کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل
|
|
|
جهت عقلانى معرفتشناسى اسلامى بهعلت استواربودن آن بر اصول اساسى اعتقاد اسلامى تقریبا مورد پذیرش تمام مکاتب معتبر کلامى و حقوقى و مذاهب مختلف قرار گرفتهاست. با وجود این مىتوان گفت که علم اصول در مکتب تشیع اصولى بیشتر این واقعیت و حقیقت را منعکس مىکند. عقل بهعنوان چهارمین منبع مستقل (نه مخالف) فقه و بهعنوان کمک منبع در کنار سه منبع دیگر و قاعده تلازم حکم عقل و شرع منعکسکننده ویژگى دیدگاه حقوقى شیعه است. از آنجا که مسائل مختلف اقتصادى و حتى سیاسى در اسلام از طریق نظام حقوقى آن (فقه) عرضه مىشود روشنکردن این جریان در نظام حقوقى اسلام مىتواند به نظام اقتصادى و سیاسى نیز کمک کند. حجیت عقل در حقوق اسلام در حد وسیع و حجیت اجماع (بدون تردید با توضیحى که اهل سنت از آن دارند) نظام حقوقى اسلام را به موازات عقلانىکردن آن; مردمى نیز مى کند. نظام سیاسى اسلام با پذیرش شورایى بودن آن نیز همچنین عقلانى ومردمى مىشود ولى همانگونه که یادآورى شد این عقلگرایى و مردمىبودن با راسینالیسم و دموکراسى از نوع غربى آن تفاوت اساسى، عقیدتى، تاریخى و فرهنگى فاحش دارد. مهمترین اختلاف فاحش این دو نظام در روش اندیشه و معرفتشناسى، آن است که سیستم قانونگذارى و سیاسى لائیک غربى براساس اصالت ماده و براساس قدرت ناشى از فرد (لیبرالیسم) استوار است درحالىکه نظام حقوقى، سیاسى و اقتصادى اسلام براساس معرفتشناسى توحیدى، علم الهى، مسئولیت و نتیجتا براساس اصالت معنا و ارزشهاى معنوى استوار است. دراینجا لازم است این نکته روشن شود که آنچه در مورد عقلانىبودن، شورایى و مردمى بودن نظام حقوقى سیاسى و اقتصادى اسلامى بیان شد توحید، نوگرایى و اپولوجتیکى، (Apologetic) متداول نیست. همانگونه که اشاره شد تاریخ این مسئله به قرآن و سنت و زمان خود پیامبر و صدر اسلام و زمان فارابى، ابن رشد و فقهاى اصولى صدر اسلام منتهى مىشود. احادیث «لاتجتمع امتى على خطاء» و «اختلاف امتى رحمه» به گونههاى مختلف منعکسکننده این حقیقت است. همانگونه که اشاره شد واقعبینانه و عقلانىبودن معرفتشناسى اسلامى در علم اصول فقه مخصوصا در بین اصولیون شیعه کاملا منعکس شده است و در علم اصول فقه شیعه – در شناختحجیت عقل بهعنوان منبع چهارم فقه – بیشتر منعکس و روشن شدهاست. قاعده تلازم بین حکم عقل و شرع که مورد توجه مخصوص شیخ مرتضى انصارى استبیش از هرچیز دیگر این نکته را روشن و ثابت مىکند. صرفنظر از تفسیر و توجیههاى مختلف که از این قاعده صورت گرفته این قاعده منعکسکننده نتیجه بحث ماست. ادله و مصادر فقه بر دو دسته تقسیم شده اند: الف – ادله شرعیه و ادله عقلیه. ب – ادله عقلیه که حتى در مذاهب اهل سنت نیز به گونههاى مختلف مورد تایید است ولى در حقوق شیعه رسما حجیت عقل مطرح شدهاست. تجزیه و تحلیل محتویات اصول فقه به نحو شایستهاى منعکسکننده اعتبار عقل و منطق در دیدگاه حقوقى اسلام مخصوصا شیعه است. بیشتر مباحث علم اصول را مسایل عقلى و منطقى تشکیل مىدهند، مانند مسایل مستقلات غیرعقلیه، وجوب مقدمه واجب، مباحث تضاد، امتناع اجتماع امر و نهى. مباحث مستقلات عقلیه مانند مصلحت و مفسده، حسن و قبح، اصول عقلیه و خود قاعده ملازمه، مباحثحجیت ظواهر. مباحث مربوط به اصول عقلیه – عملیه، مانند استصحاب، احتیاط، برائت، اشتغال. مباحث مربوط به تعارض و تعادل و تراجیح و سرانجام مباحث مربوط به اجتهاد که در فقه شیعه به ویژه در نزد شیخ مرتضى انصارى جاى خاصى را دارا مىباشند. (13) با یک اعتبار حتى مباحث الفاظ در علم اصول فقه مباحث عقلى مىباشند. این مباحث و مسایل عقلى که تقریبا سه چهارم علم اصول و کتاب رسائل شیخ انصارى را تشکیل مىدهند، همه یا مباحث کاملا عقلى، یا نیمه عقلى مىباشند. در یک چهارم بقیه نیز عقل بهعنوان کمکدلیل بهکار گرفته شدهاست. با این ترتیب ملاحظه مىشود که علم اصول بهعنوان معرفتشناسى حقوقى اسلامى تا چهاندازه منعکسکننده کل معرفتشناسى عمومى اسلامى است و از این نظر شیخ انصارى را مىتوان یکى از قهرمانان این جریان دانست. ضمنا استفاده از قواعد فلسفى و منطق نیز در علم اصول مکررا صورت گرفته. نقش عقل حتى در تاسیس قواعد فقهیه نیز مانند قاعده لاضرر، قاعده عسر و حرج، قاعده عدم جواز تکلیف ما لا یطاق، قاعده دفع ضرر قبل از وقوع، قاعده دفع ضرر به ضرر دیگر، قاعده اولویت، قاعده