تحقیق با موضوع رفتار شهروندی سازمانی، شهروندی سازمانی |
دانلود یک نمونه فایل پایان نامه ارشد رشته مدیریت دانلود رایگان متن کامل یک نمونه فایل پایان نامه ارشد رشته حقوق دانلود رایگان یک نمونه فایل متن کامل پایان نامه ارشد رشته روانشناسی لوتانز و همکارانش با معرفی رفتار سازمانی مثبتگرا، چهار متغیر امیدواری، خودکارآمدی، خوشبینی و تابآوری را به پژوهشگران مدیریت بهعنوان منابع بالقوه مزیت رقابتی ارائه میدهند که میتوانند بر روی آنها سرمایهگذاری کنند (Luthans & Avolio, 2007). با ظهور رفتار سازمانی مثبتگرا، سازمانها تمایل پیدا کردند تا تأثیر این صفات مثبت کارکنان را بر متغیرهای سازمانی موردبررسی قرار دهند. سکوت سازمانی 2-4-1) مفهوم سکوت سازمانی فرهنگ لغت دانشگاهی وبستر، پنج معنی متمایز اما مرتبط از سکوت را ارائه داده است: (1) حالت یا واقعیت ساکت ماندن؛ خودداری از گفتار و بروز آوا. (2) عدم وجود هرگونه آوا و یا سروصدا؛ (3) نگهداشتن دانش یا غفلت از تذکّر دادن. (4) عدم ارتباط یا ارسال؛ و (5) فراموشی یا گمنامی (Pinder et all, 2001). پیندر و هارلوز سکوت کارکنان را خودداری و امتناع از هرگونه بیان صادقانه و خالصانه در مورد ارزیابیهای رفتاری، شناختی و اثربخشی شرایط سازمانی خود، به افرادی که تصور میشود قادر به ایجاد تغییرات و یا جبران خسارات هستند، تعریف می کنند. با این تعریف، هر نوع برقراری ارتباط که: (1) میل به تغییر شرایط را منعکس نمیکند، یا که (2) به افرادی که تصور میشود قادر به بهبود آن شرایط هستند، سوق داده نشود، در شمول تلاش برای شکستن سکوت قرار ندارد (Pinder et all, 2001). آنها همچنین سکوت را به عنوان عدم وجود آوا که شکلی از ارتباطات است و شامل طیف وسیعی از ادراکات، احساسات یا تمایلات از قبیل اعتراض یا تأیید است، تعریف نمودند (Lu & Xie, 2013). موریسون و میلیکان (2000) با اتخاذ رویکردی متفاوت، سکوت سازمانی را به عنوان پدیدهای اجتماعی در نظر میگیرند که در آن، کارکنان از ارائه نظرات و نگرانیهای خود در مورد مشکلات بالقوه سازمانی، خودداری می کنند. آنها استدلال کردند که در یک سازمان با فرهنگ نظاممند سکوت، کارکنان به دلیل ترس از پیامدهای منفی و باور این که عقیدههای آنها برای سازمان ارزش ندارد، ایدههای خود را ابراز نمینمایند و حقایق را بازگو نمیکنند (Dyne, Ang & Botero, 2003). گرچه این دو رویکرد در سطوح مفهومسازی و تمرکز بهخصوص خود متفاوتاند (پیندر و هارلوز بر سکوت کارکنان به عنوان پاسخی به بی عدالتی تمرکز دارند؛ موریسون و میلیکان بر سطوح سکوت سازمانی به عنوان پاسخی به ترس و فرهنگ سکوت تمرکز دارند)، هر دو تعاریف بر “خودداری” به عنوان عنصر اصلی سکوت تأکید دارند (Dyne et all, 2003). داین و همکارانش، تصریح نمودند هنگامیکه اکثر مردم به رفتار شخصی دیگر برچسب “ساکت” میزنند، منظورشان این است که آن شخص بهطور فعال در حال برقراری ارتباط نیست. آنها با توجه به این نکته، ادراک خود از سکوت را به موقعیتهایی که در آن کارکنان، ایدهها، اطلاعات و نظراتی مرتبط با محل کار دارند، امّا تصمیم میگیرند که این ایدهها را بیان نکنند، منحصر مینمایند (Dyne et all, 2003, 1366; Zehir & Erdogan, 2011). آنها سکوت را صرفاً فقدان آوا در نظر نمیگیرند و شکلهای مختلفی از سکوت که از انگیزههای متفاوت کارکنان نشأت میگیرد، پیشنهاد مینمایند (Dyne et all, 2003). 