امر به معروف و نهی از منکر، محاربه و افساد فی الارض |
مسترد گردد».[190] بنابراین ملاک، رعایت مصالح و جنبهی بازدارندگی است. برای دستیابی به منافع حرام کلان، چه بسا تعیین زیر 40 ضربه تازیانه به هیچ وجه کافی نباشد. بنابراین، بایستی در چنین مواردی با توجه به آن چه به مصلحت نزدیکتر است و جنبهی بازدارندگی بیشتری دارد و تناسب بیشتری با جرم واقع شده دارد، به عنوان مجازات تعیین گردد. شیخ طوسی نیز در نهایه، معیار در تعیین مجازات کلاهبرداری را، بازدارنده بودن مجازات عنوان میکند و بر همین اساس فتوا میدهد که: «چنین شخصی را باید تادیب کرده و عقاب نمود و … سلطان او را به عنوان عقوبت در میان مردم شهرت میدهد تا بار دیگر مرتکب چنین اعمالی در آینده نگردد».[191] 2/1. قیام در مقابل محاربه و افساد فی الارض در برخی دیگر از مواردی که فقها در عین تعزیری بودن جرایم، از قاعدهی تازیانه عدول کردهاند، جلوگیری از فساد فی الارض را به عنوان توجیه آن ذکر کردهاند. به عنوان نمونه شیخ طوسی مجازات کسی را که زن آزادی را بفروشد و علت آن را این چنین تقریر میکند: «وجب علیه القطع، لأنّه من المفسدین فی الأرض؛ باید دست چنین شخصی را قطع کرد زیرا وی مرتکب فساد در روی زمین شده است».[192] ابو صلاح حلبی در الکافی نیز مینویسد: «و من باع حره، زوجه أو أجنبیه، قطع لفساده فی الأرض».[193] ابن ادریس نیز در عین این که تاکید میکند که چنین جرمی، با سرقت تفاوت دارد، حکم آن را همان قطع ید اعلام کرده و دلیل آن را، افساد فی الارض عنوان میکند.[194] همچنین در وسائل روایتی وجود دارد که در آن راوی از امام صادق علیه السلام دربارهی کسی سوال میکند که به نزد دیگری رفته و خود را نمایندهی فردی معرفی نموده تا از او چیزی دریافت کند، حال آن که نمایندهی او نبوده و آن را به فرد مزبور نرسانده است. امام حکم چنین شخصی را این گونه عنوان میکند: «یُقْطَعُ لِأَنَّهُ سَرَقَ مَالَ الرَّجُل».[195] صاحب جواهر از مرحوم شیخ طوسی این گونه نقل میکند که حکم قطع در این جا نه به خاطر سرقت، بلکه به خاطر افساد است. به اعتقاد صاحب جواهر، توجیه درست آن است که بگوییم حکم بیان شده در این روایت موردی بوده و بر اساس رعایت مصلحت چنین حکمی صادر شده است.[196] بر اساس آن چه گفته شد، برخی «دون الحد» در کلام فقها را به «غیر الحد» تفسیر کردهاند. بر این اساس، در مجازاتهای حدی حاکم نمیتواند در جهت تخفیف یا تشدید مجازات تصمیم بگیرد و موظف است بر اساس مقدار تعیین شده به وسیلهی شارع حکم کند، ولی در تعزیر چنین نیست و حاکم میتواند به گونهای که مصلحت میداند مجازاتهایی مثل تازیانه، حبس، توبیخ، تبعید، مصادرهی اموال و … را اعمال نماید.[197]
3/1. نهی از منکر
یکی دیگر از مواردی که در تشدید یا تخفیف و تعیین نوع مجازاتهای تعذیری مورد استناد قرار گرفته است، امر به معروف و نهی از منکر است. توضیح این که در جایی که نه انکار قلبی و نه انکار زبانی در نهی از منکر موثر واقع نشود، نوبت به انکار به صورت فیزیکی میرسد. به این ترتیب، برای جلوگیری از منکرات و مفاسد در جامعه و از میان برداشتن مادهی فساد، در صورت موثر نبودن اقدامات فرهنگی، بایستی دست به اقدامات عملی زد و بر اساس میزان شدتی که وقوع معروف و از میان برداشتن منکر در گرو آن است، سطح شدت اقدامات را تنظیم کرد. چه بسا بتوان برخی منکرات را با اجرای مجازات ده ضربه تازیانه از میان برداشت. در چنین صورتی نوبت به مجازاتهای سنگینتر نمیرسد. در عین حال، ممکن است مواردی وجود داشته باشد که جز با حبس نمیتوان جلوی وقوع منکر را گرفت. در چنین صورتی جای تردید وجود ندارد که اجرای امر به معروف و نهی از منکر در گرو تعیین مجازات مزبور است. حالا اگر وضعیتی را در نظر بگیریم که در آن نتوان جلوی منکر را جز با قتل گرفت، بدیهی است با استناد به ادلهی وجوب امر به معروف و نهی از منکر، میتوان در چنین مواردی حکم اعدام صادر کرد.