دانلود یک نمونه فایل پایان نامه ارشد رشته مدیریت دانلود رایگان متن کامل یک نمونه فایل پایان نامه ارشد رشته حقوق دانلود رایگان یک نمونه فایل متن کامل پایان نامه ارشد رشته روانشناسی با تمام این توصیه­ها بر حفظ شأن و منزلت انسانی دیدگاهی نیز در اسلام وجود دارد که تنها حیثیت و کرامت مؤمنان را کرامت واقعی و راستین می­داند.[301] اصحاب این نحله بیشتر به آیاتی از قرآن که غیرمسلمانان را به چهارپایان تشبیه می­نمایند، استناد می­ کنند. ولی به نظر نمی­رسد این آیات بدین معنا باشد که غیرمسلمانان فاقد هرگونه شأن و منزلت و کرامتند و از حق حرمت و کرامت که به تصریح قرآن مجید، خداوند به عنوان عطیه خود به انسان­ها داده است[302] محرومند. اگر چنین باشد باید مجاز باشیم با غیر مسلمانان همچون شیء یا حیوان رفتار کنیم، در حالیکه همانگونه که گفتیم روایات بسیاری از ائمه علیهم­السلام وجود دارد که بر لزوم حفظ حیثیت، آبرو و کرامت انسانی همه انسانها دلالت دارد. در این روایات بر مصونیت جان، مال، آبرو و شغل همه شهروندان، حتی مخالفان سیاسی دولت اسلامی تأکید شده است. حضرت امیر(ع) از خوارج پس از آنکه سلاح به دست گرفته با حضرت جنگیدند، هرگز به عنوان منافق یا مشرک یاد نکرد، بلکه می­فرمود اینان برادران ما هستند که بر ما یورش مسلحانه آورده­اند[303] و همچنین در هنگامه صفّین آنگاه که برخی لشکریان معاویه توسط برخی از یاران آن حضرت مورد سبّ و دشنام قرار گرفتند آن حضرت با ناراحتی فرمودند: «هر آینه من ناپسند می­دارم که شما اهل دشنام دادن باشید […] اگر شما در هنگامی که اعمال آنها را شرح می­دهید، بهتر است به جای دشنام دادن به آنان از خدا بخواهید که خون­های ما و ایشان را حفظ نماید و اختلاف میان ما و آنها را برطرف نمایند».[304] همچنین ایستادن پیامبر در مقابل جنازه یک یهودی به نشانه احترام[305] را نیز می­توان از نشانه­ های حرمت جسد بی جان انسان­های غیرمسلمان در اسلام دانست.[306] باری از آیه کرامت و دیگر تعالیم اسلامی می­توان به روشنی دریافت که حیثیت ذاتی انسانی برای هر شخص انسانی در اسلام غیرقابل سلب و اسقاط می­باشد و تمام آدمیان در مقابل این عطیه الهی مکلفند که از نظر اخلاقی و حقوقی بر آن حرمت نهند. بدین معنا هر انسانی باید از کرامت انسانی اعطا شده از سوی خداوند به لحاظ اخلاقی پاسداری نماید و از نظر حقوقی نیز حق مطالبه آن را داشته باشد. همچنین از آن روی که مفهوم کرامت انسانی در مورد تمامی انسانها عمومیت دارد، هیچ کس حق سلب و نقض کرامت و حیثیت انسانی دیگر آدمیان را ندارد و باید در جهت حفظ و نگهداری آن متعهد گردد.[307] واقعیت آن است که در اسلام کرامت انسانی آن چنان با اهمیت می­باشد که هر انسانی نه تنها مکلف است کرامت دیگران را حفظ نماید، بلکه باید شأن و حیثیت ذاتی انسانی خود را نیز حرمت نهد. بر این اساس هیچ انسانی نمی­تواند برای مثال حق حیات خویش را ساقط نماید و یا از کرامت و حیثیت انسانی خویش چشم پوشی نماید. در روایت است که امام صادق(ع) فرمودند: «خداوند همه اختیار مؤمن را به خودش واگذار نموده است، اما اختیار اینکه خود را ذلیل و خوار گرداند را هرگز به او واگذار ننموده است».