کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو


آخرین مطالب


 




  1 – 2 : دیدگاه های مختلف در مورد امکان مطالبه خسارت معنوی نظر به اهمیت نظریه های حقوقی دانشمندان علم حقوق در زمینه امکان یا عدم امکان جبران مالی خسارت معنوی و آثار عمیق این نظریات در شکل گیری و تغییر و تحول قوانین و رویه های قضایی در حقوق داخلی و بین المللی ، در این مبحث به دکترین های حقوقی در این زمینه می پردازیم . یکی از مهمترین منابع دریافت دکترین های حقوقی در زمینه جبران خسارت معنوی ، نظریات علمای حقوق فرانسه در این زمینه است . حقوقدانان فرانسه در زمینه امکان یا عدم امکان جبران مالی خسارت معنوی اتفاق نظر ندارند . شاید فقدان نص صریح قانونی در قانون مدنی فرانسه در این زمینه ، منشأ این اختلاف بوده است . از جمله حقوقدانانی که امکان جبران مالی خسارت معنوی را نفی کرده اند می توان از لاکانتی نری ، ساوینی ، ماسن و بودری نام برد . ایشان در اثبات ادعای خود به دلایل علمی ، عملی و اخلاقی استناد کرده اند . بعضی از حقوقدانان این دلایل را تحت عناوین سه گانه دلایل نظری ، فنی و اخلاقی شمارش کرده اند[32] . در این قسمت به اختصار به توضیح هر یک از این دلایل می پردازیم و ابتدا دلیل نظری : اولین دلیلی که منکرین امکان جبران مالی خسارتهای معنوی مطرح کرده اند عدم امکان ارزیابی خسارت معنوی به پول است . ساوینی در این زمینه می گوید : « دارایی معنوی از اموال فطری و مادرزادی آدمی است و در برابر اموال مکتسب که سرمایه مادی او را تشکیل می دهد قراردارد . ویژگی انسانیت ، حقوقی را به فرد می بخشد که حقوق اصلی نام دارد و خاص افراد انسان است . سرمایه فطری و حقوق مربوط به آن در قلمرو حقوق خصوصی قرار نمی گیرد بلکه این حقوق در ورای قوانین قرار دارند و ضمانت اجرایی برای آنها وجود ندارد . »[33] برخی در تبیین دلیل نظری منکرین نوشته اند : « چون خسارت معنوی قابل تقویم به پول نیست ، لذا پرداخت غرامت نمی تواند ضرر را از بین ببرد . » [34] بعضی نظر به عدم مماثلت بین ضرر و چیزی که برای جبران آن داده می شود ، جبران مالی آن را محال تلقی کرده اند چون به زعم این دسته از حقوقدانان با ایراد خسارت معنوی ضرورتاً هیچگونه ضرر مادی به زیاندیده وارد نشده که با مال جبران شود و اصولاً به همین جهت ضرر مادی را ضرر مالی و ضرر معنوی را ضرر غیرمالی نامیده اند . برخی نوشته اند : « خسارت معنوی را نمی توان با پول ارزیابی کرد حتی اگر در عوض مبلغی درد و رنج یا اندوه یا از بین رفتن زیبایی به زیاندیده پرداخت شود این مبلغ درد را مرتفع نمی سازد و حزن را از بین نمی برد و زیبایی از بین رفته را باز نمی گرداند . » بوردی و لاکانتی نری می گویند : « نقش اساسی ضرر و زیان این است که به دارایی زیاندیده به هر میزانی که کاهش یافته دوباره افزوده شود . در مورد زیان معنوی به دنبال چنین مقصدی نمی توان رفت زیرا نقصانی در دارایی متضرر از جهت کمیت حادث نشده است در صورت تحقق زیان معنوی ، از آنجایی که این نوع از زیان هیچ تأثیری بر پول ندارد اگرچه درد احساس شده بزرگ باشد و هر قدر که جنبه حیثیتی داشته باشد کاری برای جبران آن نمی توان کرد . »[35] برخی نیز گفته اند از آنجایی که موازنه واقعی بین خسارت معنوی و جبران مالی آن وجود ندارد هرگونه جبرانی موجب ظلم و اجحاف است زیرا ارزیابی مالی خسارت معنوی ممکن نیست و مال نیز رنج احساس شده را از بین نمی برد و شرف از بین رفته را بر نمی گرداند[36] . ماسن در این زمینه می نویسد : هدف تأسیس قانون آن است که عامل خسارت را به پرداخت ضرر و زیان در حق مجنی علیه محکوم کند تا خسارت را محو و ناپدید کند و مجنی علیه را در حالت قبل از وقوع جرم قراردهد . در مورد خسارت صرفاً معنوی چگونه می توان به این هدف رسید ، با پرداخت مبلغی پول به مجنی علیه آیا می توان خسارت وارده را محو کرد ؟ آیا هزار یا صد فرانک لطمه به حیثیت ناشی از توهین زشت را که موجب لکه دارشدن آبروی مجنی علیه می شود جبران می کند ؟ آیا فلان مبلغ پول تألمی را که بر اثر مرگ فرزند به پدر او دست داده است ترمیم می کند ؟ آیا پول زخمی را که موجب تغییر قیافه و زشتی مجنی علیه گردیده برطرف می سازد ؟ محققاً ، نه . عمل زشتی که واقع شده است دیگر ترمیم آن امکان پذیر نیست و به هیچ وجه نمی توان آن را تدارک کرد و پول نمی تواند در این زمینه کاری انجام دهد . در این مسأله پول مطرح نیست ، پول نمی تواند برای درد باشد و روانشناس نمی تواند راه اقتصاد را طی کند .[37] بنابر نظرات مطرح شده که بیشتر بر اساس قواعد عمومی مسئولیت مدنی می باشد ، جبران مالی خسارت معنوی غیرممکن است . به تعبیر دیگر ، از آنجایی که زیان معنوی فاقد جنبه مادی است ، قاضی نمی تواند میزان آن را دقیقاً تعیین کرده و خطاکار را به جبران آن محکوم کند . بنابراین ، او مجبور است میزان ضرر را با درجه تقصیر زیانکار مقایسه کند . بدیهی است خطا ، هرچه سنگین تر باشد ، حکم به خسارت نیز بیشتر می شود و در حقیقت مبلغ پرداختی به جای اینکه جبران ضرر باشد ، جریمه و کیفر است و این مطلبی است که با مقصد قواعد عمومی مسئولیت مدنی و انفکاک آن از مسئولیت کیفری سازگار نیست . در توضیح دلیل فنی اینکه ، برخی از حقوقدانان اثبات خسارت معنوی را از جهت نفس وجود ضرر و تعیین حدود و وسعت آن غیرممکن دانسته اند و گفته اند : در فرض اثبات ، تعیین رقم آن عملاً میسر نخواهد بود[38] . بعضی دیگر بر انکار جبران خسارت معنوی به دلیل نظری و عدم امکان ارزیابی خسارت معنوی به پول استدلال کرده و نوشته اند : تعیین غرامت قاضی در مورد خسارت معنوی ، امر فوق العاده دقیق و مشکلی است . با عنایت به عدم وجود معیار دقیق ارزشیابی خسارت معنوی و معادل سازی آن به مال ، هر دادرسی عقیده و برداشت خویش را ملاک محاسبه قرار می دهد و در نتیجه دادگاهها احکام متفاوتی را صادر خواهند کرد که با وحدت رویه قضایی مغایرت دارد .