وقتی سخن از خصوصیات تکوینی است و برای هر‌یک از مرد و زن ویژگی خاصی هست، به جهت آنکه تکوین خاستگاه و بستر جریان تشریع است، ضروری است متناسب با این تقاضا‌ها و توانایی‌های متفاوت، حقوق و تکالیف متفاوت داشته باشیم و گرنه این تفاوت‌ها بدون آثار بوده و در خلقت حکیمانه خداوند توجیه نمی‌گردند. وقتی تکوین و خلقت، ابزار عمل و خمیر مایه کنش‌ها و واکنش‌های ذهنی، روحی و رفتاری است، باید هر کدام موضوع خود را در شریعت بیابند. نمی‌توان از‌یک سو در صحنه تکوین تفاوت‌ها را پذیرفت و زن را در برخی خصوصیات جسمی‌و روانی‌اش متفاوت از مرد دانست و از سوی دیگر طرح تساوی حقوق و وظایف را در همه زمینه‌ها پی ریزی نمود.[71] قبلاً گفتیم زن و مرد از جهت تکوینی اختلافات جسمی‌و روحی گوناگونی دارند. این اختلافات هرگز سبب نمی‌شود که در کمال حقیقی انسانیشان تفاوت و تفاضلی پدید آید. هر کس که پای‌بند تکالیف خود باشد قطعاً به کمال لایق خود می‌رسد و به خدا نزدیک می‌شود؛ خواه زن باشد‌یا مرد. ولی هر‌یک از زن ومرد به تناسب قوا و استعداد‌های ویژه‌ای که دارند تکالیف و تعهدات خاصی متوجهشان خواهد شد و به حقوق خاصی نیز دست پیدا می‌کنند.‌یعنی، اختلاف‌ها و تفاوت‌های فطری زن و مرد، منشأ اختلاف و تفاوت‌های حقوقی می‌شود؛ ولی، این تفاوت‌های حقوقی ازآنجا که در ناهمانندیهای تکوینی و فطری ریشه دارد، تبعیض نیست و ظالمانه نخواهد بود. ظلم و تبعیض در جائی است که در شرائط واحد و زمینه‌های مساوی، تفاوت قائل شوند.[72] 2.2.1   حقوق اختصاصی مردها

