فصل : مى گویم : این بخش کتاب را با نقل مجموعه حقوقى که بر انسان لازم است ، بنابر آنچه صدوق – رحمه اللّه – در کتاب (( من لا یحضره الفقیه )) از امام زین العابدین (ع ) نقل کرده است ، به پایان مى بریم . اسماعیل بن فضل از ثابت بن دینار از قول سیدالعابدین ، على بن الحسین بن على ابن ابیطالب (ع ) نقل کرده است که آن حضرت فرمود:(۱۴۳۰) (( بالاترین حقى که خداى تعالى بر تو دارد آن است که او را بپرستى و هیچ چیز را شریک او قرار ندهى . در صورتى که این کار را از روى اخلاص انجام دهى ، خداوند بر خود لازم مى داند تا امر دنیا و آخرت تو را کفایت کند. حق خویشتن خویش بر تو آن است که (بى کم و کاست ) آن را بر طاعت خدا وادارى . حق زبانت آن است که زبان را بالاتر از آن بدانى که به ناسزا بیالایى و باید بر سخنان نیکو عادت دهى و از سخنان زاید و بى فایده خوددارى کنى و به مردم نیکى کنى و سخن خوب درباره ایشان بگویى . حق گوشت پاک داشتن آن است از شنیدن غیبت و گوش فرا دادن به سخن ناروا. حق چشم ، آن است که آن را از هر ناروایى بپوشانى و غیر از جایى که باعث عبرت است بکار نبرى . حق دستت آن است که مبادا به غیر حلال دراز کنى . حق پاهایت آن است که به جاهاى ناروا قدم نگذارى ، چون به وسیله آنها بر صراط مى ایستى ، توجه کن که تو را نلغزاند و در آتش دوزخ فرو افتى . حق شکمت ، آن است که مبادا آن را ظرفى براى حرام قرار دهى و از حد لازم به شکمبارگى بپردازى . حق اعضاى تناسلى ات ، آن است که آن را از زناکارى بازدارى و از نظر دیگران نگه دارى . حق نماز، آن است که بدانى نماز شرفیابى به درگاه خداى عز و جل است و تو در حال نماز مقابل خدا ایستاده اى و اگر به این مطلب توجه داشته باشى خود را سزاوار خواهى دید که چون بنده اى ذلیل ، ناچیز، مشتاق ، بیمناک و امیدوار، خائف و درمانده و نالان در حالى که با سکون و وقار خدایى را که در برابر او ایستاده اى بزرگ مى دارى ، از جان و دل به نماز توجه نمایى و حدود و حقوق آن را رعایت کنى . حق حج ، آن است که بدانى حج در حقیقت رفتن به حضور پروردگار و از گناهان خود به سمت او فرار کردن است و در آن پذیرش توبه تو و انجام فریضه اى است که خداوند بر تو واجب کرده است . حق روزه ، آن است که بدانى روزه به منزله پرده اى است که خداوند بر زبان ، گوش ، چشم ، شکم و شهوت انداخته است تا تو را از آتش پنهان دارد. پس اگر روزه را ترک کنى ، پرده خداى عز و جل را بر خود، دریده اى . حق صدقه ، آن است که بدانى آن پس اندازى است نزد پروردگارت و امانتى است که شاهد نمى خواهد، و چون آن را در نهان به امانت مى گذارى ، اطمینان بیشترى خواهى داشت نسبت به آنچه آشکارا امانت مى سپارى ، و بدانى که صدقه بلاها و بیمارى ها را در دنیا و آتش دوزخ را در آخرت از تو بر طرف مى سازد. حق قربانى دادن ، آن است که تنها هدفت خداى عز و جل باشد، نه خلق خدا و جز براى رحمت خدا و نجات روح خود در روز لقاء اللّه ، قصد دیگرى نداشته باشى . حق سلطان (رئیس حکومت )، آن است که بدانى تو وسیله آزمون او هستى و او به خاطر سلطه اى که خدایش بر تو قرار داده ، گرفتار تو است و مبادا خود را در معرض ‍ خشم او قرار دهى ،

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...