[39] از جمله دلایل مورد استدلال مخالفین امکان جبران خسارت معنوی ، دلیل اخلاقی است . بر اساس این دلیل ، پذیرش جبران مالی خسارت معنوی مستلزم تنزل بخشیدن سرمایه های عاطفی و معنوی تا مرتبه نازل مادیات است . سرمایه های عاطفی و معنوی آدمی از درجه و رتبه ای برخوردار است که اصولاً هیچ سنخیتی با مادیات ندارد . بنابراین شرف ، اعتبار و عواطف متعالی انسانی در قلمرو ملاکهای ارزیابی مادی قرار نمی گیرند چه بسا ملاکهای ارزشهای اخلاقی با معیارهای مادی منافات دارد . از این رو ساوینی می گوید : « از نظر اخلاق بسیار زننده و زشت خواهد بود که با پرداخت مبلغی پول به مجنی علیه بهای درد و رنج او داده شود . »[40]  میشل لوراسا در تبیین دلیل اخلاقی منکرین می نویسد : « از نظر اخلاقی زننده است کسی که مدعی است عواطف و احساساتش جریحه دار شده است برای تبدیل این تألمات به پول به دادگاه مراجعه کند . »[41]عده ای از حقوقدانان جبران خسارت معنوی امری غیرمنطقی و منافی با قانون و ارزشهای عالی اخلاقی دانسته اند . اصولاً پذیرفته نیست که شخص شرف و اعتبار خویش را به منزله امور مادی قراردهد تا تجاوز و اقتدار دیگری به او امری سهل و ساده و قابل پذیرش تلقی شود . هانس نیز در رساله خویش معتقد است مسأله از دو حال خارج نیست یا زیاندیده دارای ویژگی است که گرفتن مال را در ازای خسارت معنوی وارد شده به خویش ننگ و عار می شمرد در این صورت آن را نمی پذیرد یا مال را در مقابل تجاوز به شرف و حیثیت خویش می پذیرد که این با اخلاق منافات دارد .[42] در یک جمع بندی ، استدلال کنندگان به دلیل اخلاقی یا منکر جبران مالی خسارت معنوی به صورت مطلق هستند یا جبران خسارت معنوی را در برخی از انواع یا موارد از آن نفی می کنند . در این باره نظریه مختلط هم وجود دارد ، طبق این نظریه حقوقدانان بر حسب مورد یا نوع خسارت قائل به تفکیک شده اند . حقوقدانانی چون ابری ، رو ، می نیال ، اسمن ، دالوز ، تربوتین ، لابور ، مانژن از کشور فرانسه و ماتیاس و فن لیتز از آلمان از این نظریه پیروی کرده اند . بر اساس نظریه ابرو و رو چنانچه خسارت معنوی از جرم جزایی نشأت گرفته باشد آن خسارت قابل جبران است ولی خسارت معنوی که از جرم جزایی ناشی نشده باشد قابل جبران نیست . بر اساس نظریه می نیال ، اسمن و دالوز تنها جبران خسارت معنوی آن گروه از خسارتهای معنوی ممکن است که خسارت موجب ضرر مادی نیز شده باشد . پذیرش این نظریه به معنای عدم امکان جبران مالی خسارت معنوی به صورت مستقل است . می نیال معتقد است شرف نیز مانند بقیه امور دیگر معتبر است چه بسا بتوان آن را ارزیابی مالی کرد ، وی می گوید : تاجری که به اعتبار او لطمه وارد شده است اعتماد تجاری خویش را از دست می دهد ، این خسارت معنوی از آنجایی که مقرون به یک خسارت مادی است می توان آن را ارزیابی به پول کرد ولی اگر به او فحاشی شود یا نسبت ناروا داده شود ، ضرر مالی وارد نشده است . لذا نمی توان آن را جبران کرد .[43] البته این نظریه پذیرفته نیست زیرا سرمایه های عاطفی و معنوی دارای اهمیت و ارزش مستقل از سرمایه های مادی هستند . بنابراین ، لطمه به سرمایه های معنوی نیز نیازمند جبران مستقل است . فن لیتز از حقوقدانان آلمانی است که نظریه مختلط را ارائه می دهد . او معتقد است تنها منافعی که به طور قانونی حمایت شده باشند قابل جبران هستند . بر اساس این نظریه هر گونه لطمه ای که بر منافع و سرمایه های معنوی مورد حمایت قانون وارد شود جبران آن ضروری است . به طور طبیعی آن دسته از منافع و سرمایه هایی که قانون آنها را مورد حمایت قرارنداده باشد قابل جبران نیستند . بسیاری از حقوقدانان ، استدلال مخالفین جبران مالی خسارت معنوی را چندان مستحکم نیافته اند ، لذا جبران زیان معنوی را در صورتی که ارکان مسئولیت مدنی و شرایط مطالبه در آن تمام باشد ممکن و میسور دانسته اند . حقوقدانانی چون لارموبیه ، دمولبه ، مازو ، راتر ، سوردا ، لارنت ، دراویل ، هوک و گیود از جمله حقوقدانانی هستند که به این نظریه باور دارند . حقوقدانان دیگری نیز بر لزوم جبران خسارت معنوی تأکید کرده اند . که ذیلاً به نظرات برخی از آنها اشاره می کنیم . لاگوست در تبیین مواد 1382 و 1383 قانون مدنی فرانسه می گوید : موارد مذکور نه تنها ناظر به منع جبران خسارت معنوی نیستند بلکه این مواد برای جبران وضع شده اند لذا نه تنها به محاکم حق اصرار حکم به جبران زیان معنوی می دهد بلکه محاکم را ملزم به حکم به جبران می کنند . تریبس معتقد است اگرچه در ماده 1382 ق . م . فرانسه جبران خسارت معنوی به صراحت پیش بینی نشده است ولی به صراحت نیز امکان جبران آن نفی نشده است لذا تفسیر موسع از زیان که شامل زیان معنوی نیز باشد با منعی روبرو نیست . استارک می گوید : جبران خسارت معنوی اگرچه مناسب و کامل نباشد بهتر از عدم جبران است . دیموگ در این زمینه می نویسد : جبران خسارت از ضرری که به عواطف و احساسات وارد می شود به معنای تقدیر و تعیین نقدی آن نیست بلکه بدین وسیله تنها بر حق جبران ضرر تأکید ورزیده ایم . در نهایت مازو از جانبداران اصلی نظریه امکان جبران خسارت معنوی ، معتقد است که دادن مبلغی پول به زیاندیده گاه تمام یا بخشی از ضررهای معنوی را جبران می کند . چنانکه با آن پول ، زنی که زیبایی چهره اش را در نتیجه حادثه ای از دست داده است می تواند به پزشکی ماهر رجوع کند و وضع را به حالت پیشین درآورد . و هم او می گوید : درج حکم در جراید خواه به حکم محکمه و خواه از محل غرامت دریافتی از عامل زیان می تواند آثار توهین را محو کند و از بین ببرد .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1398-12-14] [ 05:40:00 ب.ظ ]





