أَنِّی لَا أُضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْکُمْ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى …[134] خدای سبحان فرمود که عمل هیچ عامل را ضائع نمی‌کند، زن باشد یا مرد. در این نگاه قرآنی سخن از نفی تأثیر جنسیت و سلب تفاوت است نه اثبات تساوی، و بین این دو فرق بسیار است. کسانی که انسان را در پیکر مادّی منحصر دانسته و به روح مجرّد اعتقاد ندارند زن و مرد را یکسان می‌داند ولی قرآن روح انسان را اصیل و مجرد می‌داند و بین زن و مرد تفاوت قائل نیست؛ چون حقیقت انسان همان روح است که مجرد است و مذکر و مؤنث ندارد، یعنی سلب تفاوت از قبیل سالبه به انتفای موضوع است بنا بر این چون ذکوریت و انوثیت در روح انسانی راه ندارند و تنها در محدوده بدن مطرح‌اند در این جهت تفاوتی نیست تا سخن از تساوی به میان آید، قرآن کریم میان زن و مرد تفاوتی نمی‌گذارد زمینه‌های رسیدن به حیات طیّت دستیابی به جایگاه اولوالالباب، مستجاب الدّعوه بودن و مانند آن را برای مرد و زن یکسان می‌داند. چون معیار برتری، کرامت انسانی روحی است و روح نه مذکّر و نه مؤنث.[135] خداوند متعال در این آیه لفظ را طوری بیان فرمود که به بفهماند اگر سایر الفاظ مذکر بود، منظور مرد در مقابل زن نیست؛ زیرا در همین آیه کلمه مِن ذکر او انثی یا بیان عامل است یا بیان منکم است در حالی که هم عامل مذکر است و هم منکم مذکراست اگر چنانچه عامل در مقابل عامله باشد دیگر نمی‌شود گفت عامل من ذکر او انثی و اگر منکم در مقابل منکُن باشد دیگری نمی‌توان گفت مِن ذکر او انثی پس معلوم می‌شود که این عامل را در مقابل عامله و همچنین منکم را در مقابل منکن نباید معنا کرد و این شاهد خوبی است بر این مدّعا که اگر تعبیرات قرآنی به صورت مذکر آمده است، براساس فرهنگ محاوره می‌باشد نه براساس ادبیات کتابی.[136]

تساوی در بسیاری از حقوق

افراد انسانی از لحاظ اجتماع مدنی، همه دارای حقوق مساوی و عادلانه می‌باشند، دلیل این‌که مطالعه در احوال طبیعت انسان، روشن می‌کند که افراد انسان هیچ کدام طبیعتاً رئیس، مطیع، و یا مطاع … به دنیا نیامده‌اند.[137] زنان در دیدگاه اسلام از کلیه حقوق انسانی اعم از سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی به اندازه مردان بهره‌مند می‌باشند. بانوان در زمان رسول خدا و نیز در خلافت امیر المؤمنین حضرت علی علیه السّلام در جامعه حضوری فعال داشتند و باتوجه به این‌که چند سالی بیش از زمان زنده بگور کردن دختران نمی‌گذشت نقش تعالیم اسلام در این زمینه اعجاب انگیز است. قوانین و مقررات مربوط به پوشش زن و نحوه سلوک او در اجتماعی و نیز به رسمیت شناختن مالکیت زن در طول زندگی حتّی پس از ازدواج دائم و بسیاری حوادث تاریخی مستند از زمان پیامبر (ص) و ائمه الهدی (ع) خود حاکمی از مجاز بودن ورود زنان به عرصه اجتماعی و حضور در فعالیت‌های اجتماعی می‌باشد.[138] بر این اساس در صدر اسلام، بر خلاف تفکّر و سنّت جاهلی که زن را به جرم زن بودن از بسیاری حقوق مسلّم خویش محروم ساخته بود همان فرصت‌هایی که برای مردان در زمینه‌های حضور اجتماعی و سیاسی فراهم می‌شد برای زنان نیز مهیّا می‌گشت در این‌جا برخی از حقوق که زنان، همچون مردان از آن برخوردار شده‌اند به اجمال اشاره می‌شود.

