بر حسب نظر مارکس و لنین سیر آینده بشری باید بدینسان در چند مرحله پیاپی انجام شود: سرمایه داری زیر نفوذ تناقضهای درونی جامعه از میان می رود و طبقه کارگر قدرت را به دست می گیرد. به جای دولت بورژوازی , که ابزار سلطه یک طبقه است , دولت انقلابی می نشیند و مالکیت خصوصی وسائل تولید را در هم می کوبد و به تقسیم طبقاتی پایان می دهد و بدینسان , کلیه علل تضادها واز خود بیگانگی ها رااز میان بر می دارد و در پی آن مرحله برترین کمونیسم آغاز می شود و دولت افول می کند وانسانها در جامعه ای کاملا همگون زندگی خواهند کرد و به این ترتیب , حس اجتماعی در یک جامعه کامل جهت یابی شده به سوی منفعت دسته جمعی گسترش خواهد یافت 17 . نظریه جامعه همگون برین کمونیسم گر چه نوعی جامعه جهانی همگون را پیشنهاد می کند, ولی به همه پرسشها در زمینه موانع رسیدن بشر به این مرحله رشد پاسخ نمی دهد. دراین طرح , با لغو سرمایه داری , که عامل منافع خصوصی و تضادهاست , هدف دسته جمعی جایگزین منفعت خصوصی می شود, ولی آیا شرایط مناسب برای فعالیت آزاد و خلاقیت و مسوولیت پذیری نیز به وجود خواهد آمد؟ چه اطمینانی وجود دارد که انسان شکوفایی و خوشوقتی خود را آن گونه که از دیرباز,از زمان کهنترین ادوار تاریخ بشری تا به امروز, خواسته است بازیابد؟ اصولااز کجاانسان براثرارزشهای منفی و بروزافزون طلبی و سلطه جویی به سوی منفعت خصوصی واز خود بیگانگی کشانده نشود؟ آیا تنها با پایان یافتن مبارزات طبقاتی و نابودی نظام اقتصادی سرمایه داری همه عوامل درونی و روانی تضادها و تعارضهای سیاسی از میان خواهد رفت ؟ چگونه می توان انتظار داشت که بااز میان رفتن , مالکیت و مبارزه طبقاتی , تعارضهای مربوط به امور جنسی یا فکری و عقیدتی و یا خودخواهیها و تعصبهااز بین برود؟ واز سوی دیگر باافول دولت , چه چیزی جایگزین آن می شود واقتدار عمومی ناشی از یکپارچگی جامعه جهانی , در چه قالبی شکل می گیرد و ظهور پیدا می کند در چه مسیری و به دنبال کدام هدف ره می پیماید؟ جامعه برین مارکسیسم , جامعه پویا یاایستاست و چه وظیفه ای را بر عهده دارد و نوع حرکت و فعالیت و خلاقیت آن چیست ؟ تبدیل مبارزه طبقاتی به مبارزه با طبیعت برای چه هدفی واصول منافع جمعی چیست و بجز وفور رفاه چه مفهومی دربر دارد که نظام ایده آل مارکسیسم رااز نظام ایده آل مشابه غربی آن ممتاز می سازد ؟ . در نظریه نظام واحد جهانی امت , به جای دولت واقتدارات یک طرفه و ملی و محدود به حدود جغرافیایی , رهبری مستضعفی پیروز جهان در شکل امامت جهانی متجلی می گردد و جامعه همگون بشری در راستای تکامل با هدفهای مشخصی , که در تلاش برای بارور کردن همه استعدادها و تمامی ارزشهای ممکن بشر خلاصه می شود, به حرکتی وقفه ناپذیرادامه می دهد و هرگز هدفهای مادی , چون : وفور و رفاه ,او راازادامه این روند پایان ناپذیر متوقف نمی سازد . طرح سه مرحله ای اسلام مفهوم نظریه جامعه جهانی امت واحد و نظام سیاسی امامت همگون با امت که آن را به اسلام نسبت دادیم آن نیست که اسلام در پی رسیدن به این آرمان , جزاین نظام را به رسمیت نمی شناسد و روابط ملتها و دولتها نظام ایده آل را بر پا بدارند. صرف نظراز آیده آلیستی بودن این نظریه , که با واقع بینی اسلام سازگار نیست ,اصولا چنین شیوه ای با روح و طبیعت آیین اسلام سازگار نیست واصول سیاسی قرآن , عملکرد و سیره سیاسی پیامبر[ص] و پیشوایان دین[ ع] با آن قابل تطبیق نمی باشد. اسلام در رابطه با مسائل جهانی به طور واقع گرایانه ناگزیر به شرایط وجود ملیتها و دولتها و نیاز به تمهیدات فراوان برای استقرار نظام ایده آل توجه نمود و طرح سه مرحله ای را مطرح نموده است .