گفتار اول – تعارض در عین ملک باشد- یعنی بموجب یک سند مثلاً علی مالک است و بموجب سند دیگر تقی. گفتار دوم– تعارض در حقوق- نوع دیگر تعارض در حقوق ارتفاقی است یعنی یک سند ملکی را برای علی می داند و برای او حق ارتفاقی در ملک مجاور می شناسد لیکن سند مالکیت مجاور آن حق را نمی شناسد در این اندازه بین دو سند مالکیت تعارض وجود دارد قابل ذکر است که در نوع اول هم که تعارض در عین نام دارد باید دو قسم تعارض را تصور کرد یعنی تعارض در عین بر دو گونه است گاه تعارض در کل عین است و گاه در بعض عین یعنی در این فرض، دو سند در بخشی از یک ملک با هم معارضه دارند نه در تمام آن مثلاً اگر مساحت سند مالکیت را 5000 متر تصور کنیم سند بعدی در 1000 متر با آن تعارض دارد غالباً تعارض ها از نوع اخیر است. [51]

مبحث دوم- عناصر تعارض

البته باید شرایطی با هم جمع باشند که دو سند یا دو ملک با هم معارض باشند به عبارتی برای حصول تعارض دوگانگی لازم است تا دوگانگی نباشد تعارض تصور نمی شود بنابراین تعارض اسناد مالکیت عناصری دارد که از این قرار است.

گفتار اول – وجود دو مالک

یعنی دو ملک باید بدو مالک تعلق داشته باشد پس اگر دو ملک به یک مالک تعلق داشته باشد و آن دو ملک با هم تداخل کند یعنی حدود یکی داخل در قلمرو دیگری شده باشد این سند از بحث اسناد مالکیت معارض بیرون است. در این موارد نیاز به اصلاح حدود است چون تعارض منافع معنی ندارد.

گفتار دوم- تناقض بین مفاد دو سند

باید بین مفهوم و معنی دو سند مالکیت مزبور تناقض باشد خواه این تناقض راجع به عین ملک باشد خواه راجع به حدود ارتفاقی مقصود از تناقض این است که دلالت یک سند ما را به نتیجه ای برساند که دلالت سند دیگر به نتیجه مغایر با آن (کلاً یا بعضاً) برساند.

گفتار سوم- تقدم و تاخر در تنظیم اسناد

عنصر دیگر از عناصر سازنده مفهوم تعارض اسناد مالکیت اینست که یکی از دو سند در تاریخ مقدم صادر شده باشد و دیگری در تاریخ موخر، اصولاً اتفاق نمی افتد که هر دو سند در یک آن صادر شده باشد در هر حال سند مالکیتی که در تاریخ موخر صادر می شود و مندرجات آن با سند مقدم التاریخ مغایر است اصطلاحاً بنام سند مالکیت معارض خوانده می شود.

