پایان نامه ارشد درمورد در فقه اسلامی، قیمت تمام شده، اموال منقول |
حال برای پرسش به این سوال که آیا حراج سهام امکان دارد؟ پاسخی آسانتر میتوان یافت، زیرا اولاً به موجب ماده 45 قانون تجارت سهام بدواً از طریق بورس و انحصاراً برای سهام بینام و آن هم مطابق شرایط ماده 45 قانون تجارت صاحب سهم برای ارائه به شرکت در مهلت مقرر اقدام نکند، تبدیل به سهم با نام شده بدواً این سهام نیز از طریق بورس والا حراج میشود. در واقع بورس و حراج در طول هم قرار دارند. در صورت عدم طرح در بورس از طریق حراج به فروش میرسد. ثانیاً از آنجایی که سهام در حکم اموال منقول است، امکان انتقال آن از طریق حراج ممکن میباشد. ثالثاً آیا قیمت حراج همان قیمتی است که از طریق ارزیاب، ارزیابی شده و ارائه میشود یا خیر؟ این مبلغ بایستی از طریق بورس تعیین شود. در پایان باید گفت با توجه باینکه سازمان بورس سازمانی رسمی سهام است، فلذا تعیین قیمت را میتوان از آنان استعلام کرد. رابعا چون این سهام از طریق بورس به فروش نرفت، میبایستی 10 تا 15 درصد زیر قیمت تعیین شده ملاک حراج قرار گیرد و به فروش برد. نتیجه اینکه شرایط معامله بورسی کاملاً با شرایط معامله حراج متفاوت است، اما در خصوص معامله حراج در مبحث ماهیت حقوقی حراج بیشتر توضیح میدهیم.
بخش چهارم: بررسی سابقه فقهی حراج
در فقه اسلامی سابقهای صریح از عنوان حراج نداریم. صرف نظر از اینکه کلمه حراج یک کلمه عربی نیست، آنچه امروزه از آن به عنوان حراج نام میبریم، از آنجایی که حراج یک معاملهای با عنوان بیع میباشد و در آن به هر دلیلی فروشنده در قیمت تعادلی بازار مبیع را کمتر از قیمت بازار میفروشد. در هرحال از ثمن معامله میکاهد. حال بخاطر جنس کالا یا نوع آن یا به لحاظ وضعیت خاص یا بر اساس اراده خود مباردت به کاهش ثمن و فروش آن می کند. مرحوم محقق حلی میفرماید: القول فی: المواضعه واما المواضعه: فأنها مفاعله الوضع. فاذا قال: بعتُک بمئه و وضیعه در هم من کل عشره، فالثمن تسعون، و کذا لو قال: مواضعه العشره: و لو قال من کل أحد عشر، کان الثمن أحداً و تسعین الاجزاءاً من احد عشر جزءِ من درهم. عقد بیع به اعتبار خبر دادن به سرمایه و خبر ندادن منقسم به چهار قسم میشود. به جهت آنکه اگر خبر ندهد، مساومه است و این بهترین اقسام بیع است و اگر خبر داد به سرمایه، یا به زیاده از سرمایه و با ربح میفروشد، آن را مرابحه گویند و یا به کمتر از سرمایه و به نقصانی میفروشد، آن را مواضعه گویند و یا به همان سرمایه میفروشد آن را تولیه گویند. الفهم السابع: فی اقسام البیع: البیع بالنسبه الی الاخبار بالثمن و عدمه و هوا ربعه: احدها: المساومه و ثانیها: المرابحه و یشترط فیها العلم بقدر الثمن و الربح و … و ثالثها: المواضعه و هی کالمرابحه فی الاحکام الا انها بنقیضه معلومه و رابعها: التولیه و هی الاعطاء برأس المال، … در کتاب ترجمه و تبین این عبارات در صفحه 241، 242 و 243 آقایان علی شیروانی و محسن غرویان آمده است. بیع به اعتبار اخبار به ثمن و عدم اخبار به آن به چهار قسم است. اول: بیع مساومه [و آن بیعی است که فروشنده در آن راس المال و مبلغی که خود برای خرید آن پرداخت کرده است بیان نمیکند. خواه مشتری آن را بداند و خواه نداند]. دوم: بیع مرابحه: در بیع مرابحه آگاهی از مقدار ثمن و سود شرط است [مثل آنکه فروشنده بگوید من این کتاب را صد تومان خریدهام و 10 درصد سود میگیرم]. سوم: ییع مواضعه: احکام بیع مواضعه مانند بیع مرابحه است. با این تفاوت که در بیع مواضعه فروشنده کالا را به کمتر از قیمت تمام شده آن میفروشد.
فرم در حال بارگذاری ...
[دوشنبه 1398-12-12] [ 09:27:00 ب.ظ ]
|