پایان نامه مذاکره، میانجیگری |
5-1-2- دیدگاه متفکران و نظریه پردازان به منازعه
متفکران و نظریهپردازان سیاسی، جامعهشناسان، روانشناسان، حقوقدانان و دیگر دانشمندان علوم، نظریات مختلفی در مورد منازعه و بهطور خاص، جنگ ارائه کردهاند، در زیر به برخی از آنها اشاره مینماییم: 1-روسو[3]: معتقد بود که فرد بهعنوان یک حیوان اجتماعی، رفتارش نیز در جامعه تحتتاثیر تمایلات مخرب حیوانی یا خرد انسانی اوست. در این برداشت، انسان در قالب جامعه مطرح میشود و رفتار او نیز متأثر از محیطی است که او یک محصول طبیعی آن است. در تعبیر روسو، علت عمده منازعه و جنگ نه انسان است و نه دولت، بلکه نظام حاکم بر جامعه یا state system است. جنگ و خونریزی رهبران و حاکمان جامعه به خاطر شهرت، قدرت، ثروت و اقتدار و غیره از جمله انگیزههایی است که در پشت این زشتترین و پلیدترین پدیده اجتماعی نوع بشر وجود دارد (حجاریان ،1358). 2- داروین[4]: طرفداران نظریه داروین بر این اعتقاد هستند که انسانها مانند موجودات دیگر در ذات و فطرت خود رفتاری خشونتآمیز و حیوانی دارند و همواره در صدد سلطهجویی و حذف یکدیگرند و در این میان دوام و بقا، نصیب قویترین آنها میشود (حجاریان،1358). 3- امانوئل کانت[5]: معتقد بود که صلح در میان انسانها یک حالت طبیعی نیست، بلکه آنچه طبیعی و فطری است منازعه و جنگ است (حجاریان،1358). 4- کنراد لورنز[6]: نشان میدهد که روحیه سلطهجویی و تجاوز موجب بقای نوع بشر شده است (حجاریان،1358). 5-اریک فروم[7] : معتقد است که عشق به زندگی و سازندگی ذاتاً در فطرت بشر موجود است، فقط باید زمینه تجلی آنرا بهوجود آورد، در غیر این صورت انسان در راه تخریب آن گام برخواهد داشت. به عبارت دیگر اگر محیط را تغییر دهید، رفتار انسان را میتونید تغییر دهید(حجاریان،1358). 6-مارکسیستها: آنها خشونت و تجاوز و منازعه و جنگ را بهگونه دیگری تعبیر میکنند. آنها برای توجیه نظرات خود از قلمرو جامعهشناسی کمک میگیرند و منازعه و خشونت را ناشی از تضاد طبقاتی میدانند (حجاریان،1358). 7-ریمون آرون[8] : به عقیده آرون، جنگ به خودی خود متعلق به قلمرو هنر و دانش نیست، بلکه یک پدیده متعلق به زندگی اجتماعی است و تا هنگامی که بشریت به وحدت کامل در چارچوب یک حکومت جهانی نرسد، اختلاف بین سیاست داخلی و سیاست خارجی وجود دارد و لاجرم تعارض، تضاد، منازعه و جنگ اجتنابناپذیر خواهد بود(حجاریان،1358). 8- کوئینسی رایت[9] : کوشش بسیار وسیع و عمیقی درباره علل و ماهیت جنگ انجام داده است. او در کتابی تحت عنوان «تحقیق در باب جنگ» چهار مولفه عمده را در این خصوص ردیابی و تحلیل کرده است. این عناصر عبارتاند از: الف: تحول دانش فنی یا تکنولوژی، بهویژه فنون مربوط به مسائل نظامی. ب: حقوق، بهویژه قواعد و قوانینی که به پیشگیری و هدایت جنگ مربوط است. ج: تشکیلات اجتماعی، بهویژه آنچه که به واحدهای سیاسی، قومی ملتها، امپراطوریها و سازمانهای بینالمللی مربوط میشود. د: افکار عمومی و برداشتهای مرتبط با هدفها و ارزشها. این چهار عامل یا چهار محور اصلی، که متغیرها و پدیدههایی مثل تکنولوژی، حقوق، سیاست، جامعهشناسی، روانشناسی، فرهنگ و بیولوژی انسان را در بر میگیرند، همواره در معرض تغییر و تحول و اختلال هستند و در نتیجه نظم جامع را برهم میزنند و سبب بروز جنگ و خشونت میشوند(حجاریان،1358).
2-2- اقسام شیوههای جایگزین حلوفصل منازعات
شیوههای متعدد جایگزین حل منازعات یا غیر قضایی برای طرفین منازعه این امکان را میسر میسازد که مناسبترین شیوه را جهت حلوفصل منازعه انتخاب نمایند. شیوهای جایگزین حل منازعات یا “ای دی آر) روشهای متعددی را دربرمی گیرد که مهمترین آنها به شکل مختصر قرار ذیلاند:
1-2-2- میانجیگری
میانجیگری در لغت به معنای “وساطت” میان دو نفر هست. میانجیگری در اصطلاح روشی است که بهموجب آن شخص ثالث بیطرف بهعنوان میانجی از طریق تشکیل جلسات و گفتگو، طرفین منازعه را در ایجاد راهحلهای احتمالی که برای حل منازعه متصور است همکاری می کند. با توجه به اختلافات طرفین و نظرات آنها و پس از بررسی راهحلهای ممکن با رعایت منافع دو طرف میانجی راهحلی مناسب را برای طرفین منازعه پیشنهاد می کند(بیات،1387). میانجیگری یکی از شیوههای معمول در حلوفصل منازعات بهحساب میرود. مراجعه به میانجیگری اختیاری وبر اساس توافق طرفین منازعه صورت میگیرد. البته تفاوت میان حکمیت میانجیگری در این است که برخلاف حکمیت که در آن فیصلههای حکم الزامآور است و همانند فیصلههای محاکم بدون رضایت یکی از طرفین (محکومعلیه) نیز قابل تطبیق هست ولی فیصلههای میانجی برای طرفین منازعه الزامآور نیست و طرفین میتوانند فیصله میانجی را نپذیرند.
2-2-2 – مذاکره
مذاکره عبارت از روشی است که در آن طرفین مذاکره تلاش میکنند که در مورد موضوع مورد منازعه به توافقی که موردقبول آنها قرارگیری، دست یابند(نظری،1386). مذاکره یکی از روشهای ابتدایی در حلوفصل منازعه بهحساب میرود. درروش مذاکره طرفین منازعه ترجیح میدهند بهجای مراجعه به نهادهای رسمی و محاکم اختلافاتشان را از طریق گفتگو حلوفصل نمایند. مذاکره یا از طریق گفتگوهای مستقیم و یا هم توسط وکلای طرفین منازعه صورت میگیرد. مذاکره روشی است در حل منازعه در سطح بینالمللی نیز مورداستفاده قرار میگیرد. در سطح بینالمللی بسیاری از کشورها اختلافاتشان را از طریق مذاکره و گفتگو حلوفصل مینمایند.
3-2-2- حکمیت
فرم در حال بارگذاری ...
[چهارشنبه 1398-12-14] [ 09:01:00 ب.ظ ]
|