گفتار چهارم- لزوم تعارض به هنگام صدور سند

چهارمین عنصر دیگر که موجب ایجاد تعارض است اینست که در تاریخ صدور دو سند با همدیگر مغایر و معارض باشند و اگر بعداً به علل و اسبابی مغایرت در اسناد ایجاد شود اسناد مغایر نامیده نمی شود مثلاً اگر شخصی ابعاد ملک سند مالکیت خود را اصلاح کند و در نتیجه این اصلاح حالت تعارض با سند مالکیت ملک مالک مجاور پدید آید این از اقسام تعارض نیست زیرا این تعارض و تغایر در زمان صدور سند مالکیت وجود نداشته است بلکه پس از صدور آن سند و ضمن اصلاح ابعاد پدید آمده است به عنوان نمونه دارنده سند مالکیت زمین ذوزنقه ای شکل به اداره ثبت رفت و اقرار کرد که زمین او مربع مستطیل است و با این اقرارنامه رسمی که تسلیم به پرونده ثبتی کرد سند مالکیت وی بصورت مربع مستطیل اصلاح شد البته باید یادآور شد که تعریف قانون مدنی در مورد اقرار برمانحن فیه منطبق نیست و نام اقرار به چنین چیزی نباید داد و نمی بایست چنان اصلاحی بعمل می آمد بهر حال فعلاً در برابر چنین اصلاحی در سند مالکیت قرار گرفته ایم و با این فرض باید راه حلی پیدا کنیم همسایه آن ملک مدعی شد که بر اثر اصلاح مذکور مقدار 145 متر از اراضی وی داخل در محدوده سند مالکیت همسایه گردیده است باید به او اخطار رفع تعارض کرد این مسئله در شورایعالی ثبت مطرح گردید و تصمیم این شد که مورد از مفاهیم تعارض اسناد مالکیت نمی باشد همسایه که از این اصلاح زیان دیده است و باید آثار اصلاح را از بین ببرد تا به حق خود برسد برای رفع آثار اصلاح مذکور چاره ای جز ابطال اقرارنامه از طریق دادگاه ندارد و کسی که مدعی بطلان اقرار نامه است باید بددادگاه برود.[52] البته غیر از موارد فوق تعارض در حدود نیز وجود دارد به عنوان مثال اگر حد فاصل شمال ملکی بعنوان دیوار مشترک به ملک مجاور محدود شده باشد و حد جنوب ملک مجاور نیز بصورت دیوار اختصاصی به ملک مزبور تعریف شده باشد می گویند تعارض در حدود ایجاد شده است و در تعارض اشاعه و افراز نیز ممکن است یک ملک به موجب یک سند زمین مفروز باشد و بموجب سند دیگر همان زمین مشاع باشد در تمامی موارد فوق همانطوریکه در بند دوم ماده سوم قانون اشتباهات ثبتی و اسناد مالکیت معارض دیده می شود ادارات ثبت مکلفند در تجدید رسیدگی به موضوع و احراز وقوع تعارض دفاتر اسناد رسمی را از این امر مطلع نمایند و پس از احراز وقوع تعارض در هیات نظارت و شورایعالی ثبت بدنبال اعلام ادارات ثبت به مراجع مزبور بلافاصله بدارنده سند مالکیت اخطار می نمایند تا در این خصوص اقدام بعمل آورد. بدین جهت مطابق ماده یک آیین نامه واحدهای ثبتی مکلفند به محض اطلاع از صدور اسناد مالکیت معارض (اعم از اینکه نسبت به اصل یا حدود با حقوق ارتفاقی باشد) فوراً به موضوع رسیدگی و مراتب را به دفاتر اسناد رسمی حوزه تابعه ابلاغ نمایند و گزارش کار را به نحوی که هیچگونه ابهامی باقی نباشد به هیات نظارت ارسال دارند دفاتر اسناد رسمی نیز باید به محض وصول اطلاعیه ثبت محل مراتب را در سوابق خود منعکس نمایند تا از انجام هر گونه معامله معارض در ارتباط با آن پلاک ثبتی خودداری بعمل آورند در غیر اینصورت مطابق بند1 از بند هـ ماده 29 آیین نامه دفاتر اسناد رسمی به انفصال دائم محکوم می شوند[53] در ارتباط با گزارش موضوع به هیات نظارت توسط ثبت محل هیات نظارت پس از بررسی موضوع در صورتیکه اشتباهات مزبور را موثر تشخیص دهد دستور رفع اشتباه و اصلاح ثبت ملک را به رئیس ثبت محل می دهد.

مبحث سوم- وظیفه هیات نظارت در صورت احراز تعارض در اسناد مالکیت

بنابراین هر موقع در هیات نظارت تشخیص شود نسبت به ملکی کلاً یا بعضاً اسناد مالکیت معارض صادر شده خواه نسبت به اصل ملک خواه نسبت به حدود یا حقوق ارتفاقی آن به ترتیب زیر عمل خواهد شد: 1- سند مالکیت ثبت مقدم تا موقعی که به موجب حکم نهایی دادگاه ابطال نشده است معتبر شناخته خواهد شد و سند مالکیت ثبت موخر تا زمانیکه حکم نهایی از دادگاه به صحت آن صادر نشده باشد نسبت به مورد تعارض سند معارض تلقی می شود. 2- ادارات ثبت مکلفند به محض اطلاع از صدور اسناد معارض وجود سند مالکیت معارض (ثبت موخر) و همچنین سند مالکیت ثبت مقدم را به دفاتر اسناد رسمی حوزه مربوط کتباً ابلاغ نمایند و گزارش امر را جهت اتخاذ تصمیم به هیات نظارت ارسال دارند در صورتیکه هیات نظارت و شورایعالی ثبت در تجدید رسیدگی وقوع تعارض را محرز بداند ثبت محل مراتب را کتباً بدارنده سند مالکیت معارض (ثبت موخر) ابلاغ می نماید چنانچه دارنده سند مالکیت معارض با اخطاری که طبق مقررات آئین دادرسی مدنی به او ابلاغ شده است در مدت دو ماه از تاریخ ابلاغ بدادگاه محل وقوع ملک مراجعه نکند و گواهی طرح دعوی را به اداره ثبت محل تسلیم و رسید اخذ ننماید و دارنده سند مالکیت مقدم گواهی عدم طرح دعوی را از مراجع صالحه در مدت مزبور تقدیم دارد اداره ثبت بطلان سند مالکیت معارض را نسبت به مورد تعارض در ستون ملاحظات ثبت ملک قید و مراتب را بدارنده سند مزبور و دفاتر اسناد رسمی اعلام خواهد نمود و این مورد تنها موردی است که سند مالکیت بدون حکم دادگاه توسط اداره ثبت ابطال می گردد. [54] البته همانطوریکه از مفاد بند دوم بر می آید ابطال سند توسط اداره ثبت به هنگامی است که دارنده سند موخر مطابق ماده عمل ننماید بدین معنا که در موعد 2 ماه به دادگاه مراجعه نموده و طرح دعوا نماید در غیر اینصورت ابطال هر کدام از اسناد اعم از مقدم یا موخر پس از رسیدگی دادگاه با مرجع مربوطه می باشد. سوالی که در این مورد می تواند مطرح شود این است که در مواردی که هیات نظارت دو سند مالکیت را معارض تشخیص دهد و دارنده سند موخر به دادگاه ارشاد شود آیا دارنده سند موخر باید علیه اداره ثبت اسناد املاک (به علت سهل انکاری کارکنان اداره در صدور سند مالکیت معارض) شکایت نماید یا علیه دارنده سند مقدم یا علیه هر دو اقامه دعوا کند. که نظر مشورتی مورخه 23/8/1349 اداره حقوقی دادگستری بدین شرح می باشد: چون دعوای صاحب سند موخر الصدور معارض حق دارنده سند مقدم می باشد با توجه به بند 2 ماده 3 قانون اشتباهات ثبتی و اسناد معارض باید فقط علیه دارنده سند مقدم اقامه دعوا نماید و در بخش دوم این سوال مطرح شده که اگر خواسته خواهان (دارنده سند موخر الصدور) فقط صدور حکم به عدم تعارض سند مالکیت خودش باشد بدون آنکه اعلام نماید سند مقدم الصدور معارض است آیا دادگاه می تواند به دعوا رسیدگی نماید بدون آنکه نسبت به سند مقدم الصدور اظهار نظر نماید یا خیر؟ که اداره مزبور چنین پاسخ داده است رسیدگی به دعوای

