منابع پایان نامه و مقاله – فرزندان، مرتبه |
(( در آن میان که من غلامى را مى زدم ، از پشت سرم صدایى را شنیدم – دو مرتبه گفت – ابومسعود، توجه کن ! نگاه کردم ؛ دیدم رسول خدا (ص ) است ، تازیانه را انداختم . فرمود: به خدا قسم ، هر آینه خداوند بر تو تواناتر است تا تو نسبت به این غلام .)) (۱۴۱۶) آن حضرت فرمود: (( هرگاه کسى از شما خادمى را خرید باید اول چیزى را که به او مى خوراند، شیرینى باشد، زیرا شیرینى گواراتر به وجود اوست .)) این روایت را معاذ نقل کرده است .(۱۴۱۷) از آن حضرت است که فرمود: (( هرگاه خدمتگزار فردى از شما غذایى براى شما آورد باید او را بنشاند و با او هم خوراک شود، و اگر این کار را نکرد باید مقدارى از غذا را به او بخوراند.)) (۱۴۱۸) در روایتى آمده است : (( هرگاه برده کسى از شما زحمت ساختن غذاى شما را بر عهده گرفت و به جاى شما گرما و مشکل و زحمت آن را تحمل کرد و آن را نزد شما حاضر کرد باید با او هم خوراک شوید و یا لقمه اى از آن غذا را بردارید – به دست خود اشاره کرد – و در دست او بگذارید و بگویید: این لقمه را بخور.)) (۱۴۱۹) مردى بر سلمان – رضى اللّه عنه – وارد شد که پیرمردى افتاده بود. سلمان گفت : اى بنده خدا این چه حالى است ؟ گفت : خدمتگزارم را به دنبال حاجتى فرستادم نخواستم که دو کار را با هم به او واگذارم . پیامبر (ص ) فرمود: (( همه شما چوپانید (سرپرستید) و همگى درباره رعیت (افراد تحت سرپرستى ) خود بازخواست مى شوید.)) (۱۴۲۰) پس کلیه حق مملوک آن است که صاحب وى او را در غذا و لباس خود شریک سازد و بیش از توانایى اش به کار وادار نکند و به دیده کبر و خود بزرگى به او ننگرد و از لغزش او در گذرد و موقع خشم بر او در وقت خطا و یا جنایت در نافرمانیهایش و جنایت در حق اللّه و کوتاهى در اطاعت خدا – با این که قدرت خدا بر او بالاتر از قدرت اوست – بیندیشد. مى گویم : از طریق خاصه (شیعه ) در این باب روایتى در کافى از امام صادق (ع ) نقل شده که فرمود: (( هرگاه برده اى را خریدید، بهاى او را در کفه ترازو به او نشان ندهید، زیرا هر برده اى که بهاى خودش را در کفه ترازو ببیند رستگار نشود، پس هرگاه برده اى خریدى ، اسمش را عوض کن و چون در ملک تو قرار گرفت ، مقدارى شیرینى به او بخوران و چهار درهم از جانب او صدقه بده .)) (۱۴۲۱) از آن حضرت است که فرمود: (( از یمن اسیرانى را به خدمت رسول خدا (ص ) مى آوردند. وقتى به جحفه رسیدند خرجى آنها تمام شد. کنیزى را از اسیرانى که همراهشان بودند فروختند. وقتى خدمت پیامبر (ص ) رسیدند، صداى گریه اى را شنید. فرمود: این گریه چیست ؟ یا رسول اللّه ما به خرجى احتیاج پیدا کردیم دختر آن زن را فروختم . پیامبر (ص ) بهاى او را پس فرستاد و او را آوردند و فرمود: یا همه را با هم بفروشید و یا همه را با هم نگه دارید.)) (۱۴۲۲) از آن حضرت است که (( راجع به دو برادر برده و همچنین زن و فرزندانش پرسیدند: آیا مى شود آنها را جدا کرد؟ فرمود: نه ، این عمل حرام است مگر خودشان بخواهند.)) (۱۴۲۳) از آن حضرت نقل کرده اند: (( از کوفه کنیزى براى او خریدند. کنیز رفت که بعضى از کارهاى شخصى خود را انجام دهد، گفت : اى مادر! امام صادق (ع ) از او پرسید: مگر تو مادر دارى ؟ عرض کرد: آرى . راوى مى گوید: امام (ع ) دستور داد او را برگرداندند و فرمود: اگر من او را نگاه مى داشتم ، ایمن نبودم بر این که مبادا براى فرزندانم حادثه ناگوارى پیش آید.)) (۱۴۲۴) در کتاب (( من لا یحضره الفقیه )) از امام صادق (ع ) به نقل از پدرش آمده است که فرموده است : هر کس از کنیزان بیش از آنچه به نکاح خود در مى آورد (یا با او نکاح مى کند) در اختیار بگیرد، گناه آنها – اگر زنا کنند – به گردن اوست .)) (۱۴۲۵) در کافى از آن حضرت نقل شده است : (( آن حضرت یکى از غلامانش را پى کارى فرستاد، او دیر کرد. امام (ع ) به دنبالش فرستاد، دید خوابیده است بالاى سر غلام نشست و باد مى زدش تا وقتى که از خواب بیدار شد، امام (ع ) به او فرمود: فلانى به خدا سوگند تو این حق را ندارى که شب و روز بخوابى شب تو براى خودت و روزت براى ماست .)) (۱۴۲۶) در کشف الغمه از امام زین العابدین (ع ) نقل شده است که کنیز آب مى ریخت تا آن حضرت براى نماز وضو بسازد، پس چرت او فرا فرا گرفت ، آفتابه از دستش افتاد و امام را مجروح کرد. امام (ع ) سرش را به سمت او بلند کرد، کنیز گفت : خداى عز و جل مى فرماید: (( و الکاظمین الغیظ )) فرمود: من خشم را فرو خوردم ، کنیز گفت : (( والعافین عن الناس )) (۱۴۲۷)، فرمود: از تو درگذرد، عرض کرد: (( واللّه یحب المحسنین ، )) فرمود: برو، تو براى خدا آزادى .)) (۱۴۲۸) صاحب کشف الغمه مى گوید: نقل شده است : (( آن حضرت غلامش را دو مرتبه صدا زد و او جواب نداد و با رسوم جواب داد، حضرت فرمود: پسرم آیا صداى مرا نشنیدى ؟ عرض کرد: چرا شنیدم ، فرمود: پس چرا جواب مرا ندادى ؟ گفت : چون از طرف تو در امان بودم ، گفت : سپاس خداى را که غلامم را از من در امان داشته است .)) (۱۴۲۹)
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1398-12-13] [ 09:06:00 ب.ظ ]
|