به بیان دیگر کمبود غذا به علت کمبود عرضه جهانی غذا نمی باشد بلکه به معنی عدم امکان دسترسی به غذا است. در سال 1991 کمیته تغذیه سازمان ملل متحد، نا‌امنی غذایی را ریسک بیش از حد برای از دست رفتن دسترسی به غذای لازم به منظور زندگی سالم و فعال نامید. لذا نا‌امنی در حقیقت شناسایی خطرات عدم دسترسی و دسترسی ناکافی به غذای لازم است که چنانچه بدلایل مختلف مثل بیکاری، تورم، بیماری، تصادفات و جنگ، دسترسی به منابع مالی لازم مختل شود در این صورت خانواده دچار نا امنی موقت شده است‌. در صورتیکه کمبود درآمد و فقر به صورت مستمر حکم فرما باشد می گوییم نا امنی غذایی مزمن وجود دارد. در صورت ایجاد بحران، خانوارها مصرف غذای خود را یا در زمان حاضر یا در آینده کاهش می دهند. حتی در خانوارهایی که از لحاظ دارایی وضع بهتری دارند ممکن است از فروش قسمتی از دارایی خود به منظور حفظ امکان دسترسی در آینده احتراز کنند، زیرا به احتمال قوی امکانات دسترسی به غذای در آینده را از دست می دهند مگر در مواردی که خودداری از فروش خطر نابودی در پی داشته باشد. به عنوان مثال در یک دوره قحطی در حبشه خانوارهای بالاترین 30% درآمدی حدود 15 دلار از فروش مایملک خود بدست آوردند در حالیکه پایین ترین 30% درآمدی از این راه فقط 5 دلار درآمد کسب کردند. پیامدهای جسمی، ذهنی، روانی، اقتصادی و اجتماعی این مشکل عظیم گریبان گیر میلیون ها انسان و مانعی جدی در راه فعالیت های جسمی و اقتصادی آن ها است. کم غذایی و سوء تغذیه در 20% جمعیت کشورهای در حال توسعه وجود دارد و علت عمده 50% مرگ و میر کودکان شمرده  می شود. هم اکنون در سراسر جهان 20 میلیون کودک دچار سوء تغذیه شدید و ناتوان کننده و 150 میلیون کودک دارای وزنی پایین تر از حد طبیعی اند. صدها میلیون کودک و مادر نیز به کم خونی و یا کمبود ید و ویتامین A دچارند. گرسنگی زخم های پنهان و آشکاری از خود به جای می گذارد. نوع آشکار آن را می توان در افرادی مشاهده کرد که از قطحی جان سالم بدر برده اند. گرسنگی را تنها می توان برای مدت کوتاهی قبل از وارد آمدن ضایعات جبران ناپذیر ذهنی و جسمی تحمل کرد. از این رو، فوریت کمک های بشر دوستانه و نیز پیشگیری به موقع از وقوع بحران ها از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است. از جمله انواع پنهان اما مخرب تر گرسنگی می توان به اثرات شدید آن بر نسل های متوالی در خانواده اشاره کرد. مادرانی که از سوء تغذیه رنج می برند کودکانی را به دنیا می آورند که زندگیشان از بدو تولد به دلیل داشتن وزن کم و جثه کوچک در معرض خطر قرار دارد. این نوزادان به طور معمول زمان شکوفایی استعدادهای جسمی و ذهنی خود دچار مشکل خواهند شد. توجه به تغذیه مادران باردار و نوزادان در موقع نیاز و نیز در دراز مدت برای تامین امنیت غذایی کل خانواده ضروری است. انتقال فقر غذایی به فرزند همان چیزی است که ژولیوس سزار در قرن دوم میلادی از آن به عنوان میراث ویرانگر یاد می کند. این میراث آغازگر دوره ای از گرسنگی است که در صورت عدم توقف، تمام نسل ها در بر می گیرد. اندازه و وزن نوزاد مشخص ترین علامت گرسنگی در زمان تولد است. کودکان کم وزن و یا به عبارتی با وزنی کمتر از 5/2 کیلوگرم در پایان دوره بارداری، با مشکلات زیادی روبه رو هستند. خطر ابتلاء به بیماری های عفونی و مرگ در چند هفته اول زندگی این نوزادان بسیار بالا است. چنانچه عدم تغذیه مناسب موجب تشدید مشکلات موجود در بدو تولد شود، احتمال افزایش میزان مرگ و میر نوزادان و کودکان و یا دست کم رشد ناقص آن ها وجود دارد. به عنوان مثال، خطر بروز نارسایی های عصبی که منجر به ضعف بینایی، کاهش پیشرفت های تحصیلی و مشکلات مغزی شده، در میان کودکان گرسنه بیشتر است چنین کودکانی نیز سریع تر به بیماری هایی از قبیل مالاریا، عفونت های دستگاه تنفسی و ذات الریه مبتلا می شوند. نه تنها احتمال بروز