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:40:00 ب.ظ ]





 

مبحث اول- چگونگی به وجود  آمدن اسناد معارض

لازم است شمه ای در خصوص اسناد مالکیت معارض و چگونگی ایجاد تعارض در اسناد توضیح داده شود تا سپس مواد مربوط به آن بیان گردد تعارض را در کتابهای لغت متعرض یکدیگر شدن، با هم اختلاف داشتن و خلاف ورزی[50] تعریف نموده اند و معارض نیز مخالف و مقابل تعبیر شده بنابراین سند مالکیت معارض یعنی اینکه یک سند بنام دو نفر ثبت بشود به عنوان مثال پلاک شماره صد در بخش 5 تبریز دو نفر مالک داشته باشد این را سند مالکیت معارض می گویند تعارض انواعی دارد از قبیل: گفتار اول – تعارض در عین ملک باشد- یعنی بموجب یک سند مثلاً علی مالک است و بموجب سند دیگر تقی. گفتار دوم– تعارض در حقوق- نوع دیگر تعارض در حقوق ارتفاقی است یعنی یک سند ملکی را برای علی می داند و برای او حق ارتفاقی در ملک مجاور می شناسد لیکن سند مالکیت مجاور آن حق را نمی شناسد در این اندازه بین دو سند مالکیت تعارض وجود دارد قابل ذکر است که در نوع اول هم که تعارض در عین نام دارد باید دو قسم تعارض را تصور کرد یعنی تعارض در عین بر دو گونه است گاه تعارض در کل عین است و گاه در بعض عین یعنی در این فرض، دو سند در بخشی از یک ملک با هم معارضه دارند نه در تمام آن مثلاً اگر مساحت سند مالکیت را 5000 متر تصور کنیم سند بعدی در 1000 متر با آن تعارض دارد غالباً تعارض ها از نوع اخیر است. [51]

مبحث دوم- عناصر تعارض

البته باید شرایطی با هم جمع باشند که دو سند یا دو ملک با هم معارض باشند به عبارتی برای حصول تعارض دوگانگی لازم است تا دوگانگی نباشد تعارض تصور نمی شود بنابراین تعارض اسناد مالکیت عناصری دارد که از این قرار است.

گفتار اول – وجود دو مالک

یعنی دو ملک باید بدو مالک تعلق داشته باشد پس اگر دو ملک به یک مالک تعلق داشته باشد و آن دو ملک با هم تداخل کند یعنی حدود یکی داخل در قلمرو دیگری شده باشد این سند از بحث اسناد مالکیت معارض بیرون است. در این موارد نیاز به اصلاح حدود است چون تعارض منافع معنی ندارد.

گفتار دوم- تناقض بین مفاد دو سند

باید بین مفهوم و معنی دو سند مالکیت مزبور تناقض باشد خواه این تناقض راجع به عین ملک باشد خواه راجع به حدود ارتفاقی مقصود از تناقض این است که دلالت یک سند ما را به نتیجه ای برساند که دلالت سند دیگر به نتیجه مغایر با آن (کلاً یا بعضاً) برساند.

گفتار سوم- تقدم و تاخر در تنظیم اسناد

عنصر دیگر از عناصر سازنده مفهوم تعارض اسناد مالکیت اینست که یکی از دو سند در تاریخ مقدم صادر شده باشد و دیگری در تاریخ موخر، اصولاً اتفاق نمی افتد که هر دو سند در یک آن صادر شده باشد در هر حال سند مالکیتی که در تاریخ موخر صادر می شود و مندرجات آن با سند مقدم التاریخ مغایر است اصطلاحاً بنام سند مالکیت معارض خوانده می شود.