دفع افسد به فاسد، قاعده اولویت دفع ضرر در برابر جلب منفعت، قاعده تقدیم مانع بر مقتضى و بسیارى قواعد دیگر غیرقابل انکار است و بدون کمک عقل تاسیس حتى این قواعد فقهیه امکانپذیر نبودهاست. وجود قواعد و اصول کاملا عقلى در علم اصول مانند قاعده امتناع تکلیف به محال، تکلیف به معدوم، مسایل حسن قبح و مصلحت و مفسده، مباحث مربوط به اراده، جبر و اختیار که در علم اصول فقه اسلامى، به ویژه در علم اصول فقه شیعه، خصوصا در نزد شیخ انصارى مطرح شده، همه منعکسکننده مطلبى است که مورد نظر ماست. از طرف دیگر تاسیس علم عللالشرایع و فلسفه تشریع در کنار علم اصول نیز خود جریان را بیشتر روشن مىکند. تاسیس خود علم اصول فقه بیانگر اهمیت و ارزش عقل در نظام حقوقى اسلام است. هدف اصلى مؤسسین علم اصول فقه فراهمکردن چهارچوب عقلانى و منطقى منظم و وضع قواعد و اصول عقلانى براى استنباط احکام شرعیه (فقه) بود. گفته شدهاست که مؤسسین اولیه علم اصول فقه و مؤلفین کتاب در اصول فقه از علماى شیعه بودهاند. (14) محمد ابوزهره بهنقل از آیهالله سیدحسن صدر مىگوید هشامابنحکم شیخالمتکلمین، کتاب «الالفاظ و مباحثها» و یونس ابن عبدالرحمن، کتاب «اختلافالحدیث» را در علم اصول براى اولینبار نوشتند. بدون تردید علم اصول در بین شیعه بیش از پیروان مذاهب دیگر رشد و گسترش داشتهاست. از آنجا که بررسى عقلگرایى نظام حقوقى اسلام بطورکلى و شیعه بطور اخص بدون توجه به تاریخ پیدایش و تحول علم اصول و مسئله حجیت عقل بهعنوان یکى از منابع چهارگانه فقه امکانپذیر نیست، این تاریخچه بهاختصار بررسى مىشود. (15) این کار بخش آخر این نوشتار را تشکیل مىدهد. سیر تاریخى حجیت عقل در نظام حقوقى و سیاسى شیعه لازم است قبلا یادآورى شود که چون دوره دسترسى به نص در فقه شیعه تا پایان دوره نواباربعه ادامهیافت (غیبت کبرى 329 هق) دوره اجتهاد کامل براى شیعه دیرتر از اهل سنت آغاز شد، با وجود این نباید تصور شود که رشد اجتهاد و حجیت عقل در بین شیعه کندتر و حتى دیرتر از اهل سنتبودهاست. طولانىتر بودن دوره دسترسى به نص مانع از رشد حجیت عقل حتى در همان دوره نشدهاست. استفاده از عقل و اجتهاد احتمالا از زمان خود پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم آغازشدهاست. حدیث مربوط به مکالمه پیامبر با معاذابنجبل هنگام اعزام وى به یمن این نکته را تایید مىکند: «پیامبر از وى پرسید: بم تحکم؟ قال بکتاب الله. قال: فان لم تجد؟ قال: سنه رسولالله. قال: فان لم تجد؟ قال: اجتهد و رایى.» (16) در این مکالمه پیامبر اجتهاد و استفاده از عقل را مورد تایید قرار داد. در حدیث دیگرى پیامبر به ابنمسعود فرمود: «اقض بالکتاب والسنه اذا وجدتهما فان لم تجدالحکم فیهما اجتهد رایک.» (17) آیات قرآن و احادیث مختلف اهل سنت و شیعه، سنت صحابه و خلفا و ائمه(ع)، همه حکایت از آن دارد که اجتهاد و استفاده از عقل از زمان خود پیامبر متداول بودهاست. ما در اینجا در صدد بررسى تاریخ فقه، اصول فقه، و تشریح علل اعتبار اجتهاد و عقل نیستیم. تنها این مطالب را تا آنجا که به موضوع این نوشتار مربوط ستبهاختصار بررسى مىکنیم. به هرصورت در آثار قدیمى شیعه مانند امالى (املائهاى ائمه بر صحابه); مثل «اصول ال الرسول» تالیف سیدشریف موسوى هاشم ابن زینالعابدین خوانسارى; «الاصول الاصلیه» تالیف سیدعبدالله محدث شبسترى و «الفصول المهمه» تالیف محمدابنحسنبنحر، مطلبى که به صراحتحجیت عقل را بهعنوان دلیل مستقل فقهى ثابت کند دیدهنمىشود; هرچند از عقل استفاده مىشدهاست. حقوق شیعه تا اواسط قرن چهارم هجرى هنوز بهصورت یک نظام حقوقى منسجم در نیامدهبود. تا مدتى پس از غیبت کبرى نیز مؤسسین و پایهگذاران معارف اسلامى مخصوصا فقهاى شیعه درحال تجزیه و تحلیل مباحث کلى تشیع و بهفکر ایجاد تاسیس نظام حقوقى مستقل بودند، ولى هنوز فرصتشکلدادن به حجیت عقل دست ندادهبود و تنها به طرح مسایل کلى اعتقادى و حقوقى پرداخته مىشد. از آثار حسنبن ابىعقیل عمانى (ابنعقیل قرن سوم ه ق) و محمدبن احمدبن جنید (متوفى 381 ه. ق) چیزى که بتواند حجیت عقل را بهعنوان یک دلیل مستقل حقوقى ثابت کند در دست نیست. دانشمند شیعى متاخرتر که از شهرت بیشترى نیز برخوردار است، ابوعبدالله محمد معروف به شیخ مفید (336 – 413 ه. ق) که فقه و اصول شیعه را براى اولینبار سروصورت داد بهاحتمال قوى اولین فقیه و مجتهد شیعه است که «حجیت دلیل