2.2.1.1                   قوامیت

بدنبال مشترکات میان زن ومردتکالیف و حقوق خاصی برای مردان وتکالیف وحقوق خاصی برای زنان وجود دارد این قسم بیشتر مربوط به امور ازدواج و وظائف زن و مرد در زندگی زناشوئی و خانوادگی آن‌ها می‌باشد. تفاوت‌هایی که بین حقوق زن و مرد وجود دارد سلامت خانواده را تأمین می‌کند و در نهایت به صلاح جامعه است. در اینجا به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم. خانواده ‌یک واحد اجتماعی است که ناگزیر باید دارای نظم و انضباط باشد و به هرج و مرج کشیده نشود که در این‌صورت، وحدت اجتماعی خانواده از هم خواهد گسست. از سوی دیگر، اساس خانواده را محبت، عاطفه و دوستی تشکیل می‌دهد. وقتی اصل، خانواده و حفظ کیان آن است، اقتضا می‌کند که این خانواده به مثابه‌یک مجموعه به هم پیوسته توسط‌یک نفر مدیریت و اعمال ولایت شود و مدیریت او به معنای قوامیت اوست. بر این اساس، در مورد مسائل خانوادگی در مرحله‌ی نخست، باید با مشورت دو طرف و‌یا همه‌ی اعضاء خانواده، تصمیم گیری شود؛ ولی، در مواردی که اختلاف دارند و با مشورت و همفکری هم به نتیجه‌ی واحدی نمی‌رسند، تصمیم گیری نهائی با مرد است. از اینجاست که گفته می‌شود سرپرستی خانواده با مرد است. خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: { الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهم مردان سرپرست و نگهبان زنانند، به جهت برتری‌هایی که خداوند(از نظر نظام اجتماع) برای بعضی نسبت به بعضی دیگر قرار داده است و به جهت انفاق‌هایی که از اموالشان(در مورد زنان) می‌کنند}. در این آیه در تعلیل سرپرستی مرد نسبت به خانواده بر دو عامل تکیه شده است: نخست، عبارتست از دور‌اندیشی و حزم تا کوران عواطف و احساسات به تصمیمات غیر‌واقعی دست نزند؛ بلکه، بر اساس واقع بینی، دوراندیشی، حکمت و مصلحت، خانواده را به سوی اهداف عالی خود هدایت کند. عامل دوم این است که مرد باید با تلاش و زحمت شبانه روزی، هزینه‌ی خانواده و زندگی را بپردازد و اموال خود را در این راه صرف کند و طبیعی است که در تصمیم‌گیری‌ها سهم بیشتری داشته باشد و در موارد اختلاف، حرف آخر را بزند.[73] در آیه شریفه سخن از قوامیت است نه قیومیت. قوام به معنای کسی است که با جدیت فراوان، به انجام وظائف اقدام و قیام می‌کند. برپایی خیمه خانواده به استواری و ایستادگی آن وابسته است. خانواده برای بر پا شدن خود شئون متفاوتی داشته و در زمینه‌های فراوانی نیاز به مسئول و مدیر با پشتکار و تلاش مستمر دارد. پس وقتی آیه شریفه مرد را قوام خانواده معرفی می‌کند، نه تنها برگرده او مسئولیت سنگینی قرار می‌دهد، بلکه همه را به اتکا به وی دعوت می‌کند. به علاوه، مرد را مسئول تمام امور مادی و معوی خانواده قرار می‌دهد. لذا قوامیت بیش از آنکه‌یک حق تلقی شود،‌یک تکلیف است. آن هم تکلیفی که ابزار لازمش نیز در اختیار مرد است. گرچه این تکلیف، حقوقی را نیز به دنبال خود می‌آورد، چرا که اگر کسی نسبت به کسانی مسئول و راجع به اموری متصدی شد، دیگران نسبت به او تکالیفی دارند و باید با همکاری، او را در انجام وظایفش ‌یاری رسانند.[74] یک سلسله مزایائی برای مرد است که آن بخاطر کارهای اجرایی است لیکن در اصول بنیادی تقرب و تکامل، بین زن ومرد فرقی نیست مثلاً وقتی که زن در مقابل مرد و مرد در مقابل زن بعنوان دو صنف مطرح است هرگز مرد قوام وقیم زن نیست و زن هم در تحت قیومیت مرد نیست.«الرجال قوامون علی النساء» مربوط به آنجایی است که زن در مقابل شوهر و شوهر در مقابل زن باشد که در آن صورت سخن از قوام بودن به میان می‌آید، علاوه بر آنکه قوام بودن نشانه کمال و تقرب الی الله نیست.مسائل اجتماعی و شم اقتصادی و تلاش و کوشش برای تحصیل مال و تأمین نیازمندیهای منزل و اداره‌ی زندگی را مرد بهتر به عهده می‌گیرد و چون مسئول تأمین هزینه، مرد است سرپرستی داخله‌ی منزل هم با مرد است اما این چنین نیست که از این سرپرستی بخواهد مزیتی هم بدست آورد و بگوید من چون سرپرستم پس افضل هستم بلکه این ‌یک کار اجرایی است،‌یک وظیفه هست نه فضیلت، روح قیوم و قوام بودن وظیفه است و این چنین نیست که قرآن به زن بگوید تو در تحت فرمان مرد هستی، بلکه به مرد می‌گوید تو سرپرستی زن ومنزل را بعهده بگیرد.[75] نتیجه اینکه هر اجتماعی را باید رئیسی باشد که کار را هماهنگ کند و در صورت بروز نظر او قاطع باشد. خانواده نیز از این قاعده مستثنی نیست اصولاً زن و شوهر باید با صفا و صمیمیت و توافق‌ یکدیگر امور خانواده را اداره کنند لیکن اگر درباره‌ی این مسائل خانوادگی بین آنان اختلاف نظر و سلیقه پدید آید نظر مرد به عنوان رئیس خانواده مقدم خواهد بود و زن باید نظر شوهر را بپذیرد و ریاست خانواده مقامی‌است که برای تثبیت و مصلحت خانواده به مرد داده شده است و‌یک امتیاز و حق فردی برای شوهر محسوب نمی‌شود. ریاست خانواده را بیشتر‌ یک وظیفه اجتماعی است که برای تأمین سعادت خانواد به مرد محصول گردیده و او را نمی‌تواند از آن سوء استفاده کند و برخلاف مصلحت خانواده آن را بکار برد و ریاست خانواده که از حقوق شوهر است آثار و نتایجی دارد. اقامتگاه زن اصولاً همان اقامتگاه شوهر است(ماده 1005 ق.م) ریاست خانواده ایجاب می‌کند که ولایت قهری نسبت به اطفال از آن پدر بوده و هم او هزینه‌ی اداره خانواده را به عهده داشته باشد(مواد 1106و1196 ق.م).

