته‌های بالینی نشان می‌دهد فشار روانی ناشی از رویدادهای روز مره زندگی به تدریج فعالیت سیستم‌های مختلف بدن را تحت تاثیر قرار داده و عملکرد آنها را مختل می سازد و یا با تضعیف سیستم ایمنی، استعداد ابتلا به بیماری‌های روانی و جسمی‌را افزایش میدهد.  از نشانه‌های شایع استرس، خستگی، سردرد، تنش ماهیچه ای، اختلالات گوارشی، سرگیجه و. . .  می‌باشد. استرس بالا قادر است موجب کاهش سطح سلامتی و رفاه افراد گردد (نعمتی و پارسایی، 1388). از طرفی در تحقیقی که توسط حری (1387) انجام شد حاکی از ان است که تجربه‌های پر استرس در شروع و تشدید دیابت نوع 1 و2 نقش دارد. وجود رابطه بین تجربه‌های پر استرس و دیابت همواره مورد سوال بوده است. شواهد به دست آمده حاکی ازآن است که تجربه‌های پر استرس ممکن است در شروع و نیز تشدید دیابت نقش داشته باشد (حری، حقیقی، امینی و همکاران، 1387). لاریجانی، ابوالحسنی و مهاجرانی (1384) در تحقیقی که بر روی 309 بیمار دیابتی در مقایسه با 289 بیمار گروه کنترل (غیر دیابتی) انجام داد مشخص کرد بین گروه مبتلا به دیابت و گروه غیر دیابتی از نظر میزان افسردگی تفاوت معنی داری وجود دارد. همچنین موسوی در سال 1387 به بررسی افسردگی و سلامت عمومی‌در بیماران دیابتی پرداخت. یافته‌های مطالعه نشان داد که در صد افسردگی در بیماران دیابتیک تحت مطالعه 78 درصد می‌باشد. یار احمدی (1387)، در تحقیقی تحت عنوان “بررسی رابطه فشار روانی با بیماری جسمی-روانی و سلامت عمومی”به این نتیجه دست یافت که بین عوامل فشارزا با بیماری‌های جسمی – روانی همبستگی مثبت و بین عوامل فشار زا با سلامت عمومی همبستگی منفی وجود دارد. ابراهیمی و همکاران (1382) ارتباط شیوه‌های مقابله با استرس و حمایت اجتماعی بیماران قطع نخاعی را با میزان افسردگی شان بررسی کردند. نتیجه بررسی نقش موثر حمایت اجتماعی و شیوه‌های مقابله‌ای موثر در کاهش نشانه‌های افسردگی، احساس بهتر و تحمل پیامد‌های بیماری و آسیب جدی بود. 2-2-4- استرس و هموگلوبین گلوکوزیته ون در ون( 2005)در پژوهشی تاثیر درمان شناختی _ رفتاری گروهی را بر پیامدهای مختلف درمانی 107 بیمار دیابتی در دو گروه آزمایش و گواه بررسی کرد. گروه آزمایش طی 6 هفته تحت درمان شناختی رفتاری گروهی قرار گرفتند. در ارزیابی سه ماه بعد از مداخله، میزان خود کارآمدی گروه آزمایش در مقایسه با گروه گواه افزایش و میزان افسردگی و ناراحتی‌های مربوط به دیابت نیز در آن‌ها کاهش معنی داری یافت. ولی تفاوت معنی داری بین میزان هموگلوبین گلوکوزیته در آن‌ها با گروه گواه مشاهده نشد. در حالی که در مطالعه اسنوک (2001)همین روش درمانی تاثیر معنی داری را بر کاهش هموگلوبین گلوکوزیته بر جای گذاشت. در پژوهش سورویت(2001)72 نفر از داوطلبان دیابتی با شرکت در پژوهش در دو گروه آزمایش و گواه گمارده شدند و ضمن اندازه گیری میزان هموگلوبین گلیکوزیته، و اندازه گیری اضطراب، استرس ادراکی و سلامت عمومی آن‌ها، شاخص توده بدنی، رژیم دریافتی و وضعیت فعالیت‌های روزانه شان نیز تحت کنترل قرار گرفت . در گروه آزمایش علاوه بر آموزش‌های عمومی دیابت، مدیریت استرس شامل آموزش آرام سازی عضلانی پیش رونده و برخی آموزش‌های رفتاری و شناختی دیگر نیز اجرا شد . نتایج پیگیری‌های انجام شده در2، 4، 6و12 ماه پس از اجرای پژوهش حاکی از اثرات مثبت و پایدار مداخله بر کنترل متابولیک و سلامت عمومی وکاهش هموگلوبین گلوکوزیته  شرکت کنندگان بود . نریمانی (1391)در پژوهشی با عنوان بررسی اثربخشی آموزش مدیریت استرس در کاهش علائم روانشناختی و کنترل قند خون بیماران دیابتی  به این نتیجه دست یافت که آموزش مدیریت استرس، در کاهش علائم روانشناختی و کنترل قند خون بیماران دیابتی مؤثر بوده و میتواند به عنوان یک مداخله مؤثر مورد استفاده قرار گیرد. نتایج نشان داد که آموزش مدیریت استرس در کاهش نمرات هموگلوبین گلیکوزیله، شکایت جسمانی، افسردگی، حساسیت بین فردی و اضطراب آزمودنیهای گروه آزمایش درمقایسه با گروه کنترل اثربخش بوده وسه ماه بعد از مداخله همچنان پایدار بوده است. در پژوهش محرابی و همکاران (1389) با عنوان اثربخشی آموزش مدیریت استرس مبتنی بر نظریه شناختی – رفتاری بر کنترل قند خون و مشکلات هیجانی بیماران دیابتی نوع 1 به این نتیجه دست یافتند که پس از مداخله، میانگین نمرات HbA1c، افسردگی، استرس (P>0/001) و اضطراب (P=0/012) در گروه آزمایش به طور معنی داری کاهش یافت. در این تحقیق 25 نفر از بیماران دیابتی نوع یک عضو انجمن دیابت ایران به شیوه نمونه گیری داوطلبانه در دسترس انتخاب و سپس به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند و علاوه بر پاسخ دادن به مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس، آزمایش HbA1c خون از آنها به عمل آمد. پس از آن گروه آزمایش در یک دوره آموزش مدیریت استرس که طی 12 جلسه 2 ساعته هفتگی و به شیوه شناختی – رفتاری گروهی بر گزار شد. دوازده امامی (1387)  آموزش مدیریت استرس به بیماران دیابتی نوع 2 تنها با دو روش یکی شناختی-رفتاری و دیگری آرام سازی در مقایسه با گروه گواه پرداخت و تفاوت معنی داری بین دوگروه آزمایشی و گواه در پس آزمون، پیش آزمون و در پیگیری سه ماهه درمورد کنترل دراز مدت قند خون(میزان هموگلوبین گلیکوزیله خون)، افسردگی و اضطراب مشاهده کرد، اما تفاوتی میان دو روش آرام سازی و روش شناختی -رفتاری از لحاظ تاثیر بر شاخص‌های مورد نظر مشاهده نکرد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...