عقل» را بهصورت منظم مطرحکرد. باوجوداین حتى وى نیز عقل را بهعنوان دلیل مستقل موردتوجه قرارنداد; بلکه آن را کمک دلیل، یا دلیل مؤید و معین معرفى کرد. وى در کتاب «کنزالفواید» که یکى از شاگردانش بنام شیخ ابوالفتح کراجکى (متوفى 449 ه. ق) از او نقل کردهاست که تنها کتاب و سنت را بهعنوان ادله مستقل فقه معرفى کردهاست. ولى وى بلافاصله اضافهمىکند: «علاوه بر این ادله اصلى، سه دلیل مؤید و معین نیز براى استخراج احکام از کتاب و سنت وجود دارد که عبارتنداز: 1 – دلیل عقل 2 – دلیل زمان 3 – اخبار و روایات مختلف.» (18) شاگرد معروف شیخ مفید بنام علىبن حسن موسوى معروف به سیدمرتضى علمالهدى (متوفى 436 ه. ق) نیز راه استادش را پیمود ولى با تفصیل بیشتر. وى در اثر معروف خود «الذریعه الى اصولالشیعه» علم اصول شیعه را توسعه داد و در مورد دلیل عقل بیش از استاد بررسى کرد. شاگرد دیگر شیخ مفید که رهبرى شیعه را در زمان خود برعهده داشت و به شیخالطایفه شهرت یافت و از محضر سیدمرتضى نیز بهرهگرفت، یعنى محمدبن حسن شیخ طوسى (متوفى460 ه. ق) در کتاب معروف خود «عدهالاصول» بطور مفصل علم اصول فقه شیعه را بررسىکرد ولى وى نیز عقل را بهعنوان دلیل مستقل به رسمیت نشناخت و دراینمورد تقریبا نامنظم سخن گفت. وى معلومات بشر را به دو گونه مىداند: 1 – ضروریات 2 – مکتسبات و نوع دوم را مجددا دو گونه مىداند: 1 – مکتسبات عقلیه یا عقلیات 2 – مکتسبات نقلیه یا مسموعات. وى سپس مکتسبات عقلیه را نیز دو نوع مىداند: 1 – عقلیات خالص یا مستقلات عقلیه 2 – مکتسبات نیمهمستقل که به مستقلات غیرعقلیه شهرت دارند. وى تنها مکتسبات عقلیه خالص یا مستقلات عقلیه را معتبر مىداند لکن در کلام نه در فقه. (19) به هرصورت مسئله عقل تا زمان وى هنوز یک مسئله کلامى بود نه فقهى و علم اصولى. بنابراین وى نیز معتقد به حجیت عقل بهعنوان دلیل مستقل در حقوق اسلام نیست. ولى دلیل عقل تحت عنوان حسن وقبح مستقل عقلى مورد تایید وى مىباشد. باوجود این شیخطوسى و شاگردان وى به تاسیس و رشد دلیل عقل در فقه کمک فراوان کردند و زمینه استقلال دلیل عقل در فقه را فراهم نمودند. باوجوداین، فعالیتهاى این گروه بود که موجب تاسیس رسمى اصل حجیت عقل شد. بههرصورت از آنجا که وى ریاست فقهى تشیع را بهعهده داشت و از آنجا که حجیت عقل از ویژگىهاى روشن و اساسى نظام حقوقى شیعه به شمار مىرود، مسلما پیدایش و رشد مسئله حجیت عقل در فقه تا حد زیادى باید مرهون کارهاى وى باشد. شاید علت مطرح نشدن مستقیم حجیت عقل در آثار و منابع حقوق شیعه تا این زمان، آن بودهاست که عقل و حجیت آن از مسایل فلسفى و کلامى به شمار مىرفتهاست; نه از موضوعات حقوقى. اصل حجیت عقل و دلیل بودن آن بر مسئله حسن و قبح و مصلحت و مفسده عقلى استوار است و این مسئله از ابتدا بطور مفصل بوسیله متکلمین معتزلى و شیعه مورد بررسى بوده و جاى خود را بهجاى حقوق شیعه در کلام شیعه باز کردهاست. پس از شیخالطایفه (شیخطوسى) حقوق شیعه و علم اصول و درنتیجه مسئله حجیت عقل، حدود بیش از یک قرن متوقف ماند و از رشد خاصى برخوردار نشد. این دوره تا زمان فقیه بزرگ شیعه محمدبن ادریس (ابنادریس 558-598 ه. ق) مؤلف اثر معروف «سرائر» ادامهیافت. بهنظر مىرسد که وى براى اولینبار صریحا مسئله حجیت عقل و دلیل بودن آن را بهعنوان یکى از ادله چهارگانه مستقل فقه شیعه مطرح کرد. ولى وى نیز حجیت عقل را به مواردى که نص صریح وجود نداشتهباشد و حکم قطعى از کتاب، سنت و اجماع در آنها وجود نداشتهباشد; محدود مىدانست. (20) با این ترتیب ابنادریس عقل را دلیل مستقل مىدانست ولى درصورت فقدان ادله سهگانه دیگر. بهنظر مىرسد که پس از ابنادریس تقریبا تمام اصولیون شیعه، عقل را بهعنوان دلیل فقهى مستقل پذیرفتند. و با این ترتیب عقل رسما بهصورت یک مسئله اصولى و حقوقى پذیرفته شد و از تنها کلامىبودن خارج شد. البته قبل از این هم حجیت عقل در کتب حقوقى مطرح مىشد ولى از دخالتهاى علم کلام در علم اصول شمرده مىشد ولى از اینپس رسما در علم اصول بهعنوان یک مسئله اصولى (نهکلامى) شناختهشد. پس از ابنادریس تقریبا همه مشاهیر فقهاى شیعه راه وى را ادامه دادند تا نوبتبه نجمالدین جعفربن حسن معروف به محقق حلى (متوفى 676 ه. ق) صاحب کتاب «نهجالوصول الى معرفه علم الاصول» رسید. وى نیز به سهم خود به رشد عقلگرایى و رشد علم اصول شیعه و اصل حجیت عقل کمک فراوان کرد.