بیماری در میان کودکان دچار سوء تغذیه بیشتر بوده بلکه صدمات ناشی از این نوع بیماری ها بسیار شدید تر است. تاثیر ابتلاء به اسهال در دوران کودکی بر وضعیت تغذیه کودکان مبتلا به سوء تغذیه در قیاس با کودکانی که از تغذیه مناسبی برخوردار بوده‌اند به مراتب شدید تر است. شایان ذکر است تاثیرات مخرب ناشی از سوء تغذیه و بیماری، در کودکان گرسنه تشدید می شود. در حال حاضر 31% و یا به عبارتی 170 میلیون از کودکان پیش دبستانی در کشورهای در حال توسعه در معرض بیماری و مرگ قرار دارند. اکثر این کودکان در جنوب آسیا و مناطق نیمه صحرایی آفریقا زندگی می کنند. بر طبق برآوردهای انجام شده، در صورت ریشه کنی سوء تغذیه می توان از وقوع 50% از بیماری های منجر به مرگ در میان نوزادان جلوگیری به عمل آورد. البته کودکان نجات یافته در باقیمانده عمر خود از تندرستی و کارایی لازم برخوردار نخواهند بود. براساس شواهد موجود، کم وزنی در زمان تولد با شیوع بیمار ی هایی از قبیل دیابت، نارسایی قلبی و سکته مغزی در دوران بزرگسالی ارتباط مستقیم دارد. سوء تغذیه در دوران بارداری منشاء اصلی بیماری‌های مزمن در بزرگسالی به شمر می رود. حتی در شرایط مطلوب تنها می توان بخشی از نارسایی رشد ناشی از گرسنگی در دوران کودکی را در آینده جبران کرد. به دلیل آنکه غذای امروز نمی تواند جایگزین فقر غذایی در گذشته شود، تغذیه مناسب در دوران نوجوانی نیز نمی تواند به سهولت، کمبود مواد غذایی در دوران طفولیت را جبران کند‌. جلوگیری از بروز اکثر ضایعات در چند سال اول زندگی طفل کار دشواری است. سوء تغذیه مادر در دوران بارداری یکی از علل اصلی کم وزنی کودک در زمان تولد است. در صورتیکه مادری در دوران بارداری دچار سوء تغذیه باشد، نوزاد نیز دارای جثه کوچکی خواهد بود. چنانچه مادر خود در زمان تولد کم وزن بوده باشد، گرسنگی در دوران کودکی و نوجوانی احتمال پیدایش نسل جدیدی از نوزادان کم وزن و حتی نارس را افزایش می دهند. فقر غذایی مادر در دوران بارداری، خطرات جدی را برای او کودک به دنبال خواهد داشت. به عنوان مثال، احتمال زایمان های زودرس و میزان نارسایی های جنینی در میان زنان باردار مبتلا به کم خونی بیشتر است. کم خونی خطرات فراوانی را برای مادر به همراه دارد. به یان معنا که از هر چهار مرگ در میان مادران، یکی به علت کم خونی شدید است. حتی در کشورهایی نظیر اندونزی و تایلند که در کاهش میزان مرگ و میر کودکان موفق بوده اند، میزان مرگ و میر در میان مادران هنوز بسیار بالا است. بر طبق آمار منتشر شده، در هر 10000 زایمان، 40 مادر جان خود را از دست می دهند. علت اصلی این امر را ابتلاء فراوان زنان باردار به کم خونی ذکر کرده اند. علل و ریشه های ایجاد سوء تغذیه و گسترش آن در جامعه دامنه وسیعی دارد. از تولید ناکافی مواد غذایی گرفته تا کمبود یا فقر یک ریزمغذی در فرآورده های خوراکی، از کاهش توانایی خردی مواد غذایی تا باورهای گمراه کننده غذایی و از شیوع بیماری های عفونی گرفته تا اسراف در مصرف مواد خوراکی، همگی می توانند مسبب سوء تغذیه و یا باعث گسترش آن در جامعه و فرد باشند. در حال حاضر برای تبیین علل گرسنگی و سوء تغذیه نمی توان به یک عامل مسلط اشاره نمود و آن را مطلق دانست. این پدیده با مقتضیات اقتصادی و اجتماعی گوناگون مرتبط بوده و از علل بسیار متفاوتی منشاء گرفته است. بی تردید کمبود غذایی و گرسنگی در آفریقا معلول همان عللی نیست که در قرن گذشته، گرسنگی را برای طبقات فقیر اروپا به ارمغان آورده است. بنابراین مجموعه ای از عوامل و شرایط در ظهور این پدیده دخالت دارند. علل گرسنگی و سوء تغذیه بطور کلی عبارتند از عدم دسترسی به غذا و سالم از یک طرف و بیماری زایی محیط و عدم دسترسی به خدمات بهداشتی و درمان از طرف دیگر، همچنین عدم توجه کافی به نیازهای غذایی گروه های آسیب پذیر ( زنان و کودکان ) از جمله علل سوء تغذیه می باشد.