گفتار چهارم- لزوم تعارض به هنگام صدور سند

چهارمین عنصر دیگر که موجب ایجاد تعارض است اینست که در تاریخ صدور دو سند با همدیگر مغایر و معارض باشند و اگر بعداً به علل و اسبابی مغایرت در اسناد ایجاد شود اسناد مغایر نامیده نمی شود مثلاً اگر شخصی ابعاد ملک سند مالکیت خود را اصلاح کند و در نتیجه این اصلاح حالت تعارض با سند مالکیت ملک مالک مجاور پدید آید این از اقسام تعارض نیست زیرا این تعارض و تغایر در زمان صدور سند مالکیت وجود نداشته است بلکه پس از صدور آن سند و ضمن اصلاح ابعاد پدید آمده است به عنوان نمونه دارنده سند مالکیت زمین ذوزنقه ای شکل به اداره ثبت رفت و اقرار کرد که زمین او مربع مستطیل است و با این اقرارنامه رسمی که تسلیم به پرونده ثبتی کرد سند مالکیت وی بصورت مربع مستطیل اصلاح شد البته باید یادآور شد که تعریف قانون مدنی در مورد اقرار برمانحن فیه منطبق نیست و نام اقرار به چنین چیزی نباید داد و نمی بایست چنان اصلاحی بعمل می آمد بهر حال فعلاً در برابر چنین اصلاحی در سند مالکیت قرار گرفته ایم و با این فرض باید راه حلی پیدا کنیم همسایه آن ملک مدعی شد که بر اثر اصلاح مذکور مقدار 145 متر از اراضی وی داخل در محدوده سند مالکیت همسایه گردیده است باید به او اخطار رفع تعارض کرد این مسئله در شورایعالی ثبت مطرح گردید و تصمیم این شد که مورد از مفاهیم تعارض اسناد مالکیت نمی باشد همسایه که از این اصلاح زیان دیده است و باید آثار اصلاح را از بین ببرد تا به حق خود برسد برای رفع آثار اصلاح مذکور چاره ای جز ابطال اقرارنامه از طریق دادگاه ندارد و کسی که مدعی بطلان اقرار نامه است باید بددادگاه برود.[52] البته غیر از موارد فوق تعارض در حدود نیز وجود دارد به عنوان مثال اگر حد فاصل شمال ملکی بعنوان دیوار مشترک به ملک مجاور محدود شده باشد و حد جنوب ملک مجاور نیز بصورت دیوار اختصاصی به ملک مزبور تعریف شده باشد می گویند تعارض در حدود ایجاد شده است و در تعارض اشاعه و افراز نیز ممکن است یک ملک به موجب یک سند زمین مفروز باشد و بموجب سند دیگر همان زمین مشاع باشد در تمامی موارد فوق همانطوریکه در بند دوم ماده سوم قانون اشتباهات ثبتی و اسناد مالکیت معارض دیده می شود ادارات ثبت مکلفند در تجدید رسیدگی به موضوع و احراز وقوع تعارض دفاتر اسناد رسمی را از این امر مطلع نمایند و پس از احراز وقوع تعارض در هیات نظارت و شورایعالی ثبت بدنبال اعلام ادارات ثبت به مراجع مزبور بلافاصله بدارنده سند مالکیت اخطار می نمایند تا در این خصوص اقدام بعمل آورد. بدین جهت مطابق ماده یک آیین نامه واحدهای ثبتی مکلفند به محض اطلاع از صدور اسناد مالکیت معارض (اعم از اینکه نسبت به اصل یا حدود با حقوق ارتفاقی باشد) فوراً به موضوع رسیدگی و مراتب را به دفاتر اسناد رسمی حوزه تابعه ابلاغ نمایند و گزارش کار را به نحوی که هیچگونه ابهامی باقی نباشد به هیات نظارت ارسال دارند دفاتر اسناد رسمی نیز باید به محض وصول اطلاعیه ثبت محل مراتب را در سوابق خود منعکس نمایند تا از انجام هر گونه معامله معارض در ارتباط با آن پلاک ثبتی خودداری بعمل آورند در غیر اینصورت مطابق بند1 از بند هـ ماده 29 آیین نامه دفاتر اسناد رسمی به انفصال دائم محکوم می شوند[53] در ارتباط با گزارش موضوع به هیات نظارت توسط ثبت محل هیات نظارت پس از بررسی موضوع در صورتیکه اشتباهات مزبور را موثر تشخیص دهد دستور رفع اشتباه و اصلاح ثبت ملک را به رئیس ثبت محل می دهد.

مبحث سوم- وظیفه هیات نظارت در صورت احراز تعارض در اسناد مالکیت

بنابراین هر موقع در هیات نظارت تشخیص شود نسبت به ملکی کلاً یا بعضاً اسناد مالکیت معارض صادر شده خواه نسبت به اصل ملک خواه نسبت به حدود یا حقوق ارتفاقی آن به ترتیب زیر عمل خواهد شد: 1- سند مالکیت ثبت مقدم تا موقعی که به موجب حکم نهایی دادگاه ابطال نشده است معتبر شناخته خواهد شد و سند مالکیت ثبت موخر تا زمانیکه حکم نهایی از دادگاه به صحت آن صادر نشده باشد نسبت به مورد تعارض سند معارض تلقی می شود. 2- ادارات ثبت مکلفند به محض اطلاع از صدور اسناد معارض وجود سند مالکیت معارض (ثبت موخر) و همچنین سند مالکیت ثبت مقدم را به دفاتر اسناد رسمی حوزه مربوط کتباً ابلاغ نمایند و گزارش امر را جهت اتخاذ تصمیم به هیات نظارت ارسال دارند در صورتیکه هیات نظارت و شورایعالی ثبت در تجدید رسیدگی وقوع تعارض را محرز بداند ثبت محل مراتب را کتباً بدارنده سند مالکیت معارض (ثبت موخر) ابلاغ می نماید چنانچه دارنده سند مالکیت معارض با اخطاری که طبق مقررات آئین دادرسی مدنی به او ابلاغ شده است در مدت دو ماه از تاریخ ابلاغ بدادگاه محل وقوع ملک مراجعه نکند و گواهی طرح دعوی را به اداره ثبت محل تسلیم و رسید اخذ ننماید و دارنده سند مالکیت مقدم گواهی عدم طرح دعوی را از مراجع صالحه در مدت مزبور تقدیم دارد اداره ثبت بطلان سند مالکیت معارض را نسبت به مورد تعارض در ستون ملاحظات ثبت ملک قید و مراتب را بدارنده سند مزبور و دفاتر اسناد رسمی اعلام خواهد نمود و این مورد تنها موردی است که سند مالکیت بدون حکم دادگاه توسط اداره ثبت ابطال می گردد. [54] البته همانطوریکه از مفاد بند دوم بر می آید ابطال سند توسط اداره ثبت به هنگامی است که دارنده سند موخر مطابق ماده عمل ننماید بدین معنا که در موعد 2 ماه به دادگاه مراجعه نموده و طرح دعوا نماید در غیر اینصورت ابطال هر کدام از اسناد اعم از مقدم یا موخر پس از رسیدگی دادگاه با مرجع مربوطه می باشد. سوالی که در این مورد می تواند مطرح شود این است که در مواردی که هیات نظارت دو سند مالکیت را معارض تشخیص دهد و دارنده سند موخر به دادگاه ارشاد شود آیا دارنده سند موخر باید علیه اداره ثبت اسناد املاک (به علت سهل انکاری کارکنان اداره در صدور سند مالکیت معارض) شکایت نماید یا علیه دارنده سند مقدم یا علیه هر دو اقامه دعوا کند. که نظر مشورتی مورخه 23/8/1349 اداره حقوقی دادگستری بدین شرح می باشد: چون دعوای صاحب سند موخر الصدور معارض حق دارنده سند مقدم می باشد با توجه به بند 2 ماده 3 قانون اشتباهات ثبتی و اسناد معارض باید فقط علیه دارنده سند مقدم اقامه دعوا نماید و در بخش دوم این سوال مطرح شده که اگر خواسته خواهان (دارنده سند موخر الصدور) فقط صدور حکم به عدم تعارض سند مالکیت خودش باشد بدون آنکه اعلام نماید سند مقدم الصدور معارض است آیا دادگاه می تواند به دعوا رسیدگی نماید بدون آنکه نسبت به سند مقدم الصدور اظهار نظر نماید یا خیر؟ که اداره مزبور چنین پاسخ داده است رسیدگی به دعوای دارنده سند مالکیت موخر با هر عبارتی که دادخواست آن تنظیم شود طبعاً مستلزم رسیدگی به صحت و سقم سند مالکیت مقدم و احراز تعارض فی مابین آنها و اعلام بطلان سند معارض طبق