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
[پنجشنبه 1398-12-15] [ 12:03:00 ب.ظ ]
|
|
حالت سوم : جائیکه الحاق طفل، به هر دو شوهرسابق و فعلی، ممکن باشد. حالتی را تصور نمائید که زنی در اول تیرماه از شوهر خویش طلاق می گیرد و سه ماه بعد در اول مهرماه به تصور اینکه عده سپری شده است، ازدواج می نماید و 7 ماه بعد یعنی در اول فروردین ماه سال بعد، بچه ای بدنیا می آورد. در این حالت، از آنجائیکه از مدت ازدواج دوم تا تاریخ تولد طفل، بیشتر از 6 ماه گذشته است، طفل ملحق به شوهر دوم است و از طرف دیگر چون از تاریخ انحلال نکاح تا تاریخ تولد طفل، 10 ماه گذشته است، طفل می تواند ملحق به شوهر اول نیز باشد. در این حالت، قانونگذار و شارع مقدس، بنا بر مصلحت خانواده و طفل، شوهر دوم را پدر طفل می داند ، مگر آنکه به قرائن قویّه، بتوان خلاف آن را اثبات کند. به عنوان مثال، شوهر دوم بتواند ثابت نماید که اسپرم او، توانائی برور کردن تخمک زن را ندارد یا اختلاف گروه خونی او و فرزند به نحوی زیاد است که با هیچ احتمالی نمی توان آن دو را پدر وفرزند، تلقی نمود. تنها در این حالت است که بچه به شوهر اول، ملحق می شود. به علاوه برخی از حقوقدانان، در تأیید این نظر، به اصل تأخر حادث نیز استناد می نمایند.[186] بنابراین، آنچنانکه مشاهده می شود، اجرای قاعدۀ فراش، کاملا ًمبتنی بر وقوع زناشوئی و تعیین دقیق تاریخ وقوع نزدیکی فی مابین زن و مرد و ارتباط آبستنی زن به آن، بوده و بسته به آن، حالتهای مختلفی برای این قاعده، بوجود می آید. بند سوم : اجرای قاعدۀ فراش در مورد شبهه و آثارحقوقی زناشوئی بر آن مادۀ 1164 قانون مدنی، مقرر می دارد : «احکام مواد قبل، در مورد طفل متولد از نزدیکی به شبهه نیز جاری است، اگر چه مادر طفل مشتبه نباشد». بنابراین مطابق این ماده، اگر مردی به شبهه، با یک زن نزدیکی نماید و طفلی از این نزدیکی، متولد شود، در اثبات نسب پدری او، می توان به امارۀ فراش، استناد نمود، حتی اگر مادر این طفل، عالم به حرام بودن این نزدیکی بوده باشد. برای توضیح اجرای این قاعده در نزدیکی به شبهه، حالات ذیل قابل تصور می باشد :
- نزدیکی به شبهه با زن شوهر دار
در این حالت، باید حداقل و حداکثر مدت حمل با توجه به زمان نزدیکی مورد بررسی قرار گیرد. در این حالت، چهار فرض ذیل، قابل تصور است: الف : الحاق طفل نه به شوهر و نه به واطی به شبهه امکان نداشته باشد. در این صورت به هیچکدام، ملحق نمی شود. به عنوان مثال، از تاریخ نزدیکی با هر دو نفر، کمتر از 6 ماه و یا بیشتر از 10 ماه گذشته باشد. ب : الحاق طفل، فقط به شوهر زن امکان داشته باشد. به عبارت فاصلۀ بین نکاح و تولد طفل، بیش از 6 ماه باشد ولی فاصلۀ بین نزدیکی به شبهه و تولد، کمتر از 6 ماه یا بیشتر از 10 ماه باشد. در این حالت، قاعدۀ فراش، صرفاً در مورد شوهر جاری می شود و طفل متعلق به اوست. ج : الحاق طفل، فقط به واطی به شبهه،ممکن باشد. به عنوان مثال، از تاریخ ولادت طفل با تاریخ نزدیکی شوهر با زن، کمتر از 6ماه یا بیشتر از 10 ماه گذشته باشد. در این صورت، بر مبنای قاعدۀ فراش، طفل ملحق به واطی به شبهه است. د : بر مبنای قاعدۀ فراش، طفل هم تعلق به شوهر داشته باشد و هم تعلق به واطی به شبهه. این حالت، در دو فرض، اتفاق می افتد. ممکن است زن در دوران زناشوئی، با مردی بیگانه، به اشتباه، نزدیکی کرده باشد و فاصلۀ نزدیکی زن با شوهر و مرد بیگانه، چنان باشد که بتوان طفل را به هر دو نسبت داد. همچنین ممکن است زن، پس از جدائی از شوهر، با بیگانه همبستر شود ولی فاصلۀ تولد طفل تا تاریخ انحلال نکاح و نزدیکی به شبهه، به نحوی باشد که بتوان طفل را به هر دو منسوب نمود. به عنوان مثال از تاریخ ولادت طفل، 8 ماه از نزدیکی با شوهر و 9 ماه از نزدیکی به شبهه گذشته باشد. در اینجا، دو قاعدۀ فراش با یکدیگر متعارضند و محل اختلاف بوجود آورده است : * برخی از حقوقدانان، بین این دو فرض، قائل به تفکیک شده اند و معتقدند که در فرض اول، اجرای امارۀ فراش، سبب الحاق طفل به شوهر آن زن می شود، زیرا هدف از ایجاد امارۀ فراش، رسیدن به واقع ، حفظ خانواده و مصلحت طفل است و با انتخاب شوهر این زن به عنوان پدر طفل، هر سه هدف، تأمین می شود و ظاهر مادۀ 1158 قانون مدنی را نیز مؤید این نظر می دانند. اما در فرض دوم، خانواده ای وجود ندارد تا مصلحت آن حفظ شود و از همین رو، اجرای امارۀ فراش، دشوار است. اما اجرای قاعدۀ فراش در زمان بعد از انحلال عقد سبب آن است که برای جلب مصلحت طفل، او را ملحق به شوهر سابق بدانیم تا غریبه ای که با مادر او نزدیکی کرده است.[187] * برخی از فقهای امامیه، معتقدند که باید به قرعه متوسل شد. * برخی دیگر آن را ملحق به شوهر می دانند.