الف) حقوق سیاسی

حقوق سیاسی از مهم‌ترین مصادیق حقوق سیاسی و اجتماعی زن محسوب می‌شود؛ زیرا به وسیله‌ای آن می‌تواند در تعیین سرنوشت سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، و اقتصادی خود مؤثر باشد. مهم‌ترین حقوق سیاسی که زنان همچون مردان از آن برخوردار هستند و در اسلام تعیین شده عبارت است از:

1) حق بیعت (حقّ رأی و انتخاب)

اسلام در چهارده قرن پیش که گاهی حتّی زن را جزء انسان‌ها به حساب نمی‌آوردند و فرزند دختر را عار و ننگ می‌دانستند و با وی مانند کنیز و برده رفتار می‌کردند استقلال و مسؤولیت سیاسی زن را اعلان نمود و به وی اجازه داد که راه خود را خود طی کند و خود سرنوشت خود را رقم بزند و برای تعیین کشور و جامعه خود و تعیین رهبری به پیامبر (ص) دست بیعت بدهد و بیعت در اسلام جلوه‌ای از حق انتخاب شخص است.[139] در قرآن مجید آمده است: «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذَا جَاءَکَ الْمُؤْمِنَاتُ یُبَایِعْنَکَ عَلَى أَنْ لَا یُشْرِکْنَ بِاللَّهِ شَیْئًا وَلَا یَسْرِقْنَ وَلَا یَزْنِینَ وَلَا یَقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ وَلَا یَأْتِینَ بِبُهْتَانٍ یَفْتَرِینَهُ بَیْنَ أَیْدِیهِنَّ وَأَرْجُلِهِنَّ وَلَا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ فَبَایِعْهُنَّ وَاسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ»[140] ای پیامبر (ص) هنگامی که زنان مؤمن نزد تو آیند تا با تو بیعت کنند که چیزی را شرکی خداوند قرار ندهند، دزدی و زنا نکنند، فرزندان خود را نکشند، تهمت و افزایی پیش دست و پای خود نیاورند و در هیچ‌کار شایسته‌ای مخالفت فرمان تو نکنند با آن‌ها بیعت کن و برای آنان، از درگاه خداوند آمرزش بطلب که خداوند آمرزنده و مهربان است. اکثر مورّخان اسلامی می‌گویند که پیامبر اکرم (ص) ظرف آبی را پیش رو، قرار می‌دادند و دست خویش را در آب می‌گذاشتند و بانویی که قصد بیعت داشت نیز دست خود را درون آن ظرف می‌برد و به این وسیله همبستگی خود را با آیین الهی اسلام اعلام می‌داشت.[141] آیه مذکور نشان می‌دند که خداوند تبارک و تعالی، زنان را به عنوان گروه مستقل بیعت کننده به رسمیت شناخت و آنان را زیر مجموعه‌ای از جامعه مرد سالار عرب محسوب ننموده است.[142]

2) جنگ و دفاع

جنگیدن یکی از اقسام دفاع از استقلال و آزادی و حاکمیت شخصی یا اجتماعی و از شؤون سیاسی هر شخص است زن حق دارد برای دفاع از سرزمین و عقیده و شخصیتش تا حدودی که طبع و توان او اقتضاء کند در جنگ‌های تدافعی یا تهاجمی شرکت نماید و حتّی بخشی از آن گاهی بر او واجب عینی می‌شود.

3) حق ذمه و استجاره

این حق، که نوعی حق بستن قرار داد سیاسی است که یکی از حقوق زنان است، در اسلام هر مسلمان حق دارد که در صورت وجه دیگر شرائط لازم، به کسی که تقاضای پناهندگی سیاسی یا امان کند، به نام حکومت اسلامی به وی وعده امنیت و پناه جانی و سیاسی بدهد و دولت مکلّف است قبول ذمه او را بپذیرد و امضاء کند. این حق حساس و بزرگ که در واقع نوعی نمایندگی از طرف دولت و وزارت خارجه حکومت اسلامی است، در صدر اسلام به زن داده شده است. در فتح مکه ام هانی خواهر امیر المؤمنین (ع) به یکی از مشرکین مکه پناهندگی داد و پیامبر اکرم (ص) پناهندگی وی را تنفیذ فرمود.[143]

4) هجرت

هجرت یکی دیگر از حرکت‌های اجتماعی و سیاسی است که در صدر اسلام دو بار اتفاق افتاد. زنان مسلمان در هر مهاجرت شرکت داشتند این مهاجرت‌ها دارای ابعاد سیاسی بسیار بود از یک سو طرد و نفی نظام حاکم بر جامعه را نشان می‌داد و از سوی دیگر ابلاغ پیام آیین جدید را به همراه داشت و از طرف سوم تدبیر سیاسی بود. قرآن کریم در آیات متعددی از مهاجرت

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...