3- امنیت[45]

مفهوم خطر یا ریسک و پیشگیری از خطر در تعاریف امنیت غذایی جایگاه مهمی دارد. در کنفرانس جهانی غذا در 1974 دو نوع ریسک نا امنی تعریف شد:

  • ریسک کمبود حاد غذا در اثر افت محصول [46] و سوانح طبیعی و غیر طبیعی
  • ریسک نوسانات در تولید و قیمت غذا

4-  زمان

به طور کلی دو نوع نا امنی غذایی می تواند بروز کند که عبارت است از مزمن [47] یا موقت[48] و موسمی‌. نا‌امنی مزمن به کمبود غذایی مزمن و مداوم اطلاق می شود که علت آن ناتوانی مستمر خانوار برای تهیه غذایی کافی است ( با فرض اینکه غذا یا از بازار تهیه می شود و یا به وسیله مصرف کننده تولید می‌گردد). ریشه های نا‌امنی مزمن را باید در فقر جستجو کرد. نا امنی موقتی، موسمی با وقفه موقت در دسترسی به غذا است. ریشه های نا امنی موقت ممکن است بی ثباتی قیمت در بازار و یا افت تولید و بالاخره وقفه و نوسانات درآمد باشد در بدترین شرایط نا امنی موقت ممکن است به یک قحطی تبدیل شود. به هنگام بروز نا امنی موقت خانوارهایی که دچار نا امنی مزمن هستند بیشتر از دیگران آسیب              می بینند. مسائل امنیت غذایی در شهر و روستا تفاوت های عمده دارند. در جوامع شهری امنیت غذایی تابع دستمزد و قیمت غذا و وضع اشتغال است. علاوه بر این شرایط نامطلوب بهداشت محیط در مناطق عقب افتاده شهری باعث و خیم تر شدن مشکلات آنان به صورت بیماری و سوء تغذیه می شود. [49]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...