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:39:00 ب.ظ ]





[75] . سوره قصص آیه 27. .[76] الحدائق الناضره ج ۲۱، ص ۵۵۸. [77] . نجفی, محمدحسن, پیشین, ج ۲۷، ص ۲۶۳. [78] . طباطبایی، سید محمدکاظم, العروه الوثقی, قم, مدرسه‌الامام علی بن ابی‌طالب × , هفتم, 1386, ج5, ص81. .[79] لطفی،اسدالله, پیشین, ص 295. .[80] ابن اثیر، النهایه، ج 3، ص 77 (به نقل از: ملأ احمد نراقی، عوائد الایام، ص 48). [81]. راغب اصفهانی، المفردات، ذیل واژه ضرر. [82]. ر.ک: مجمع البحرین، ذیل واژه ضرر , مصباح المنیر، ذیل واژه ضررو … . [83]. ملأ احمد نراقی، عوائد الایام، قم, بصیرتی, 1365, ص 48. .[84] امام خمینی، تهذیب الاصول، ج 3، صص 532 – 534. [85]. موسوی بجنوردی، سید محمدحسن, القواعد الفقهیه، تهران, مکتبه الصدر, 1376, چاپ دوم, ج 1، ص 224 و 225. [86]. قاعده‌ی «لاضرر و لا ضرار» فی‌الجمله مورد توافق همه مذاهب فقهی است و در ابواب مختلف فقه در هر دو بخش عبادات و معاملات جاری می­باشد. این قاعده، از قواعد عظیم اسلامی است. زیرا از مقاصد شریعت، محافظت بر نفس انسانی و حمایت آن و دفع ضرر از آن است. پایان نامه «قاعده لاضرر و لاضرار در مذاهب فقهی» پژوهشی از «محمد حسین صاعد رازی». [87]. ابوحنیفه, ترجمه فقه اکبر, مترجم عبدلله حیدری, 1430 ق. [88]. الوسایل، کتاب التجاره، ابواب الخیار، باب 8، ح 1 و 3، مسند احمد 6: 49 و 237. [89]. اسحاق بن عبدلله دبیری العوضی, معتقدات اهل اسلام, عربستان, انتشارات السعودیه, 1386, اول, [90]. مسند احمد، ج 4، ص 197. [91]. قرضاوی, یوسف, «بهره بانکی همان ربا است» ,  ترجمه نصرالله خلیلی, مجله اقتصاد اسلامی, شماره 3, پایگاه اطلاع رسانی حوزه دات نت. [92]. فرحی, سید علی, محمدرضا موسوی, تحقیق در قواعد فقهی اسلام, انتشارات دانشگاه امام صادق, سال 1391, چاپ اول, [93]. درس خارج فقه حضرت آیت الله جوادی, پنجم اردیبهشت 1389, سایت مدرسه فقاهت (ارتباط شیعی). [94]. فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، منشورات دار الرضی، چاپ اول، قم، بی‌تا, ج ‌۲، ص۵۲. [95]. مشکینی، میرزا علی، اصطلاحات الأصول و معظم أبحاثها، قم، نشر الهادی، چاپ ششم، ۱۴۱۶ ق, ص ۲۲۶. اسلامی، رضا، مدخل علم فقه، قم، مرکز مدیریت حوزه‌ی علمیه

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:39:00 ب.ظ ]





  1. حسن­نیّت مانع پیدایش غش؛ گفته شد که قصد فریب و سوء­نیّت رکن پیدایش غش است؛ و طبق یک قاعده منطقی، هر چیزی که بوجود آن شرط چیزی باشد، عدمش مانع تحقق آن خواهد بود. در نتیجه، به طور منطقی، حسن­نیّت فاعل مانع شکل­ گیری غش می­گردد. براساس آنچه که در مبحث قلمرو غش بیان شد، می­توان گفت که در­اینجا نیز حسن­نیّت فاعل از طریق جلوگیری از ایجاد این مبنای خاص مسئولیت، مانع از تحقق آن می­گردد.

گفتار سوم: رابطه­ اخلاق حسنه و قصد ضرر

در ابتدا لازم است بر این نکته تأکید گردد که ناگزیر باید بین بحث از «نظریه­ی عمومی ضرر» در حقوق اسلام و ایران با بحث از «قاعده­ی لاضرر» تمایز قائل شد؛ اگر چه براساس برخی از برداشت­ها از دلایل قاعده­ی لاضرر، این قاعده تقریباً تمامی ابعاد نظریه­ی عمومی ضرر در حقوق اسلام و ایران را در بر می­گیرد. لکن تفاوت این دو بحث در این است که اگر هدف بررسی نظریه­ی عمومی ضرر باشد دیگر نمی­توان تنها به حدیث «لاضرر» و برداشت­های صورت گرفته از آن اکتفا کرد؛ بلکه باید همه­ی ادله­ای را که در منابع فقهی و حقوقی در خصوص ضرر وجود دارد مورد بررسی قرار گیرد؛ و با توجه به این که نوع و قلمرو احکام تابع دلایل آنها است؛ و با توجه به شیوه­ی خاص استنباط فقهی ممکن است نتایج و نظریات دیگری در این­باره مطرح گردد. به دلیلی که پرداختن به نظریه­ی عمومی ضرر نیازمند نوشتار مستقلی است؛ و مبتنی کردن بحث بر آن موجب فاصله غیر منطقی از موضوع این نوشتار می­گردد؛ در اینجا قاعده­ی لاضرر و ارتباط آن با حسن­نیّت و اخلاق حسنه، محور بررسی قرار می­گیرد.