[308] واقعیت آن است همان گونه که گروهی منشأ کرامت انسانی را اختیار و اراده آزاد انسان می­دانند، اگر این اختیار را ناشی از دمیدن روح خداوند در کالبد انسانی بدانیم در واقع می­توانیم بیان نماییم که منشأ و مبنای کرامت انسانی در اسلام همانا «نفخه الهی در کالبد انسانی» است که حاصل آن آفرینش انسان مختار می­باشد و به یک معنا در واقع این خداوند است که انسان را با اراده آزاد و اختیار آفریده همو که فرموده: «انّا هدیناه السبیل امّا شاکراً و امّا کفوراً»[309]. بر همین اساس در پایان این مبحث اشاره به نکته­ای ظریف لازم و ضروری به نظر می­رسد و آن اینکه برخی از فیلسوفان غربی با پذیرش کرامت و حیثیت انسانی به عنوان مبنای اخلاقی بنیادین حقوق بشر، امکان ارائه خوانشی سکولار و عرفی و غیردینی از حقوق بشر را امری غیر ممکن می­دانند. آنها معتقدند از آن روی که مبنای اخلاقی بنیادین حقوق بشر یعنی حیثیت، کرامت و منزلت انسانی تنها با اخلاق دینی و مذهبی قابل توجیه، رعایت و احترام و تکریم می­باشد، در نتیجه چاره­ای جز این باقی نمی­ماند که حقوق بشر را نیز امری دینی و مذهبی در نظر آوریم.[310] مبحث دوم: حقوق طبیعی در اسلام در بینش انسان گرایانه غربی، «طبیعت بشر» بدون در نظر آوردن خداوند، خاستگاه و منشأ حقوق انسانی به حساب می­آید. چنین دیدگاهی طبعاً با نظرگاه اسلامی که خداوند را خالق انسان می­داند در تعارض خواهد بود. مرحوم مطهری در رابطه با سازگار نمودن نظریه حقوق طبیعی با اسلام بیان می­دارند: «از نظر ما حقوق طبیعی از آنجا پیدا شده است که دستگاه خلقت با روشن بینی و توجه به هدف، موجودات را به سوی کمالاتی که استعداد آنها را در وجودشان نهفته است، سوق می­دهد. هر استعداد طبیعی منشأ یک حق طبیعی است. استعدادهای طبیعی مختلف است. دستگاه خلقت هر نوع از انواع موجودات را در مدار مخصوص به خود قرار داده است و سعادت او را هم در این قرار داده است که در مدار طبیعی خودش حرکت کند. دستگاه آفرینش در این کار خود هدف دارد و این سندها را به صورت تصادفی و از روی بی خبری و ناآگاهی به دست مخلوقات نداده است».[311] بر این اساس خاستگاه حق استعدادهای فطری است که خداوند بر اساس حکمت بالغه خویش در نهاد انسان قرار داده است و هر استعداد طبیعی، علامتی طبیعی جهت تمتع ذی حق از متعلق حق می­باشد. بنابراین طبیعت انسان به خودی خود و صرف نظر از اتصال و پیوند آن با خداوند، نمی­تواند حقی را ایجاد نماید و این گونه است که ما معتقدیم نظریه حقوق طبیعی به گونه­ای که در حقوق بشر عرفی موجود می­باشد با مبانی اخلاقی حقوق بشر اسلامی سازگاری ندارد. اما در عین حال باید توجه داشت از آن روی که اسلام به مثابه دین خاتم مدعی انطباق قوانینش با طبیعت خلقت درون آدمیان [فطرت بشری] می­باشد، [کلیّت] حقوق طبیعی در مکتب اسلام اندیشه حقوقی [چندان] غریبی نیست.[312] در اسلام آزادی بدون مسئولیّت، و در واقع حقوق بشر بدون الزامات و تکالیف وجود ندارد؛ الا در صورتی که تکالیف­مان را در قبال خداوند پذیرفته باشیم، هیچ گونه حقوق طبیعی یا ذاتی نداریم، زیرا ما خودمان خویشتن را بوجود نیاورده­ایم. به فضل آنکه او، یعنی خداوند، وجود بشری به ما بخشیده است، بشر هستیم و تنها پس از این فضل و عنایت الهی است که به عنوان موجودات بشری حقوقی می­یابیم. فکر اینکه انسان قطع نظر از پذیرفتن یا نپذیرفتن خداوند و عمل کردن یا نکردن به وظایف و مسئولیّت­های خلیفه­الهی بر روی زمین، از حقوق طبیعی یا ذاتی برخوردار باشد، به کلی با نگرش اسلامی بیگانه است.[313] با تمام این مباحث همانگونه که پیشتر نیز بیان نمودیم زمینه ­های اعتقاد به کلیّت حقوق طبیعی در اسلام نیز مشاهده می­شود به ویژه در منابع فقهی و اصولی شیعه بحث مستقلات عقلیه که منظور از آنها، آن قسم قضایایی می­باشد که بدون ضمیمه شدن گزاره­ای از متون دینی، می ­تواند احکام شریعت اسلام را برای ما روشن نماید از این دست مباحث می­باشند. اموری مانند حُسن عدالت و قبح ظلم و مانند اینها که عقل انسانی بطور مستقل آن را درمی­یابد و همچنین اعتقاد به حسن و قبح ذاتی و عقلی و ملازمه میان حکم عقل و شرع نیز توانایی شریعت اسلامی را در هضم و جذب نظرگاه حقوق طبیعی نشان می­دهد. برای مثال اعتبار احکام عقلی نزد بسیاری از فقهای مسلمان که به حسن و قبح عقلی اعتقاد دارند و احکام را بر مصالح و مفاسدی مبتنی می­دانند نیز از همین دست قرابت­هاست.[314] با این تفاوت که در نظر فقیهان مسلمان اعتبار احکام عقلی به لحاظ طبیعی بودن آنها نیست، بلکه بر اثر دلالتی است که بر وجود احکام شرع دارد. در واقع در اینجا حکم عقل کاشف از حکم شرع می­باشد. در حالیکه در نظر فیلسوفان حقوق بشر عرفی حکم عقل کاشف از حکم طبیعت است یعنی در دیدگاه دسته اول اعتبار حقوق طبیعی و فطری بر پایه دین و مذهب قرار می­گیرد و در دید گروه دوم این عقل انسانی است که قواعد را از طبیعت اختیار و استخراج می­نماید و قواعد حقوقی در این نظرگاه لاجرم بر خود طبیعت بنیاد می­یابد. از نظر میرزای قمی صاحب قوانین الاصول مستقلات عقلیه در زمره احکام و منابع شرع می­باشد.[315] خواجه نصیرالدین طوسی نیز حق­ها را به دو دسته حق­های طبیعی یا فطری و حق­های اعتباری یا وضعی تقسیم می­نماید و حق­های طبیعی یا فطری را لایتغیّر می­داند.[316] از دیدگاه مرحوم مطهری نیز، نخست این علمای اسلام بودند که اصل عدالت، حسن و قبح عقلی، تلازم حکم عقل و شرع و مستقلات عقلیه و حقوق فطری و طبیعی و حقوق بشر را به عنوان اموری ذاتی و تکوینی و خارج از قوانین قراردادی از شریعت اسلام استخراج نمودند و افراد و اجتماعات را با ارزش حیات و زندگی و حقوق انسانی آشنا ساختند.[317] در پایان این مبحث اشاره به یک نکته تاریخی خالی از لطف نیست. جان لاک که او را پدر حقوق بشر و لیبرالیسم غربی می­دانند به عنوان دانشجوی دانشگاه معتبر آکسفورد با اینکه در بیشتر کلاس­های درس شرکت نمی­نمود لکن همواره با انگیزه بالا و شور و اشتیاق وصف ناپذیری در کلاس­های درس استاد مطالعات اسلامی شرکت می­جست و چندان به دور از واقعیت نیست اگر بگوییم آنچه بعداً لاک پایه­گذار آن در مغرب زمین گردید که همانا بنیان گذاری و توسعه اندیشه حقوق فردی و فردگرایی بود را شاید او در همان کلاسها بدست آورده باشد.[318] به هر روی جان لاک و سایر فلاسفه غرب نظریات خود را از هر کجا که الهام گرفته باشند و این نظریه­ها به هر میزان نزدیکی که با تعالیم شریعت اسلام داشته باشند، اسلام خود دارای تئوری حقوق طبیعی است که توانایی تدارک و تنظیم اموراین جهانی و آن جهانی انسانها را دارد و بر اساس حکمت الهی از سوی پروردگار عالم این حقوق طبیعی به آدمیان اعطا گردیده تا آنها را به سعادت و کمال دنیوی و اخروی برساند و این حقوق مقید به اراده خداوند می­باشد و در محدوده و مرزی که او معین نموده عمل می­نمایند و از آن رو که در برابر هر حق فطری و طبیعی مقرر شده از سوی خداوند، به جهت نوع خلقت و آفرینش انسان یک تکلیف و مسئولیّت نیز جهت نیل به کمال و رستگاری دنیوی و اخروی موجود می­باشد، باید تمام این حقوق را مقید و محدود به این تکالیف دید.[319] مبحث سوم: اصول موضوعه حقوق بشر اسلامی حقوق بشر اسلامی بر اصول موضوعه­ای[320] بنیان گذاری گردیده است که هم با جهان بینی و هستی­شناسی اسلامی و هم با مجموعه نظام ارزشی و بایدها و نبایدهای اخلاقی ناشی از آن جهان بینی اسلامی رابطه تنگاتنگ دارند. باید توجه داشت که این اصول بنیادین برخلاف آنچه در حقوق بشر عرفی و غیردینی مطرح می­گردد ناشی از قرارداد و یا وضع و جعل و اعتبار نمی­باشند و نباید این مطلب توهم شود که این مبانی قابل اثبات نمی­باشند و بدون برهان پذیرفته گردیده­اند. بلکه مبانی مزبور برهان پذیرند و هر کدام در جای خود در فلسفه، کلام، اخلاق اسلامی اثبات گردیده­اند. و ما به دلیل پرهیز از ورود به این مباحث آنها را به عنوان مبانی بنیادین حقوق بشر اسلامی می­پذیریم. گفتار اول: خداباوری اساسی­ترین مبنا در حقوق بشر اسلامی که زیربنای تمام حقوق و تکالیف را تشکیل می­دهد خداباوری می­باشد. بر پایه نظام فکری اسلام، خداوند هستی محض است و هستی محض هر کمالی را داراست و از هر نقصی به دور است. بنابراین همه دیدگاه­ها و شناخت­ها و قانونگذاری­ها باید بر پایه پایگاه فکری، توحید و خداباوری استوار باشد.[321] خداباوری مبنایی است که همه مسلمانان، با وجود تفاوت در برداشتها بر آن توافق دارند. بنابراین هر نظام حقوق بشری که این مبنا را انکار نماید در تعارض آشکار با نظام حقوق بشر اسلامی می­باشد. هرچند ممکن است در قواعد حقوقی مشترکاتی میان آنها موجود باشد. باید توجه داشت که رابطه انسان با خدا عین فقر ذاتی و نیاز محض انسان به خداوند است. یا ایّها الناس انتم الفقراء الی الله.[322] ای مردم شما نیازمند خداوندید. در این آیه هر دو حقیقت فقر ذاتی انسان و نیاز مطلق به او بیان شده است: نخست اینکه انسان دارای وجود مستقل نیست و دیگر آنکه ارتباط او تنها با خداست و به هیچ موجود دیگری وابسته نیست.[323] بر این اساس مبانی اخلاقی حقوق بشر اسلامی به گونه­ای قابل تنظیم است که با خداباوری که مبنای اخلاقی محوری حقوق بشر اسلامی است، تعارضی نداشته باشد. گفتار دوم: جاودانگی باوری یکی دیگر از مبانی اخلاقی حقوق بشر اسلامی جاودانگی باوری است. از دیدگاه قرآن کریم انسان موجودی جاودان است که نهایتاً از عالم فانی به دارالقرار آخرت سفر خواهد نمود. قرآن مجموعه عالم را مانند انسان در سیر الی الله می­بیند و آن را شاهد بر اعمال انسانها می­گیرد. در روایات آمده است که اجزای عالم در روز قیامت از برخی شکایت و برای برخی شهادت می­ دهند.[324] و در قرآن نیز می­خوانیم آنچه نزد شماست، میراست؛ و آنچه نزد خداست، جاودان خواهد بود.[325] باید توجه داشت که جاودانگی باوری با عقیده به معاد ارتباط تنگاتنگ دارد، قرآن کریم در ارتباط با هدفداری جهان تعبیر لنگرگاه را می­نماید: یسألونک عَن السّاعه ایّان مُرساها؛ یعنی از تو می­پرسند دنیا چه زمانی به لنگرگاه خود می­رسد. لنگرگاه کشتی عالم و دارالقرار او همانا معاد است که تضمین کننده جاودانگی انسان است و این یعنی رسیدن به قرارگاه حقیقی و دیدار با پروردگار. بنابراین انسانی که می­خواهد از طریق لقای پروردگار به آرامش و جاودانگی ابدی برسد هر فعل و ترک فعلی از او سر نمی­زند و اینگونه است که هیچ حکمی را در معنای حقوق بشری در اسلام نمی­توان یافت که با سرنوشت اخلاقی انسان بی ارتباط باشد. برای مثال رعایت حقوق دیگران در سرنوشت انسان دارای همان اثری نیست که تضییع حقوق انسانها دارد. زیرا گناه و عمل خلافِ حق قلب انسان را تیره می­سازد: «کلا بل رانَ علی قُلوبهم ما کانوا یکسبون»[326] [آنچه انجام داده­اند، قلب­های آنان را تیره ساخته است]. و همچنین است که انسان بر اثر گناه به همان تعبیری که آوردیم کور و کر و لال می­گردد.[327] فانّها لا تعمی الابصار و لکن تعمی القُلوب الّتی فی الصُدور

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...