  1. طرح نخستین , همان ارتباطات بین المللی و بهره گیری از قواعد حقوقی در روابط ملتهاست .اسلام در این مرحله , که معمولا با شرایط استقرار ملیتها و دولتها همراه باشد, پیروی از نظام حقوقی بین الملل مبتنی بر عرف و قراردادهای بین المللی را لازم می شمارد واز مشارکت فعال ملتها در سازمانهای بین المللی بر اساس اصل برابری و حق وعدالت واحترام متقابل استقبال می کند و مفهوم این طرح برترازارزش یک تاکتیک است کمااین که معنی سازش واز دست دادن خصلت مبارزه نیست .

2.اسلام با بهره گیری از دواستراتژی دعوت و جهاد, برای آگاه سازی و رهایی بخشی ملتها واز میا نبردن استکبار و آثار آن , در مرحله دوم , از تز تشکیل حکومت جهانی واحد و تاسیس یک نهاد حقوق اساسی بین الملل دفاع می نماید واین طرح به معنی رسیدن به ایستایی و یا هضم و ذوب شدن در یک تشکیلات سیاسی جهانی نیست .

  1. در مرحله سوم , در روند حرکت به سوی همگونی در فکر و عقیده و آرمان , باادامه استراتژی دعوت و جهاد, نهایتا, زمینه برای اجرای طرح جامعه واحد جهانی و تشکیلا مت همگون وامامت شایسته فراهم می شود و طرح آرمانی اسلام در درازمدت جامعه عمل به خود می پوشد.

اسلام گذراز هر سه مرحله را, نهایت امر در شرایط مناسب با هر مرحله و متفاوت از دید تحلیلی , شرط تحول اساسی جامعه اسلامی و تکامل حرکت جمعی جامعه بشری تلقی می نماید.این ادعا راباید به طور مستند تبیین نمائیم در دو مرحله دوم و سوم بخشی فشرده در فصل گذشته به میان آوردیم اینک توضیح مرحله اول که موضوع بحث ما تحت عنوان حقوق بین الملل اسلام می باشد. بررسی جامع الاطراف در زمینه های مختلف این سه طرح , مطالعات و تحقیقات گسترده فقهی و سیاسی واجتماعی دقیق و مستندی را می طلبد که حوزه های علمیه و دانشگاههای کشوراسلامیمان بنابر توصیه های مکرر و موکدامام فقیدمان باید آن را جزء برنامه های تحقیقاتی خود قرار دهند و به انقلاب اسلامی , که میراث بزرگ امام بزرگوارمان , رضوان الله تعالی علیه , می باشد غنای بیشتری ببخشند. گر چه این ناچیز قدم کوتاه و لرزانی را دراین زمینه برداشته و جلد سوم فقه سیاسی به بررسی بخش ازاین مبحث دامنه دار پرداخته ام , ولی هرگز آن را حتی به عنوان مقدمه بر موضوع مورد بحث کافی نمی دانم . در جایی که فقهای اسلام این افتخار را دارند که از همان تاریخ صدر اسلام و نخستین روزهای تدوین فقه , باارائه بحثهای متقن در زمینه حقوق بین الملل راهگشای اندیشه وران در شرق و غرب جهان برای راهیابی به این بخش ازاندیشه حقوق سیاسی بوده اند, چراامروز, پس از گذشت پانزده قرن بااین همه تحولات عمیق در فقه اسلامی , آن هم در شرائطی که انقلاب اسلامی وامام فقیدمان ضرورت پیگری آن را می طلبند, برای ارائه روشنتراین بعدا زفقه اسلامی بپانخیزیم و دین خود را به اسلام , فقه , تاریخ وامام راحلمان ادا ننماییم . پاورقی ها:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...