2000هلالهوش سازمانی عبارتست از ظرفیت سازمان برای خلق دانش و استفاده از آن برای تطابق استراتژیکی با محیط. به طور کلی می‌توان گفت که هوش سازمانی برای یک کارآفرین یا تاجر، به معنای تحقیقات بازار است که می توان آن را هوش رقابتی نامید و برای فردی که در ساختار بوروکراتیک دولتی کار می‌کند، به معنای گزارش دهی است. هوش سازمانی به منزله پنجره پویایی کسب و کار به محیط بیرون است که عملکرد سازمانی را شناسایی می کند، کارایی را افزایش می دهد و فرصت‌های ناشناخته را شکار می‌کند (هوسان، 2008). بنابراین هوش سازمانی نیز مجموعه ای از فن آوری و فرآیندها است که به همه افراد در تمام سطوح سازمان این امکان را می دهد تا داده‌ها را ارزیابی و تجزیه و تحلیل کنند. هوش سازمانی، بستر سازی لازم برای کسب سود، تفاهم و انسجام از تجربیات سازمان را فراهم می سازد (گرین، 2007).   2-1-5 اهمیت هوش سازمانی برای سازمان مهمترین نیاز یک مدیر داشتن اطلاعات دقیق برای اتخاذ تصمیم درست است فرآیند تصمیم گیری می ­تواند به سه بخش تقسیم شود با توجه به انواع مختلف تصمیم گیری (بر اساس میزان ساخت یافته بودن) هر یک از سه بخش اهمیت متفاوتی خواهد داشت. الف. دسترسی، جمع آوری، پالایش داده­ ها و اطلاعات مورد نیاز ب. پردازش، تحلیل، نتیجه گیری بر اساس دانش پ. اعمال نتایج و نظارت بر پیامدهای اجرای آن در هر یک از موارد فوق سازمان­های قدیمی که از هوش سازمانی استفاده نمی­کنند دارای مشکلاتی هستند که اغلب از عواملی چون حجیم بودن داده­ ها، پیچیدگی در تحلیل و ناتوانی در پیگیری نتایج فرآیندها و پیامدهای تصمیمات گرفته شده نشات می­گیرد. هوش سازمانی به کمک حل مشکلات فوق به دلیل ساختاری که سازمان به وجود می­آورد و فرصت‌های جدیدی نیز برای رشد سازمان ایجاد می­ کند و نه تنها عامل حذف مشکلات است بلکه با صرفه جویی در زمان و هزینه شرایط کاری را دگرگون می­سازد (لوز، اسپیلر، 2000، 149).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...