ج  فردگرایی اخلاقی اصل کسب سود و لذت به عنوان انگیزه رفتار و عملکرد انسان و پایه قوانین و مقررات در قرون هیجده و نوزده درغرب پی‌ریزی شد. هر چند این مکتب اخلاقی به نام مطلوبیت را با لذت و خوشی به نحوی معرفی شده توسط بنتام، فایده گزینی فلسفی امروزی را نیز شکل می دهد. این قضایا عبارتند از: «1- خوشی و لذت فردی باید غایت عمل اخلاقی باشد. 2- هر خوشی و لذت فردی قرار است که برای یک نفر و نه بیشتر فرض و حساب شود. 3-  هدف عمل اجتماعی باید حداکثر کردن مطلوبیت کل باشد.»[20] این اصول سه گانه فایده گرایان اکنون در قرن بیست ویکم نیز حاکمیت خود را در منازعات نظری و فکری در محدوده اقتصاد، جامعه شناسی، اخلاق و فلسفه سیاسی به خوبی نشان می‌دهد. در مجموع مکتب فایده‌گرایی همانطور که شومپتر می گوید : دارای سه ادعاست: « 1- فلسفه زندگی است که طرحی از ارزشهای نهایی به نمایش می‌گذارد… فایده گرایان کل جهان ارزشهای انسانی را به طرحهای مبتذل ( در بازار و مغازه …) می‌کاهاندند و همه آنچه را به راستی برای انسان اهمیت دارد، خلاف خرد داشته کنار می‌زدند. 2- فایده گرایی سامانه ای هنجارگذار بود که گرایه قانونی نیرومندی داشت. بنتام خود را در درجه نخست یک اخلاق دان و حقوق شناس می‌نگریست و اصل بیشترین رضامندی برای بیشترین عده همچون معیاری برای قانونگذاری خوب یا بد بود که نزد او اهمیت برجسته پیدا کند. 3- فایده گزینی سامانه فراگیر دانش اجتماعی بود که روش یکسانی از تحلیل را تجسم می‌بخشید و این جنبه آن ازدو جنبه دیگر جداشدنی است.»[21] مبانی انسان شناختی غرب افقهای جدیدی را برای بشریت گشود و او را از خمودی و جبری بودن و قانع به وضع موجود اجتماع بودن رهانید و عقلانیت ابزاری و تغییر دهنده طبیعت را پدید آورد و نسبت به این موجود خرافی نقادی کرده و درک تازه‌ای از دین پیدا نمود و مکتب اصاله انسان را پدید آورد که موجب شد بشر غربی دیگر بندگی غیر را نکند و حتی خدا را هم نپذیرد و در نهایت خود، خدایی کند و در این مسیر کاملاً‌ آزاد، برای محتوا بخشیدن به زندگی، رفاه مادی ولذت و سود مادی را هدف قرار دهد بشر غربی در مسیر گسستن از قید و بندهای فئودالیسم و کلیسا و پادشاهان که تکالیف متعددی را برگردنش گذاشته ولی حقی برای انسان غربی قائل نبودند. حقوق متعددی را برای خود قائل شد که عبارتند از : حق حیات 1) کرامت انسانی، حق تعلیم وتربیت ، آزادی ، مساوات در برابر قانون … در یک ارزیابی مبانی انسان شناسی اسلامی بادیدگاه غربی، باید عنوان نمود که در اسلام انسان در مسیر سعادت و کمال به سر می‌برد و ابزارهایی برای شناخت مسیر دارد که علاوه بر عقل و ابزار حسی به ابزار دل و معرفت قلبی نیاز دارد.  