2-4-2) ابعاد سکوت سازمانی پیندر و هارلوز (2001) تصریح نمودند که پدیده سکوت کارکنان ممکن است بسته به انگیزههای اساسی آنها در معانی مختلفی تفسیر شود. آنها سکوت را در دو شکل، “سکوت مطیع” و “سکوت خاموش” متمایز نمودند. درحالیکه سکوت خاموش نشان داده حذف عمدی است، سکوت مطیع بر تسلیم بنا شده است (Zehir et all, 2011). همچنین سکوت مطیع به نگهداشت/ تملک[53] منفی نظرات اشاره دارد و به معنای اطاعت منفعلانه است، درحالیکه سکوت خاموش بر نگهداشت/ تملک مثبت نظرات، بهمنظور حفاظت از خود و ترس از نتایج ناخوشایند، دلالت دارد (Lu et all, 2013). داین و همکارانش (2003) برمبنای کار پیندر و هارلوز، سه نوع سکوت را بر اساس انگیزه کارکنان تحت عناوین سکوت تدافعی، سکوت مطیع و سکوت اجتماعی متمایز نمودند. مفهوم سکوت تدافعی و سکوت مطیع با آنچه پیندر و هارلوز تحت عناویننچه سکوت خاموش و سکوت مطیع تعریف نمودند، یکسان است؛ اما تفاوت این است که داین (2003) سکوت اجتماعی را بر مبنای رفتار شهروندی سازمانی پیش برده است، او سکوت اجتماعی را به عنوان نگهداشت ایدهها، اطلاعات یا نظرات مربوط به کار، با هدف نفع رساندن به افراد دیگر یا به سازمان بر اساس نوعدوستی یا انگیزههای مشارکتجویانه، تعریف نموده است. مشابه با سکوت تدافعی، سکوت اجتماعی بر آگاهی و تأمل در گزینههای جایگزین و تصمیم آگاهانه برای نگهداشت ایدهها، اطلاعات و نظرات، بنا شده است. در مقایسه با سکوت تدافعی، انگیزهی سکوت اجتماعی بیشتر از آنچه بر مبنای ترس از نتایج شخصی منفی که ممکن است سخن گفتن در پی داشته باشد، برمبنای نگرانی برای دیگران استوار شده است (Lu et all, 2013). 2-4-2-1) سکوت خاموش/ تدافعی سکوت خاموش یعنی امتناع و خودداری از ارائه ایدهها به دلیل ترس و بهمنظور حفظ خود، چراکه صحبت کردن در این حالت اساساً امری ناپسند و نامطبوع است. سکوت خاموش بهعنوان یک شکل از سکوت است که نشاندهنده عدم مشارکت عمدی است. در زمینه بیعدالتی محل کار، این نوع سکوت حالت آگاهانه و ناخوشایندی است که میتواند توسط خود شخص و یا با کمک و ترغیب دیگران اصلاح شود. یک حالت از خموشی است که متضمن عدم توافق با شرایط خود، در اثر تحمل درد و رنجِ سکوت میباشد، درحالیکه ضمن آگاهی از گزینههای موجود برای تغییر وضع موجود، هنوز تمایلی به بررسی آنها وجود ندارد. بااینوجود، کارکنان خاموش آمادهی شکستن سکوت خود بهمنظور تغییر شرایطی که پرورشدهنده یا تولیدکننده سکوت است، میباشند (Pinder et all, 2001). پیندر و هارلوز (2001) از اصطلاح سکوت خاموش برای توصیف کنارهگیری عمدی که ریشه در ترس از عواقب ناشی از صحبت کردن دارد، استفاده نموده اند. کار آنها با کار موریسون و میلیکان (2000) که بر احساس ترس شخص به عنوان یک محرک کلیدی سکوت سازمانی تأکید مینماید، سازگار است. کار آنها همچنین با سلامت روانشناختی[54] و فرصتهای بروز آوا به عنوان پیششرطهای حیاتی صحبت کردن در بافت محیط کار، سازگار است (Dyne et all, 2003). داین و همکارانش (2003) برمبنای کار پیندر و هارلوز و کار موریسون و میلیکان، سکوت تدافعی را خودداری از ارائه ایدهها، اطلاعات و نظرات مرتبط با کار، به عنوان شکلی از حفاظت از خود که ریشه در ترس دارد، تعریف نمودند. سکوت تدافعی رفتاری ارادی و فعالانه است که قصد آن محافظت از خود از تهدیدات خارجی است. در مقایسه با سکوت مطیع، سکوت تدافعی فعالانهتر است، شامل آگاهی و توجه به جایگزینها است و از یک تصمیم آگاهانه در خودداری از ارائه ایدهها، اطلاعات و نظرات به عنوان بهترین استراتژی شخصی در زمان کنونی، پیروی می کند. آنها برچسب سکوت تدافعی را جهت جلوگیری از سردرگمی احتمالی ناشی از معانی متعدد خاموش[55] (مانند رضایت یا موافقت) اتخاذ نمودند (Dyne et all, 2003). برخی از بینشها دربارهی سکوتهای طولانی، توسط مارپیچ سکوت- پدیدهای که ما توسط آن میزان برخورداری یک عقیده از حمایت عمومی قبل از بیان آن را ارزیابی میکنیم- تغذیه شده است. اگر ما حمایت قوی ادراک کنیم، اطمینان بیشتری در مورد مشروعیت نظریهی خود احساس میکنیم و تمایل بیشتری برای افشای عمومی آن داریم. امّا، زمانی که به نظر میرسد حمایت عمومی ضعیف است، ما تمایل داریم خودمان را بهعنوان بخشی از یک اقلیت منحرف تصور کنیم و باعث تداوم یافتن یک مارپیچ رو به پایین از سکوت برای جلوگیری از انزوای اجتماعی بیشتر میشویم (Pinder et all, 2001). 2-4-2-2) سکوت مطیع
فرم در حال بارگذاری ...
[دوشنبه 1398-12-12] [ 11:34:00 ب.ظ ]
|