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
در قرآن این توصیه گاهی بصورت اجمالی بیان میشود مانند آیه 228 سوره بقره که میفرماید: و لهن مثل الذی علیهن بالمعروف «زنان را بر شوهران حقوق مشروعی است چنانچه شوهران را بر زنان»، و گاه بصورت تفصیلی بیان میگردد مانند: الطلاق مرتان فامساک بمعروف او تسریح باحسان… (بقره، 229) «طلاق رجعی دو بار است پس از آن یا (باید زن را) به خوبی نگاه داشت یا به شایستگی رها کرد». در آیه دیگر میفرماید: و أتمروا بینکم بالمعروف (طلاق، 6) «مشورت و سازش را بر پایه رفتار شایسته و نیکو مراعات کنید.» در سوره طلاق وقتی درباره قوانین زمان عده سخن به میان میآورد میفرماید: و اتقوا الله ربکم لا تخرجوهن من بیوتهن و لا یخرجن الا ان یأتین بفاحشه مبینه و تلک حدود الله و من یتعد حدود الله فقد ظلم نفسه لا تدری لعل الله یحدث بعد ذلک امراً (طلاق،1) «شما مردان در رفتار خانوادگی تقوای الهی پیشه سازید و هرگز همسرانتان را در ایام عده از خانههایشان بیرون مکنید و خود ایشان هم بیرون نروند؛ مگر آنکه مرتکب فحشا شوند. این امور از حدود الهی است که باید مورد توجه قرار گیرد و کسی که در احکام و حدود تعدی کند، ابتدا به خود ظلم کرده است.» سپس در تأکید بر قوام خانواده و اهمیت عدم انحلال آن میفرماید «لا تدری لعل الله یحدث بعد ذلک امرا» که این مطلب بطور کنایی اهمیت آشتی زوجین و مطلوبیت آن را از منظر شارع بیان میکند. از موارد دیگر حسن معاشرت سکنا دادن زن است به گونهای که موجب اذیت و آزار او نگردد و با حیثیت و شأنیت او منافات نداشته باشد. لذا در همان سوره طلاق میفرماید: و اسکنوهن من حیث سکنتم من وجدکم و لا تضاروهن لتضیقوا علیهن (طلاق، 6) «آنها را در همان منزل خویش که خود سکنا دارید، سکنی دهید و به ایشان آزار و زیان نرسانید تا آنها را در مضیقه و رنج قرار دهید.» آنچه از آیات یاد شده به دست میآید، آن است که رعایت تقوی و حسن رفتار در خانواده موجب گشایش و توسعه زندگی است. روایات و حسن معاشرت همانطور که ملاحظه میشود حتی در آیات مربوط به طلاق و بعد از طلاق هم به خوشرفتاری با زن و رعایت اصل معروف و عدم ستمگری سفارش شده است. روایات مربوط به حسن معاشرت نیز، چگونگی رفتار با زوجه را بیان میدارد که ما به چند نمونه آن بسنده میکنیم: 1- امیر المؤمنین در وصیت خود به محمد بن حنفیه مینویسد: «با بانوی خود خوش صحبت باش، چه در گفتار و چه در کردار، همراه خوبی باش تا عیش تو خالص شود»[4]. 2- پیامبر فرمود : «سفارش مرا درباره زنان خود پاس بدارید تا از سختی حسابرسی رهایی یابید. هر که سفارش مرا پاس ندارد چه سخت است وضع او در پیشگاه خداوند.»[5]. 3- امام صادق فرمود: «هر چه ایمان بنده افزون شود محبت او به زنان فزونی مییابد» البته منظور از محبت در اینگونه احادیث، خوشرفتاری و پاسداشت کرامت زن در حد والای انسانی میباشد و هرگز نظر به جانب شهوت ندارد.[6] 4- همچنین پیامبر فرمود: «بهترین مردم در دین باوری کسانی هستند که با همسرانشان بهتر (و انسانیتر) رفتار کنند و من از همه شما به خانوادهام مهربانترم[7]. در هر حال پیامبر و بزرگان امت که همواره به پیروی از ایشان دستور داده شدهایم، چنین بودهاند و هر که این الگو را واگذارد، پیرو پیامبر اسلام و ائمه اطهار نخواهد بود. چنانکه خداوند میفرماید: لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه لمن کان یرجوالله و الیوم الاخر و ذکر الله کثیراً (احزاب،21) «پیامبر الگویی نیکو برای شما بود؛ برای آن کس که امید به خدا و روز واپسین دارد و خدا را بسیار یاد میکند.» از توجه مستقیم و اولیه خطاب حسن معاشرت به مردان و استفاده ضمنی تکلیف زنان به حسن معاشرت میتوان به این نکته رسید که سزاوارست مردان در رعایت معاشرت به معروف و صفا و صمیمیت و دوستی با همسر خویش پیشگام باشند؛ همچنانکه آیات و روایات متعددی که در رفتار با زن رسیده، مؤید این مطلب میباشد. جایگاه حمایت از حقوق غیر مالی در اصول حاکم بر خانواده یکی از عمدهترین شاخصههای کارآمدی