الف. مفاد قاعده­ی لاضرر

این قاعده به دلیل جایگاه برتر و نظارتی که بر همه­ی احکام فقهی و حقوقی دیگر دارد، اهمیّت منحصر به فردی به ویژه در اخلاق وقانون مدنی دارد. دلیل و مبنای قاعده لاضرر حدّیث معروف نبوی (ص) است که فرمود: (لاضرر و لاضرار فی الاسلام) یا علی کل مومن. ارتباط مفاد این قاعده با حسن­نیّت ممکن است یا به دلیل گنجانده شدن جوهر قصد و عمد در ماده­ی مفاهیم موجود در دلیل آن باشد؛ یا به دلیل این باشد که همین جوهره از مدلول هیئت و وزن کلمات موجود در دلیل قاعده بر می­آید؛ و یا این که این مضمون از مفاد هیئت ترکیبی دلیل قاعده لاضرر استنباط گردد. بنابراین بررسی این قاعده تنها به دیدگاه­هایی که در همین محورها بیان شده و ارزیابی تأثیر هر یک از آنها بر نقش حسن­نیّت یا اخلاق حسنه در حقوق و قانون منحصر خواهد بود.

  1. مفهوم لغوی؛ در لغت مفاد ماده ضرر به نقص (ضد نفع)، ضیق (محدّودیت و تنگنا) و سوء­الحال (بدحالی) معنی شده است. محققان این معانی سه­گانه را مشترک معنوی می­دانند که مفهوم اصلی و مشترک در همه آنها «نقص» است. آنها برای این مدعای خود به دو دلیل استناد می­ کنند: نخست این که این مفهوم با قاعده تحول تدریجی مفهوم لفظی از امور محسوس به امور نامحسوس هماهنگی دارد و دوّم این که این معنی بدون مجازگویی و تنزیل می تواند مصادیق بیشتری از موارد استعمال این لفظ را در برگیرد.
  2. مفهوم فقهی و حقوقی؛ مراد از نقص، ناقص بودن شیء نسبت به آنچه سزاوار داشتن آن است و شامل موارد متعددی از جمله: نقص در کمیّت متصل، مثل تنگی مکان؛ نقص در کمیّت منفصل، مثل نقص در پول مانند آن؛ نقص در کیفیت، مانند بدحالی و بیماری؛ نقص در عین، مانند نقص در مرکبات خارجی مانند نقص عضو؛ نقص در امور اعتباری قانونی، مانند عدم مراعات حقوق دیگران، چنانکه سمره بن جندب با ورود بدون اجازه به خانه مرد انصاری حق زندگی آزادانه او را ناقص کرد.

به این ترتیب، در مفاد ماده «ضرر» عنصر قصد و تعمّد که حاکی از حسن­نیّت به سوءنیّت باشد، وجود ندارد؛ و باید در هیئت مفردات دلیل این قاعده یا در مفاد ترکیبی آن به جستجوی این عنصر گشت. در مورد معنی هیئت واژگان دلیل لاضرر یعنی، ضرر، ضرار و اضرار، چنانکه در برخی نسخه­های این روایت آمده است، در مرحله نخست دو احتمال وجود دارد: یگانگی معنی آنها و این که ضرار فقط مفید تأکید باشد؛ و تعدد معانی آنها. در صورت تعدد معانی آنها نیز چند احتمال در بیان تفاوت بین این معاونی وجود دارد: اضرار متضمن اصرار بر ضرر زدن است؛ اضرار متضمن قصد و تعمّد در ضرر زدن است؛ ضرر اسم مصدر است و در آن نسبت تقییدی ناقص وجود ندارد، ولی ضرار مصدر است و در آن نسبت تقییدی و انتساب به فاعل وجود دارد؛ پس، ضرر به معنی نقص است و اضرار به مفهوم در تنگنا قرار دادن. از میان این احتمالات، طبق نظریه­ای که در مفاد «اضرار»، قصد و تعمد را شرط می داند، به طور منطقی با فقدان قصد اضرار و حسن نیّت داشتن فاعل، وی مسئولیت نخواهد داشت. لکن اگر مفهوم ضرر اعم از عمدی و غیر عمدی باشد، و هر یک از ضرر و ضرار مبنای مستقلی برای مسئولیت قلمداد گردند، این نقش خنثی می­گردد. مگر آنکه جهت پرهیز از بی فایده شدن چنین بیانی ضرار قیدی برای ضرر باشد، و در مجموع مفاد دو کلمه این باشد که تنها ضرر عمدی موجب مسئولیت است؛ چنانکه در مورد روایت چنین بوده است. نظریه­ای که تفاوت این دو را در وجود نسبت تقییدی و انتساب به فاعل در اضرار می­داند نیز به انتساب ناشی از قصد و تعمّد بر می­گردد؛ زیرا اگر چه انتساب اعم از عمد و غیر عمد است، ولی نتایجی که طرفداران این دیدگاه از این ویژگی می­گیرند نشان می­دهد که مراد آنها انتساب ناشی از وجود قصد و تعمّد در اضرار یعنی،  انتساب عمدی است. مهم­ترین و تأثیرگذار ترین بخش بررسی رابطه حسن­نیّت و قاعده­ی لاضرر تحلیل مفاد هیئت ترکیبی دلیل قاعده­ی لاضرر یعنی مجموع جمله «لاضرر و لاضرار» است. درباره­ی مفاد این ساختار ترکیبی چند دیدگاه وجود دارد. ابتدا به اختصار به هر یک از آنها اشاره می­شود و سپس نسبت به هر یک با حسن­نیّت مورد بررسی قرار می­گیرد.

ب. دلیل قاعده­ی لاضرر

  1. نفی حکم ضرری؛ یعنی شارع حکمی که مستلزم ضرر باشد، صادر نمی­کند؛ و به افراد اجازه ضرر زدن به دیگران را نمی دهد؛ و آن دسته از کارهای آن ها را که موجب ضرر باشد تایید نمی­کند[37].
  2. نفی حکم ضرری از طریق نفی موضوع آن؛ یعنی حکمی که موضوعات به عنوان طبیعی و اوّلیه خود دارند، در صورتی که این موضوعات عنوان ثانوی ضرر پیدا کنند، حکمی را که براساس عنوان اولی و طبیعی داشته اند برداشته و منتفی می­گردد. به عنوان مثال اگر ورزش کردن که در شرایط طبیعی مجاز است در وضعیت خاصی عنوان ثانوی اضرار به دیگران پیدا کند و موجب اضرار گردد، حکم جواز که مربوط به وضعیت طبیعی بوده منتفی می­گردد، لکن این مفهوم از طریق نفی موضوع یعنی ضرر بیان شده است[38].
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:38:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم