متناسب با نیاز و ذوق خود انتخاب می کند تا جسم، فکرو شخصیت او رشد و پرورش یابد. (سازمان زنان ایران 1379) یا به نظر لس هیوود اوقات فراغت عبارتست از اوقات غیرموظف یعنی اوقات اختیاری که پس از اوقات کاری و انجام امور مربوط به امرار معاش باقی می ماند و شخص می تواند با آزادی نسبی به هر شکلی که دوست دارد، آن را صرف کند و ورزش در تقسیم بندی اوقات فراغت، محلی ویژه داشته و در ردیف تفریح قرار گرفته است و شامل تولید فعال اوقات فراغت است که در آن شرکت کنندگان تا اندازه ای بر فرایند کار تسلط دارند (59).
سیاست فرهنگی نظام اسلامی نیز در خصوص اوقات فراغت بر مبنای زمینه سازی جهت گذران مطلوب، مفید و سازنده آن و هدایت فکری و عملی و بارورسازی اوقات فراغت است. لذا فراغت در نظام ارزشی اسلام جنبه فرهنگی و دینی داشته و از صورت تفریح و سرگرمی صرف خارج است. زمان فراغت ، زمان رشد و شکوفایی استعدادها، تقویت روحیه، مشارکت فعال فرهنگی و اجتماعی و زمان خودسازی در عین کسب نشاط پایدار، شادابی، طراوت و کارایی و رفع خستگی فکری و روانی در زندگی فردی و جمعی است. لذا ضروری است تا جوامع آگاه با سیاستهای مناسب و سنجیده اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با ایجاد تسهیلات و خدمات، فراهم کردن فضاها و محیطهای مناسب فرهنگی و ورزشی، اتخاذ روش های تشویق آمیز و .، از هدر رفتن اوقات فراغت جلوگیری کرده و به باروری آن کمک نماید و از این راه بر غنای علمی و فرهنگی جامعه بیفزاید. تحولات فرهنگی – اجتماعی کشور ما نیز در سالهای اخیر ایجاب می کند به منظور تحقق هدفهای مشخص با برنامه ریزی های مناسب و وضع قوانین و سیاستگذاری صحیح توجه بیشتری به اوقات فراغت افراد، خاصه زنان و دختران شود (سازمان زنان ایران،1379). تداوم پیشرفت زنان در ورزش به محو شدن موانعی چون محدودیت مالی، کمبود مربیان و مدیران زن، تحقیر هنر و قدرت زنان و رد عقاید و باورهای بی اساس بستگی دارد ( 56).
امروزه نقش زنان به عنوان نیمی از منابع انسانی نه تنها از موضوعات و اهداف سیاسی و اجتماعی و اقتصادی هر کشور به شمار می رود، بلکه ابزاری مناسب در تحقق دیگر اهداف توسعه نیز محسوب می شود. از این رو یکی از شاخصهای درجه توسعه یافتگی یک کشور میزان مشارکت و نقشی است که زنان در کشور دارا هستند. اگر جامعه امکانات لازم را برای زن فراهم نکند تا بتواند از سلامتی کافی برخوردار باشد، بر روی بسیاری از مسائل تأثیر گذار خواهد بود بطور مثال نمی توان فرزند سالم و صالحی را به جامعه تحویل داد و یا حتی اگر ارزش واقعی برای نقش تربیتی زن داده نشود. انگیزه های لازم برای دلسوزی و مادری را از دست خواهد داد و در نتیجه این خواهد شد که مواجهه با کوچکترین مشکل در زندگی، راه جدایی در پیش گرفته و تربیت فرزندش را به دست تقدیر بسپارد. پس نتیجه می گیریم که زن و جامعه هر دو بر یکدیگر اثر گذارند و تأثیر متقابل دارند (انجمن کانادایی توسعه ورزش زنان2000).

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...