یک نظام حقوقی، مبانی و اصولی است که اندیشههای حقوقی آن نظام بر آن استوار گشته است. اصول حاکم بر خانواده در نظام قانونگذاری اسلام نیز مبین حمایتهای اصولی از حیثیت مالی و شخصیت زن است که به برخی از آنان در آیات قرآن کریم، اشاره میکنیم: الف – اصل سکونت و آرامش که در آیه «لتسکنوا الیها» (روم،2) زوجیت و کانون گرم خانواده را منشأ و مولد این سکونت معرفی می کند که در سایه صداقت، صفا و گذشت، هر یک از زوجین زمینهساز طمأنینه و آرامش دیگری میگردد. ب – اصل مودت و رحمت که در آیه «و جعل بینکم موده و رحمه» که رشد عاطفی و عقلانی و نیز پایههای تکامل شخصیت اجتماعی از همین جا آغاز میگردد. زن و شوهر با تعامل دوستانه و همکاری در جهت تعالی و تکامل دو سویه با وجود تفاوتهای طبیعی و ذاتی، رحمت و مهربانی را برای خانواده و دیگران به بار میآورند که زمینهای مناسب برای ارتباط مسؤولانه و ماندگار است و این چیزی است که نوگامانی که در آغاز راهند، از آن الگو میگیرند و در روابط آیندهشان با جامعه بدان مینگرند. ج – اصل صلح و آشتی «و الصلح خیر و احضرت الانفس الشح» (نساء،128) در این آیه به صراحت میفرماید مصلحت خانواده بر تنگ نظریها و بخلورزی و خود محوری اولویت دارد و آشتی و دوستی و صفا در خانواده بهتر است. د – اصل تفضل و گذشت که قرآن در این باره میفرماید: «و ان تعفوا اقرب للتقوی و لا تنسوا الفضل بینکم» (بقره،237). گذشت و بزرگمنشی و اغماض دریچه برکات است که رعایت آن نه تنها متضمن مصالح خانواده است، بلکه حمایتی است برای رعایت حقوق غیر مالی طرفین در قبال یکدیگر. هـ – اصل عدم ضیق و ضرر لا تضاروهن لتضیقوا علیهن (طلاق،5) «هرگز بر همسرانتان ضرر وارد نسازید و آنان را در ضیق و فشار قرار ندهید.»
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
اختلاف مورد اشاره مربوط به سازمان روانی – شخصیتی فرد و قدرت او در کنترل تمایلات و ارضا آن است. اما در اکثر موارد، اعتیاد به مشتقات «تریاک » به طور عام و به « مورفین » به طور خاص، موجب زوال سریع فیزیکی ، روانی و اجتماعی می گردد، و افرادی که قدرت ذهنی خود را حفظ کرده اند، رنج فراوان می کشند. زیرا دیگر از ماه عسل خبری نیست، بلکه فقط لحظات پر اضطراب و سختی وجود دارد که شخص به پرکردن سرنگ فردای خود می اندیشد. ( congress 60, 2013) از حیث طبقه بندی دارو شناسی ، تضعیف کننده سیستم مرکزی اعصاب می باشد. ( congress 60, 2013) گفتار ششم: اثرات هروئین: اگر هروئین تزریق شود اثرات این ماده فورا بروز می کند ( 7 تا 8 دقیقه پس از تزریق ) در صورت کشیدن هروئین نیز همین اثر دیده می شود اما استنشاق آن این طور نخواهد بود . در بیشتر مواقع اثر هروئین 4 تا 5 ساعت باقی می ماند . (بوسه, 1389, ص. 120) مصرف کنندگان هروئین به اوج سریع بعد از مصرف اشاره کرده اند .همراه با این اوج دهان به سرعت خشک شده و پوست سرخ می شود. سپس فرد دچار حواس پرتی شده و وارد حالتی رویا گونه که به آن چرت می گویند ، می شود . کسی که بر ای اولین بار هروئین مصرف می کند دچار حالت تهوع می شوند ولی با اشاره به حالت سرخوشی حاصل از مصرف هروئین این حالت تهوع را بدحالی خوب می خوانند . ( congress 60, 2013) این تاثیرات همیشه کوتاه مدت نیست . زیرا مصرف کنندگان معمولا چندین بار در روز و هفت روز هفته هروئین مصرف می کنند و تغییرات زیادی در اثر سوء مصرف هروئین رخ می دهد، مثلا ، سیاهرگ های دست در اثر تزریق مکرر چسبنده می شوند. معتادان به هروئین این رگ ها را ورید های سوخته می گویند . آبسه های عفونی مکرر در اثر تزریق های قبلی روی دست ها نمایان شده ، در قلب و دیگر بافتهای نرم بدن معتادان به هروئین عفونت های مختلف بروز می کند . در اثر ناخالصی های موجود در هروئین احتمال بروز لخته در سیاهرگ ها و سرخرگها وجود دارد . قطع جریان خون در اثر وجود ناخالصی های موجود در هروئین حتی ممکن است به مرگ سلولی موضعی یا غانغاریا ، سکته قلبی ، یا حتی سکته مغزی منجر شود . ( congress 60, 2013) نشئگی این ماده در مقایسه