2.2.1.1                   قوامیت

بدنبال مشترکات میان زن ومردتکالیف و حقوق خاصی برای مردان وتکالیف وحقوق خاصی برای زنان وجود دارد این قسم بیشتر مربوط به امور ازدواج و وظائف زن و مرد در زندگی زناشوئی و خانوادگی آن‌ها می‌باشد. تفاوت‌هایی که بین حقوق زن و مرد وجود دارد سلامت خانواده را تأمین می‌کند و در نهایت به صلاح جامعه است. در اینجا به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم. خانواده ‌یک واحد اجتماعی است که ناگزیر باید دارای نظم و انضباط باشد و به هرج و مرج کشیده نشود که در این‌صورت، وحدت اجتماعی خانواده از هم خواهد گسست. از سوی دیگر، اساس خانواده را محبت، عاطفه و دوستی تشکیل می‌دهد. وقتی اصل، خانواده و حفظ کیان آن است، اقتضا می‌کند که این خانواده به مثابه‌یک مجموعه به هم پیوسته توسط‌یک نفر مدیریت و اعمال ولایت شود و مدیریت او به معنای قوامیت اوست. بر این اساس، در مورد مسائل خانوادگی در مرحله‌ی نخست، باید با مشورت دو طرف و‌یا همه‌ی اعضاء خانواده، تصمیم گیری شود؛ ولی، در مواردی که اختلاف دارند و با مشورت و همفکری هم به نتیجه‌ی واحدی نمی‌رسند، تصمیم گیری نهائی با مرد است. از اینجاست که گفته می‌شود سرپرستی خانواده با مرد است. خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: { الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهم مردان سرپرست و نگهبان زنانند، به جهت برتری‌هایی که خداوند(از نظر نظام اجتماع) برای بعضی نسبت به بعضی دیگر قرار داده است و به جهت انفاق‌هایی که از اموالشان(در مورد زنان) می‌کنند}. در این آیه در تعلیل سرپرستی مرد نسبت به خانواده بر دو عامل تکیه شده است: نخست، عبارتست از دور‌اندیشی و حزم تا کوران عواطف و احساسات به تصمیمات غیر‌واقعی دست نزند؛ بلکه، بر اساس واقع بینی، دوراندیشی، حکمت و مصلحت، خانواده را به سوی اهداف عالی خود هدایت کند. عامل دوم این است که مرد باید با تلاش و زحمت شبانه روزی، هزینه‌ی خانواده و زندگی را بپردازد و اموال خود را در این راه صرف کند و طبیعی است که در تصمیم‌گیری‌ها سهم بیشتری داشته باشد و در موارد اختلاف، حرف آخر را بزند.[73] در آیه شریفه سخن از قوامیت است نه قیومیت. قوام به معنای کسی است که با جدیت فراوان، به انجام وظائف اقدام و قیام می‌کند. برپایی خیمه خانواده به استواری و ایستادگی آن وابسته است. خانواده برای بر پا شدن خود شئون متفاوتی داشته و در زمینه‌های فراوانی نیاز به مسئول و مدیر با پشتکار و تلاش مستمر دارد. پس وقتی آیه شریفه مرد را قوام خانواده معرفی می‌کند، نه تنها برگرده او مسئولیت سنگینی قرار می‌دهد، بلکه همه را به اتکا به وی دعوت می‌کند. به علاوه، مرد را مسئول تمام امور مادی و معوی خانواده قرار می‌دهد. لذا قوامیت بیش از آنکه‌یک حق تلقی شود،‌یک تکلیف است. آن هم تکلیفی که ابزار لازمش نیز در اختیار مرد است. گرچه این تکلیف، حقوقی را نیز به دنبال خود می‌آورد، چرا که اگر کسی نسبت به کسانی مسئول و راجع به اموری متصدی شد، دیگران نسبت به او تکالیفی دارند و باید با همکاری، او را در انجام وظایفش ‌یاری رسانند.[74] یک سلسله مزایائی برای مرد است که آن بخاطر کارهای اجرایی است لیکن در اصول بنیادی تقرب و تکامل، بین زن ومرد فرقی نیست مثلاً وقتی که زن در مقابل مرد و مرد در مقابل زن بعنوان دو صنف مطرح است هرگز مرد قوام وقیم زن نیست و زن هم در تحت قیومیت مرد نیست.«الرجال قوامون علی النساء» مربوط به آنجایی است که زن در مقابل شوهر و شوهر در مقابل زن باشد که در آن صورت سخن از قوام بودن به میان می‌آید، علاوه بر آنکه قوام بودن نشانه کمال و تقرب الی الله نیست.مسائل اجتماعی و شم اقتصادی و تلاش و کوشش برای تحصیل مال و تأمین نیازمندیهای منزل و اداره‌ی زندگی را مرد بهتر به عهده می‌گیرد و چون مسئول تأمین هزینه، مرد است سرپرستی داخله‌ی منزل هم با مرد است اما این چنین نیست که از این سرپرستی بخواهد مزیتی هم بدست آورد و بگوید من چون سرپرستم پس افضل هستم بلکه این ‌یک کار اجرایی است،‌یک وظیفه هست نه فضیلت، روح قیوم و قوام بودن وظیفه است و این چنین نیست که قرآن به زن بگوید تو در تحت فرمان مرد هستی، بلکه به مرد می‌گوید تو سرپرستی زن ومنزل را بعهده بگیرد.[75] نتیجه اینکه هر اجتماعی را باید رئیسی باشد که کار را هماهنگ کند و در صورت بروز نظر او قاطع باشد. خانواده نیز از این قاعده مستثنی نیست اصولاً زن و شوهر باید با صفا و صمیمیت و توافق‌ یکدیگر امور خانواده را اداره کنند لیکن اگر درباره‌ی این مسائل خانوادگی بین آنان اختلاف نظر و سلیقه پدید آید نظر مرد به عنوان رئیس خانواده مقدم خواهد بود و زن باید نظر شوهر را بپذیرد و ریاست خانواده مقامی‌است که برای تثبیت و مصلحت خانواده به مرد داده شده است و‌یک امتیاز و حق فردی برای شوهر محسوب نمی‌شود. ریاست خانواده را بیشتر‌ یک وظیفه اجتماعی است که برای تأمین سعادت خانواد به مرد محصول گردیده و او را نمی‌تواند از آن سوء استفاده کند و برخلاف مصلحت خانواده آن را بکار برد و ریاست خانواده که از حقوق شوهر است آثار و نتایجی دارد. اقامتگاه زن اصولاً همان اقامتگاه شوهر است(ماده 1005 ق.م) ریاست خانواده ایجاب می‌کند که ولایت قهری نسبت به اطفال از آن پدر بوده و هم او هزینه‌ی اداره خانواده را به عهده داشته باشد(مواد 1106و1196 ق.م).

2.2.1.2                   سیری در قوانین مدنی ایران

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...