2.2.1.2                   سیری در قوانین مدنی ایران

در قانون مدنی ایران حقوق و تکالیف زوجین به سه دسته تقسیم می‌شده. حقوق مشترک که عبارت است: حسن معاشرت زوجین (1103ق.م) معا ضدت زوجین در تشیید مبانی خانوادگی(1104 ق.م) معاضدت زوجین در‌تربیت اولاد (11.4 و 1178 ق.م) تکالیف شوهر نسبت به زن که عبارت است از ریاست خانواده(1105ق.م)، نفقه (1106) و تکالیف زن نسبت به شوهر که بدین شرح است: تمکین و سکونت در منزل شوهر(1114 ق.م) سکونت در منزل شوهر ـ اقامتگاه ـ نفقه ـ طلاق(133ق.م) و ولایت قهری(1180 ق.م) و. .. هم ازآثار ریاست خانواده می‌باشد. [76]

2.2.1.3                   حق تمکین

تمکین و نشوز‌ یکی از مباحث حقوق خانواده است. تمکین به معنای انجام وظایف زناشویی و نشوز مقابل آن است. این موضوع وابستگی عمیق به مبحث ریاست خانواده دارد و مبانی پذیرفته شده در آنجا روشنگر حریم این موضوع است. تمکین و نشوز غالباً نسبت به زن به کار می‌رود و آثارآن در مورد زن منظور نظر فقیهان و حتی حقوق‌دانان بوده است.‌یعنی از تمکین و نشوز زن سخن می‌گویند نه مرد! سیری در منابع فقهی وحقوقی: در فقه شیعی بحث از تمکین و نشوز، ضمن بحث از مهر، نفقه و قسم (یکی از واجبات شوهر) ذکر می‌شود. موضوع تمکین عنوان مستقلی ندارد. در بحث مهر، آنجا از تمکین سخن می‌رود که اگر مرد مهر را نپرداخت بر زن تمکین واجب نیست.در بحث نفقه‌یکی از شرایط وجوب نفقه بر مرد، تمکین کامل ذکر می‌شود و در بخش قسم بدین مناسبت از نشوز سخن می‌رود که ناشزه حق قسم ندارد. با این همه در کتب فقهی کنکاشی پیرامون تمکین و حدود آن به چشم نمی‌خورد که بتوان به گونه‌ای دقیق و مستدل در اطراف مسئله سخن گفت و از آن دفاع کرد.مثلاً واژه تسلیم ‌یا امکان در نوشته‌های فقهی قدیم به چشم می‌خورد اما از آن تعریفی به دست نداده‌اند.همان گونه که‌یاد شد تبیینی روشنگر از تمکین و نشوز در کلام فقیهان به چشم نمی‌خورد، بلکه گاهی با مثال مقصود خود را ابراز داشته‌یا در قالب اماره و نشانه از آن سخن گفته‌اند. شیخ طوسی در مبسوط می‌گوید: «تمکین آن است که زن خود را کاملاً تمکین کند». آن گاه در قالب مثل گفته است: اگر زن تمکین کامل نداشت، مثل این که بگوید تسلیم تو هستم در خانه‌ی پدرم‌یا در خانه‌ی مادرم ‌یا در شهر خاص نه شهر‌های دیگر، استحقاق نفقه ندارد زیرا تمکین کامل حاصل نشده است. محقق در «شرایع‌الاسلام» فرموده است: تمکین کامل آمده است که زن میان خود و شوهر حائلی قرار ندهد به طوری که در زمان‌یا مکان خاص خود را به او بسپارد. از این رو اگر در زمانی خاص‌یا مکانی خاص تسلیم بود، تمکین حاصل نیست.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...