با تریاک از دوام ، ماندگاری و طول عمر کمتری برخوردار است . مصرف کنندگان هرویین تنها چند دقیقه و حتی در روش تزریق پس از چند ثانیه به اوج نشئگی میرسند اما باگذشت یکی دوساعت دوباره سطح نشئگی پایین میآید و مصرف کننده خمار میشود و باید دوباره مصرف کند به همین دلیل مصرف کنندگان هرویین عمدتاً از ادامه روند زندگی عادی عاجز هستند و تمامی وقت خود را صرف تهیه و مصرف هرویین میکنندو زندگی آنها به سرعت از هم می پاشد و سر از بیغولهها در میآورند در حالیکه مصرف کنندگان تریاک به دلیل بالا بودن مدت ماندگاری و دوام نشئگی آن قادر هستند در طول شبانه روز به زندگی و امورات خود رسیدگی کنند و مشکلات آنها به هیچ وجه قابل مقایسه با مصرف کنندگان هرویین نیست. ( congress 60, 2013) ظاهراً تأثیر هرویین بر روی گیرندههای مرفین بدن به گونهای است که خیلی سریع جذب آنها می شود و همینطور اثر تخریبی آن روی سیستم تولیدکننده مواد شبه افیونی جسم و سیستم ضد درد ، بیشتر و سریعتر از سایر مواد مخدر است و در مدت کوتاهی این سیستم را در جسم انسان از کار میاندازد و مصرف کننده آن خیلی زود به مصرف آن اعتیاد پیدا می کند. ( congress 60, 2013) هروئین مانند دیگر مواد افیونی در میان مردم به داروی اعجاب آور مشهور بود و قابلیت آرام کردن انسان های رنجور را داشت . اما با گذشت زمان آثار منفی آن بر جسم و روان انسان مشخص شد و بر مزیت های آن برتری پیدا کرد . با اینکه تا کنون قوانین سخت گیرانه ای برای مرتفع کردن مشکل سوء مصرف هروئین اعمال شده ، اما این مخدر جای خود را در جامعه باز کرده و تا به امروز یکی از مشکلات سلامت جسمی ، روانی و اجتماعی باقی مانده است . (بوسه, 1389, ص. 120) گفتار هفتم : اثرات حشیش: تصور عامه مردم این است که حشیش یا مواد همخانواده آن چون مورفین ندارند پس اعتیاد هم ندارند و اگر دارد اعتیاد یا وابستگی آن روحی و روانی است در حالیکه اعتیاد به این مواد کاملاً جسمی است و THC مستقیماً روی سیستم ضد درد یا تولید کننده مواد شبه افیونی جسم اثر میگذارد و باعث تخریب آن میشود. این سیستم، قویترین مواد مخدر طبیعی و شبه افیونی را تولید میکند و بعضی از آنها نظیر دینورفین، 200 برابر مورفین خالص قدرت تخدیر و تسکیندارند. تخریب این سیستم و بروز اختلالات جسمی ، باعث بروز عوارض روانی هم میشود. هر نوع مادهای که مصرف آن انسان را از حال تعادل طبیعی خارج میکند، روی این سیستمها اثر سوء و مخرب دارد. ( congress 60, 2013) از مهمترین اثرات مصرف حشیش میتوان به توهم، خیرهشدن و خیرهماندن به نقطهای خاص، گریه و خنده غیر طبیعی، پرخوری شدید(نشئهخوری)، اختلال در درک زمان، مکان و فواصل اشاره کرد. مهمترین عارضه طولانی مدت مصرف حشیش ، اختلال در حافظه ، فراموشی و توهمات عجیب و غریب و در نهایت دیوانگی است . بعضی از مصرف کنندگان حشیش که برای درمان به مراکز ترک اعتیاد مراجعه نمودهاند ، ادعا میکردند از بندگان برگزیده خداوند هستند و حتی ادعای مهدویت. ( congress 60, 2013) حشیش و مواد همخانواده آن ، مواد مخدر محسوب میشوند و اعتیاد سنگینی نیز به دنبال دارند که جسمی است زیرا سیستم تولید کننده مواد شبه افیونی جسم را از تعادل خارج میکندو از تعادل خارج شدن جسم ، عدم تعادل روانی را نیز به دنبال دارد . پس مصرف حشیش و ترکیباتی که دارای THCهستند ، برسیستم مغزی و عصبی انسان اثرات سوئی دارند و می توانند بر مغز انسان اثرات مخربی داشته باشند. ( congress 60, 2013) گفتار هشتم :
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
- درآمیختگی احساسات که اغلب به صورت شنیدن رنگ ها و دیدن صداها توصیف میشود.
- کاهش کنترل بر روی روند افکار که باعث ترکیب خاطرات با واقعیت میشود یا به چیزهای کم اهمیت معناهای بزرگی میبخشد.
- احساس پیشرفت و موفقیت در موضوع های واقعی شایع است. جدا کردن یک موضوع از دیگری و خود از دیگران مشکل میشود و زوال شخصیت پیشرفت میکند.
- LSD به سرعت از طریق دستگاه گوارش جذب میشود و به همه بافت ها از جمله مغز میرسد.
