تئوری های مربوط به درگیری شغلی منعکس کننده  چهار  آموزه اصلی است:

  1. کار به عنوان بزرگترین دلبستگی زندگی درنظر گرفته می شود: در این بخش درگیری شغلی به عنوان درجه ای که فرد موقعیتهای شغلی خویش را بخش پر اهمیتی از زندگی درنظر می گیرد، تعریف می شود.
  2. مشارکت فعال در فعالیتهای شغلی: در این صورت درگیری شغلی فرصتی برای مشارکت در فرآیند تصمیم گیری را فراهم می آورد، همچنین کارکنان با درگیری شغلی بالا، به منظور رسانیدن سازمان به اهداف از پیش تعیین شده، تشکیل اجتماعی را می دهند.
  3. عملکرد به عنوان بزرگترین عامل تعیین اعتماد به نفس: در این مبحث، درگیری شغلی از طریق تسهیل دستیابی به اعتبار، خود احترامی، استقلال و اطمینان به نفس، شناخته می شود.
  4. عملکرد با عقاید شخصی افراد سازگار است: درگیری شغلی، بر این مهم دلالت دارد که عملکرد شغلی بزرگترین احساس ارزشمندی را در افراد ایجاد می نماید (Uygur and Kilic, 2009:114).

 

2-4-4) درگیری شغلی و ویژگیهای فردی

مطالعاتی که در طول دو دهه ی اخیر درخصوص شناسایی ساختار درگیری انجام گرفته، به این مهم از دو منظر نگریسته اند. اول به عنوان یک متغیر تفاوتهای فردی، محققان بر این باورند که درگیری شغلی زمانی رخ می دهد که نیازهای اساسی انسان بر طرف شده باشند و ارزشها و ویژگی های شخصیتی افراد، ایشان را  مستعد درگیری کم و بیش با شغلشان نماید. دیدگاه دوم، درگیری شغلی را به عنوان پاسخی به ویژگیهای موقعیتی شغل می شناسد. به عبارت دیگر، انواع مختلفی از شغل یا خصوصیات شغلی بر روی درجه ی درگیری شغلی کارکنان تاثیر می گذارند (Chughtai, 2008:169). محققان به این نتیجه رسیده اند که درگیری شغلی تابع تفاوتهای فردی و موقعیتهای مختلف شغلی می باشد. بنابراین انتظار می رود که ویژگیهای جمعیت شناختی نظیر: سن، جنسیت، تحصیلات و سالهای خدمت کارکنان و نیز تجارب کاری ایشان با درگیری شغلی مرتبط باشند. تفاوتهای فردی اولیه از جمله: فردگرایی، منبع کنترل، عزت نفس، انگیرش و باوجدانی رابطه مثبت و معناداری با سطح درگیری شغلی دارند (Colquitt, 2000: 678). راببینوویتز[26] معتقد است که هم متغیرهای شخصی و هم متغیرهای موقعیتی بر درگیری شغلی اثر دارند و اهمیت نسبی این دو مجموعه از متغیرها از سوی محققان هر دو طرف بررسی شده است (میرهاشمی، 1389: 59). درگیری شغلی، سهم مهمی در هویت روانشناختی فرد دارد. شغل کارکنان دارای درگیری شغلی بالا با هویتها، رغبتها و هدفهای زیندگی ایشان درگیری تنگاتنگ دارد. کارکنان ممکن است در محیط کار در واکنش به ویژگیهای خاص محیط یا موقعیت کاری با شغل خود درگیر شوند یا آنکه واجد مجموعه ای از نیازها، ارزشها یا خصیصه هایی باشند که زمینه درگیری شغلی را فراهم می‎آورند (میرهاشمی، 1387: 17). بلاو و بول (1989) کارکنان موجود در سازمان را به چهار دسته تقسیم نموده اند:

  • کارکنانی با درگیری شغلی و تعهد سازمانی بالا
  • کارکنانی با درگیری شغلی بالا و تعهد سازمانی ضعیف
  • کارکنانی با درگیری شغلی پایین و تعهد سازمانی بالا
  • کارکنانی با درگیری شغلی و تعهد سازمانی پایین

کارکنان در گروه اول، “ستارگان سازمان” نام نهاده می شوند. کارکنان گروه دوم را “گرگ های تنها” می‎نامند، کارکنان گروه سوم به عنوان “شهروندان سازمان” شناخته می شوند و سرانجام کارکنان گروه چهارم را “کارکنان بی احساس” می نامند (Uygur and Kilic, 2009:114 ). اتکینسون[27] و لیتوین[28] درگیری شغلی را به انگیزه ی پیشرفت ارتباط داده اند. آنان کارکنان دارای درگیری شغلی بالا را به عنوان افرادی هدف مدار توصیف نموده اند، حال آنکه کارکنان با سطح درگیری پایین افرادی با ویژگی ترس شدید از شکست هستند. ریوه[29] و اسمیت[30] بر این باورند که مولفان، درگیری شغلی را همواره بصورت زیر تعریف نموده اند

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...