گفتار دوم :حضانت وتربیت حضانت به معنای نگاهداری و پرورش وپرستاری از کودک است اما تربیت کودک نیز در معنای آن مستتر است زیرا چگونگی نگاهداری و تأمین نیازهای مادی و معنوی طفل ، خودنوعی تربیت محسوب می گردد وتأثیر مستقیم درشکل گیری ابعاد تربیتی و شخصیتی  طفل دارد . قانون مدنی ماحضانت راتعریف نکرده است. حضانت دراصطلاح حقوقی عبارت است از نگاهداری و پرورش طفل که بر حسب نظام قانونی و طبیعی بر عهده ابوین است. به عبارت دیگر « حضانت یعنی کار بردن وسایل لازم برای بقا و رشد وبهداشت جسمی و روحی طفل و کلیه مراقبت های لازم که طفولیت اقتضاء دارد.[200] » به تصریح ماده 1168 ق.م «نگاهداری اطفال هم حق و هم تکلیف ابوین است. » ماده 1172 همان قانون نیز مقرر میدارد :« هیچ یک از ابوین حق ندارند درمدتی که حضانت طفل بر عهده آنان است از نگاهداری او امتناع کنند. درصورت امتناع یکی از ابوین ، حاکم باید به تقاضای دیگری یا به تقاضای قیم یا یکی از اقرباء یا تقاضای مدعی العموم نگاهداری طفل را به هر یک از ابوین که حضانت به عهده او است الزام کند و در صورتی که الزام ممکن یا مؤثر نباشد حضانت را به خرج پدر و هر گاه پدر فوت شده باشد به خرج مادر تامین کند.» ماده 1178 ق.م نیز مقرر میدارد: «ابوین مکلف هستند که درحدود توانایی خود به تربیت اطفال خویش برحسب مقتضی اقدام کنند و نباید آنها را مهمل بگذارند. » برخی از فقهای امامیه درتعریف حضانت گفته اند :« حضانت عبارتست ازولایت و سلطنت بر تربیت و متعلقات آن از قبیل نگاهداری کودک ، گذاردن او در بستر ، سرمه کشیدن ، پاکیزه کردن، شستن جامه های او ومانند آن.[201]» کلمه تربیت که فقها در تعریف حضانت به کار برده اند دارای دو جنبه جسمی و روحی ، مادی و معنوی است واختصاص به پرورش جسمی ندارد . در مورد اینکه حضانت حق محض است یا با تکلیف آمیخته است،در میان فقها اختلاف نظر وجود دارد.[202] فقهای امامیه دراین زمینه سه نظر ارائه داده اند: بعضی بر آنند که حضانت حق فردی محض و ساده است و از این رو قابل اسقاط و انتقال می باشد و می توان آن را عوض در طلاق خلع قرارداد و نمیتوان دارنده حق را به حضانت ملزم کرد ، مگر اینکه نگاهداری کودک به وسیله شخص دیگری ممکن نباشد.[203] مطابق این نظریه، مادر می تواند در ازای حضانت مطالبه اجرت کند؛ زیرا این کار تکلیفی برای او به شمار نمی آید. دسته ای دیگر معتقدند که حضانت هم حق و هم تکلیف است؛ بنابراین دارنده حضانت نمی تواند آن را اسقاط کند ، یا منتقل کند ، یا عوض در طلاق خلع قرار دهد و مادری که عهده دارحضانت است نمی تواند مطالبه اجرت کند.[204] نظر سوم این است که باید بین پدر ومادر درمورد حضانت تفاوت گذاشت ، بدین معنی که اگر مادر از نگاهداری کودک امتناع کند ، حضانت به پدر واگذار میشود واگر هر دو از آن خودداری نمایند، پدر به آن مجبور می گردد. پس حضانت برای مادر حق و برای پدر هم حق و هم تکلیف است. [205] در فقه عامه نیز نظرات متفاوت است. در فقه شافعی و حنفی مادر حق دارد از حقوق خود در این زمینه صرفنظر کند و اگر از انجام حضانت امتناع کند ، نمی توان او را مجبور و ملزم به آن کرد . البته دراین زمینه اختلاف نظر وجود دارد وظاهر نصوص دلالت دارد که حضانت همانند شیردادن مادر به کودک است و هر وقت مادر مایل باشد ، می تواند آن را ساقط کند، یا می تواند عوض طلاق خلع قرار دهد . اما حنفی ها در این زمینه اختلاف نظر دارند ؛ گروهی از آنان بر این اعتقادند که حضانت حقی برای طفل است که مادر نمی تواند آن را عوض طلاق خلع قرار دهد یاحق خود را اسقاط و یا مصالحه کند.[206] قانون مدنی ایران به پیروی از نظریه دوم فقهای امامیه که نقل شد ، درمواد 1168 و1172 حضانت کودکان راحق وتکلیف ابوین دانسته است . بر این اساس پدر ومادر نمی توانند آن را اسقاط یا به دیگری منتقل کنند. بلکه باید وظیفه خود را انجام دهند. در ازای آن نمی توانند مطالبه اجرت نمایند. اشخاص عهده دار حضانت درحقوق ایران پدر و مادر می باشند . قانون مدنی ایران نیز تا قبل از سال 1382 به پیروی از رأی مشهور امامیه ، سن حضانت پسر راتا 2 سال و دختر را تا 7 سال برای مادر تعیین نموده بود، اما با اصلاح ماده 1169 در سال 1382سن حضانت هر دو تا 7 سالگی با اولویت برای مادر تغییر کرد: «برای حضانت ونگاهداری طفل، مادر تا سن 7 سالگی اولویت دارد و پس از آن درصورت حدوث اختلاف با رعایت مصلحت کودک به تشخیص وتأیید دادگاه می باشد». درباره ی مدت حضانت بین فقهای امامیه وعامه اختلاف نظر وجود دارد : 1-فقهای امامیه مدت حضانت درمورد طفل پسر را دو سال و طفل دختر را هفت سال می دانند. 2-حنفیه معتقدند مدت حضانت پسر هفت سال و مدت حضانت دختر نه سال است .  

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...