پس به طور کلی تأثیرات ادراکی آن، تغییرات حواس به خصوص بینایی و شنوایی بوده و تأثیرات روانی هم شامل تغییر خلق، احساسات خیال گونه، تغییر در تشخیص زمان و زوال شخصیت میشود. با مصرف LSD ابتدا تأثیرات جسمیو سپس تغییرات بینایی و تقویت صداها ایجاد شده و اجسام به شکل دیگری دیده میشوند. در میان این تأثیرات توهم ها نادر بوده ولی تصورات خیال گونه وقتی که چشم ها بسته هستند تقویت میشوند. ( congress 60, 2013) (wikipedia, 2013) آزمایشهایی نمایانگر توهمزا بودن ال. اس. دی: در گربههایی که ال. اس. دی به بدنها آنها وارد شده بود مشاهده شد که تغییر حالت روانی موجب آن شده که بر خلاف حالات طبیعی گربه از موش ترسیده و پا به فرار بگذارد. تأثیر این دارو بر روی عنکبوتها نشان داد که این حیوان با سرعت و مهارت عجیبی شروع به تنیدن تارهای پیچیده و درهم و نامنظمی می کند و بررسی رفتار سربازانی که پس از استعمال ال. اس. دی از آنان فیلم برداری شده بود نشان میداد که آنان موقعیت خود را درک نکرده و قادر به انجام دستورات فرمانده خود نیستند. (wikipedia, 2013) برای فهم بیشتر خطر این ماده یک نمونه تصادفی را به عنوان مثال می آوریم : «وقتی که روی تختخوابم دراز کشیدم در عالم هذیان و هیجان و مستی غوطهور شدم. تمام اثاث خانه به دنبال هم حرکت میکردند و پیوسته تغییر رنگ میدادند. به نظرم میآمد که ستارگان آبی رنگ آسمان روی سقف خانههای شهر فرو میریزند. پس از دو ساعت که در عالم بیخبری بودم، یادم آمد که همان روز مقدار کمی از عصاره قارچ چاودار خوردم. فردای همان روز تصمیم گرفتم که همان آزمایش را با مصرف مقدار یک هزارم میلی گرم از این دارو تکرار کنم و نتیجه را یادداشت کنم و یادداشتم چنین بود؛ چهل دقیقه پس از خوردن این مقدار مختصری احساس سرگیجه کردم و بی اختیار قهقهه خنده سر دادم. جثهٔ کسانی که در اطرافم بودند به طور عجیبی کوچک شد. از همکارم در خواست کردم که مرا با دوچرخه به یک ویلا هدایت کند. با اینکه باسرعت با دوچرخه پا میزدیم، ولی احساس میکردم از جای خود تکان نمیخورم. پس از ۶ ساعت وضع عادی خود را باز یافتم.» (wikipedia, 2013) اثرات جانبی مصرف LSD عبارتند از : گشادی مردمک چشم ها، بالا رفتن دمای بدن، افزایش فشار خون و ضربان قلب، عرق کردن، کم اشتهایی، بی خوابی، خشکی دهان و لرزش. تجربه های نا خوشایندی که اغلب مصرف کنندگان LSD آنها را تجربه میکنند جدی بوده و عبارت اند از : احساسات و افکار وحشت انگیز، ترس از دست دادن کنترل خود، ترس از دیوانگی و مرگ، ناامیدی. بازگشت ها یک ناهنجاری عادی مصرف LSD است که هنگام عدم مصرف شخص مصرف کننده پدید میآیند. بازگشت ها ممکن است ناگهانی و اغلب بدون هیچ پیش درآمدی باشند و ممکن است چند روز یا حتی چند سال پس از مصرف به وجود بیاید. بازگشت ها تصاویری خیالی هستند که از رنگ های بی شکل تا توهمات وحشت انگیز را در بر میگیرند. اگر در مصرف LSD زیاده روی شود، باعث بروز سایکوز درازمدت مانند اسکیزوفرنی شده و گاهی تولید افسردگی شدید هم میکند. ( congress 60, 2013) نکاتی دیگر درباره LSD برخی گمان میکنند LSD به آن دلیل که مانند دیگر مواد (مثل کوکایین، آمفتامین، هرویین، الکل و نیکوتین) در ابتدا ایجاد وسوسه مصرف خیلی زیادی نمیکند، یک ماده اعتیاد آور نیست و مصرف کننده ها بیشتر اوقات میتوانند هر موقع که بخواهند مصرف خود را کم یا قطع کنند؛ در حالیکه LSD نیز مانند دیگر مواد اعتیاد آور به مرور ایجاد تحمل کرده و وسوسه مصرف نیز ایجاد میکند و در نتیجه مصرف کننده ها مجبورند میزان مصرف خود را افزایش دهند تا به حالت خلسه ای که قبلاً تجربه کرده اند، دست یابند. برای بعضی مصرف کننده ها، LSD عواقب خطرناکتری نیز میتواند در پی داشته باشد. ( congress 60, 2013) افزایش تحمل در مصرف LSD، و اثرات جانبی حاصل از مصرف آن، دلایل خوبی هستند که باید از آنها پرهیز نمود. ( congress 60, 2013) سمیت مرگ آور LSD خیلی کم است؛ به طوری که مقدار مرگ آور آن برای انسان احتمالاً 200 تا 300 برابر دوز موثر 30 تا 100 mcg (1993 Goble). گزارش های مرگ در اثر مصرف بیش از حد بسیار نادر است. تعدادی گزارش از افرادی وجود دارد که مقدار بسیار زیادی LSD (مثلاً mg 40.000) مصرف کرده اند و زنده ماندهاند. ( congress 60, 2013) ممکن است از 12 تا 24 ساعت بعد از Trip، کمیدمغی و خستگی احساس شود و تا از بین رفتن این بی حوصلگی، هوس فوری ایجاد نمیشود. معمولاً یک Trip فرد را تا مدتی
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
|
|
|
|