وانسان صرفاً محدود به این جهان نیست و حیات بعد از مرگ نیز دارد. لذا رفتارهایش نمی‌تواند صرفاً براساس اصل مالکیت شخصی و لذت این دنیایی خلاصه شود. در اسلام نوعی مالکیت اعتباری واصل وجود دارد که مالکیت اصل از آن خداست و این جسم و دنیا امانتی در دست انسان است. در راستای پرورش استعدادهای درونی انسان برای رسیدن به کمال سعادت واقعی اسلام و قانون اساسی ایران متاثر از ایدئولوژی اسلامی حقوق انسانی متعددی را برشمرده است اما با محتوای درونی متفاوت از حقوق انسانی غربی است. با ملاحظه اصول قانون اساسی می‌توان حقوق انسانی متعدد را به شرح ذیل برشمرد. حق حیات وامنیت (اصل 22)، حق تعلیم و تربیت ، حق مسکن ( اصول 32 و31)  حق دادخواهی (اصل 34)، … در خصوص دیدگاه اسلام و قانون اساسی ایران نسبت به کرامت وارزش والای انسانی در مقایسه با انسان شناسی غربی، وجوه ممتازه‌ای به چشم می‌خورد چرا که اسلام ارزش وکرامت ویژه‌ایی به انسان بخشیده است. در دین اسلام دو نوع کرامت برای انسانها مطرح شده است که عبارتند از : 1- کرامت ذاتی و حیثیت طبیعی که همه انسانها، مادامی که با اختیار خود به جهت ارتکاب به جنایت و خیانت بر خویشتن و بر دیگران آن کرامت را از خود سلب نکند، از این صفت شریف برخوردار است. 2- کرامت ارزشی که از بکار انداختن استعدادها و نیروهای مثبت در وجود آن و تکاپو در مسیر رشد و کمال و خیرات ناشی می‌گردد. این کرامت اکتسابی و اختیاری است که ارزش نهایی و عالی انسانی مربوط به همین کرامت است. آیه 72 سوره صاد، کرامت ذاتی انسانها را که ناشی از نظرات الهی بالقوه و استعدادهای بالقوه انسانی می شود بر بسیاری از موجودات  جهان نشان می‌دهد. همچنین آیه 13 از سوره حجرات و آیه 9 سوره زمر، کرامت انسانها را ناشی از بکار انداختن استعدادها و شکوفایی فطرت الهی است، بیان می‌کند. مبانی انسان شناسی غربی، کرامت ذاتی را برای انسانها می‌تواند توجیه نماید و در نظریه آن را می‌پذیرد ولی کرامت ارزشی ناشی از تقوی و علم مفید را توجیه نظری برایش ندارد و درعمل هم ارزش و حیثیت افراد با ثروت وقدرت طبقه بندی می گردد.اما در اسلام حیثیت انسانها باید محترم شمرده شود. بند (6) اصل دوم قانون اساسی ارزش و حق کرامت انسانها را همردیف سایر اصول اعتقادی و دین و مذهب شمرده می شود و مفاد و مرتبه ویژه‌ایی به این کرامت انسانی بخشیده است و برای تحقق کرامت والای انسانی اصول متعددی را وسیله افزایش قرار داده است از جمله اصل امر به معروف و نهی از منکر ( اصل 8) ، بالا بردن سطح آگاهیهای عمومی (‌بند 2 اصل 3)، … تأثیر نوع بینش انسان شناسی غربی بر اقتصاد این خواهد بود که حرص و آز و فایده گرایی و لذت طلبی در امور اقتصادی موجب هدفمند شدن اصل حداکثر سود می‌شود که این هدف سبب می‌شود که دیگر کالاها فقط برای نیاز مردم ساخته نشوند، « بلکه کالاهایی تولید می شود که بتواند بیشترین سود را برای تولید کننده تامین کند بنابراین لزوماً با تولید کالا نیاز ها برآورده نمی‌شود مگر آنکه تولید حداکثر سود تولید کننده را تامین کند. نیازهای حیاتی در مقابل سایر نیازها که طبقات پردرآمد قدرت برآوردن آن را دارند و سود بیشتری را برای تولید کننده به وجود می‌آورند از اولویت برخوردار نیستند.»[22] در مجموع فردگرایی چه نوع از نوع فلسفی ( اتمیسم و ذره ای بودن) و چه از نوع اخلاقیش ( فایده گرایی و لذت طلبی) که نگرش غالب و مسلط فرهنگ غرب است ، زیرا فلسفه زندگی طبقه سرمایه دار و حاکم و الگو می‌باشد، از دیدگاه عقلی و اسلامی مشکلات و انحرافات عدیده ای دارد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...