پایان نامه درمورد ساختار سازمانی، علم و تکنولوژی |
کامل آن زمان نیاز است- به شرح زیر ذکر میکند: 1- تدوین برنامه؛ 2- تشخیص مسائل و مشکلات؛ 3- تهیه جدول زمان بندی محورهای تغییر؛ 4- اجرای مراحل تغییر روی محورهای مورد نظر؛ 5- ارزیابی نتایج (کیلمن[49]، 1999) .
2-5-6 مدل تجزیه و تحلیل جریانی جری پوراس
پوراس با مطالعه در خصوص مدلهای تحول سازمانی که از 1985 تا 1989 مطرح شده بود،دریافت که در صورت به کارگیری صحیح تحول سازمان، آثار مثبت عمده ای برحسبمعیارهای عملکرد درونی ایجاد میشود. در بررسی ای جامع، او آثار برنامههای مختلف تحولسازمان و منابع انسانی روی عملکرد فردی و سازمانی را آزمود. بررسیها نشان داد،فرآیند تغییر در سیستمهای سازمانی، تغییراتی در عناصر سازمانی ایجاد میکند که این دوبه نوبت منجر به تغییراتی در رفتارهای کاری اعضای سازمان خواهد شد. بر اساس این،پوراس مدلی را ترسیم کرد که چهار متغیر موجود در محل کار، شامل نوع سازماندهی،عوامل اجتماعی، محیط فیزیکی و فناوری را مورد توجه قرار میداد. مدلی که او ارائه کردبعدها در مطالعات نیومن[50]، ادوارد[51]، رابرتسون[52] و رابرتز[53] به عنوان مبنایی برای تجزیه وتحلیل فرآیند تحول در سازمان استفاده شد.
شکل شماره 2-2مدل جریانی جری پوراس
همانطور که ملاحظه میشود در اکثر مدلهای بررسی شده، توجه ویژه معطوف به ساختار سازمانی، رفتار سازمانی و فناوری است. مؤلفه رفتار سازمانی با اجزای مختلف دربرگیرنده آن، نظیر فرهنگ، ارزشها، تیم سازی و… مطرح شده است. مؤلفه سوم نیز در قالبفناوری اطلاعات و فناوری تولید مورد بررسی قرار گرفته است.
2-6 نقش منابع انسانی در تحولات سازمانی
بهبود و تحول سازمانی، چرخه چندبعدی و نویی است که گرداننده آن عوامل انسانی هستند و آنها باید با رفتار خودشان، انرژی، توان و انعطاف لازم را برای تحقق آن نشان دهند. مهمترین عامل تغییر و تحول، بلوغ رفتاری در سطوح فردی و گروهی است. در نگرش سیستمی، بهبود را میتوان برآیند مثبت تغییراتی دانست که موجب بقاء و دوام سیستم در محیط میشود. موضوع تحول و بهبود، جامعیت دارد و به تغییرات در بیش از یک بعد از اجزای اصلی سازمان شامل: (انسان، تکنولوژی و ساختار) گفته میشود. از آنجا که سازمانها مخلوق بشرند و نیز برای امتداد بقای آنها، انسان نقش اول را دارد، بنابراین عامل اساسی تغییر در سازمان، انسان است.اگر سیستم تغییر را به تعبیری متشکل از سه مؤلفه به این گونه بدانیم ( پورکیانی و پیرمرادی ، 1387) : ۱- محرکههای تغییر ۲- مکانیزمهای تغییر ۳- عوامل تغییر در هر سه این مولفهها، انسان به عنوان هسته اصلی و محرک واقعی مطرح است. واقعیت این است که همواره در ظهور و افول تمدنها، پیشرفت علم و تکنولوژی، روند رو به تکامل سازمانها و تحولات فزاینده در فرهنگ، نقش انسان محوری است، هرچند اصل تغییر نیز واقعیتی اساسی است. به طور کلی ، منابع لازم برای تغییر، عبارتند از: منابع مالی، منابع اطلاعاتی، کمیت و کیفیت کارکنان متخصص، زمان و قدرت لازم. از آنجا که انسان، تکنولوژی و ساختار، اجزای اصلی سازمان هستند، هریک جداگانه یا توأمان میتوانند موضوع تغییر واقع شوند( پورکیانی و پیرمرادی ، 1387) : ۱- انسان با مجموعه ای از ارزشها و تواناییها
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1398-12-13] [ 12:45:00 ق.ظ ]
|