[198] اگر تادیب بزهکار جامعه را از شر او در امان نگاه ندارد، یا حمایت از جامعه اقتضا کند که بزهکار اعدام شود، اعدام و یا حبس موبد او ضروری خواهد بود.[199] با توجه به همین نکته، میتوان سیرهی حضرت علیه علیه السلام در مورد حبس مجرمین خطرناک را تبیین کرد. امیرالمومنین علیه السلام مجرمانی که در صورت آزادی، جامعه را آزار میدادند، زندانی میکرد. چنان چه محبوس توانگر بود، مخارجش را از مال خود او میپرداخت و گاه نیازمند بود، هزینههای او را از بیت المال تامین میکرد و میفرمود: «مردم از شرش در امان میمانند و از بیت المالشان هزینهی او را میدهند».[200] امام خمینی در این باره مینویسد: «اگر انکار منکر موجب جرح و یا قتل گردد جایز نیست، مگر با اذن امام معصوم و امروزه فقیه جامع الشرایط در صورت حصول شرایط، نمایندهی امام معصوم است».[201] در مجموع میتوان به این نتیجه رسید که هر چند فقهای شیعه در مسالهی تعزیر تاکید دارند که تعزیر بایستی از طریق تازیانه باشد و کمتر از مقدار حد باشد، ولی در عین حال در موارد مختلفی بر اساس مصلحت فرد یا جامعه، دفع افساد فی الارض و نهی از منکر، اعمال مجازاتهایی شدیدتر و متنوعتر از آن چه در باب تعزیرات بیان شده را جایز میدانند.
2. مجازات اعدام به عنوان حکم حکومتی
چنان که پیش از این نیز مورد اشاره قرار گرفت، گاه ممکن است در جامعه جرایمی اتفاق بیفتد که از نظر فقهی جزء محرمات نباشد، ولی در عین حال از مواردی باشد که موقعیت دولت اسلامی را در وضعیت نامطلوبی قرار دهد. به عنوان مثال، فقها عموما احتکار حرام را در چند چیز مشخص کردهاند و معنای آن این است که احتکار در مواردی غیر از نمک، خرما، کشمش و گندم و مثل آن حرام نیست و لذا، ارتکاب آن نیز علی القاعده نبایستی جرم تلقی شود و مجازاتی در پی داشته باشد. حال اگر در یک جامعه نیاز شدید به داروهایی باشد که جنبهی مرگ و زندگی دارند و از طرف دیگر عدهای سودجو برای بالا بردن سود شخصی خویش اقدام به احتکار داروهای مورد نظر کنند، چنین امری با این که جزء محرمات مشخص شده در ابواب فقهی نیست، چه بسا نظم جامعه را با اختلال مواجه سازد. حال سوال این است که در چنین شرایطی آیا دولت اسلامی میتواند با صدور مجازاتهای شدیدی از جمله اعدام، جلوی وقوع چنین جرایمی را بگیرد و از لطمات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی آن پیشگیری کند؟ جرایمی همچون تجارت مواد مخدر، خرید و فروش غیر مجاز ارز و کالاهای ممنوعه، دایر کردن اماکن فساد و … از دیگر مواردی است که دولت را در ادارهی جامعه با بحرانهای جدی مواجه میسازد. آیا دولت اسلامی مجاز است برای جلوگیری و یا کنترل چنین بحرانهایی قوانین شدید و مجازاتهای سخت در نظر بگیرد؟ و اگر آری، با استناد به چه دلایلی؟ پاسخ مساله همان دلایلی است که برای اثبات ضرورت برقراری حکومت اسلامی به آنها استناد میشود. اگر حکومت اسلامی برای احیای دین و معارف و شعائر آن واجب است، و اگر حاکم اسلامی واجد همان اختیارات حکومتی است که پیامبر و ائمهی معصومین دارا هستند، پس حاکم اسلامی بر جامعه ولایت دارد و توان جعل چنین احکامی نیز از همان ولایت ریشه میگیرد. همچنین میتوان به وجوب مقدمهی واجب بنا برمبنای بعضی از اصولیین نیز استناد کرد. از آن جا که وجود حکومت اسلامی واجب است، مقدماتی که به ایجاد، حفظ و استمرار آن منجر میگردد نیز از باب مقدمهی واجب، واجب است. اگر جلوگیری از بروز اختلال، بی نظمی و هرج و مرج در ساختار سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نظام اسلامی در گرو وجود قوانین و مجازاتهای سخت و شدیدی باشد که مانع از بروز مفاسد در این ساحتها شود، وضع چنین قوانینی نه تنها مجاز، بلکه واجب خواهد بود. این احکام در واقع همان «حکم حکومتی» هستند. در تعریف حکم حکومتی گفته شده است: «حکم حکومتی حکمی است که ولی جامعه بر مبنای ضوابط پیش بینی شده طبق مصالح عمومی برای حفظ سلام جامعه، تنظیم امور آن، برقراری روابط صحیح بین سازمانهای دولتی و غیر دولتی با مردم، سازمانها با یکدیگر، افراد با یکدیگر در مورد مسائل فرهنگی، تعلیماتی، نظامی، جنگ و صلح، بهداشت، عمران و آبادی، طرق و شوارع، اوزان و مقادیر، ضرب سکه، تجارت داخلی و خارجی، امور ارزی، حقوقی، اقتصادی، سیاسی، نظافت و زیبایی شهرها و سرزمینها و سایر مسائل مقرر داشته است. احکام حکومتی بر مبنای مصالح اجتماعی تنظیم یافته است. بنابراین، چنان چه با احکام فردی مزاحمتی نداشته باشد، هیچ گونه محذوری پدید نمیآید، اما در صورت تزاحم با احکام فردی نظر به این که این احکام معمولا بر مبنای مصلحت اهم برقرار شده؛ مثلا برای حفظ اصل اسلام، بقای کشور اسلامی، قطع سلطهی اجانب، امکان برقراری حکومت اسلامی، پیروزی اسلام بر کفر، انتظام امور جامعهی اسلامی، پذیرش اسلام از ناحیهی دیگر جوامع، بهداشت جامعه، بالا رفتن فرهنگ عمومی مسلمین و مصالح عمومی بسیار دیگر بدون شک بر احکام فردی تقدم داشته و چه بسا به طور موقت یا غیر موقت موجب موقوف الاجرا شدن آن میگردد».[202] بسیاری از احکام اعدامی که در قانون جزایی جمهوری اسلامی ایران در نظر گرفته شده، در واقع جزء جرایم حدی که دارای مجازات معینی باشند، نیست. با این وجود در قانون عنوان این جرایم، محاربه و یا افساد فی الارض است. با توجه به آن که در قانون مجازات اسلامی در تعریف محاربه و افساد فی الارض آمده: «هر کس برای ایجاد رعب و هراس و سلب آزادی و امنیت مردم دست به اسلحه ببرد محارب و مفسد فی الارض میباشد»، صدور حکم اعدام برای این جرایم احتمالا با این توجیه بوده که با آرای فقها در مورد تعزیر مخالفتی اظهار نگردد. برخی از این موارد عبارتند از: مادهی 4 قانون مجازات اسلامی: هر یک از مستخدمین ادارات یا مامورین دولتی یا سایر اشخاصی که به مناسبت ماموریت یا جهت رسمی دیگری از اسرار مذاکرات یا مراسلات سری دولت یا تصمیمات دولت راجع به امور نظامی از قبیل حرکت قشون دولتی مطلع شود و اسرار مزبور را بدون اجازه دولت عمدا به مامورین دولت متخاصم بلا واسطه یا مع الواسطه ابراز نماید در حکم محارب است. مادهی 6: هر کس در حال جنگ به قصد کمک به دشمن، جاسوسان یا سربازان دولت خصم را که مامور تفتیش بودهاند شناخته و مخفی نماید یا سبب اخفای آنان شود در حکم محارب است. مادهی 14: هر کس با نیت فساد و مقابله با حکومت، به جان رهبر یا رییس جمهور سوء قصد نماید و پس از شروع، به عللی که خارج از ارادهی مرتکب است بلا اثر بماند، در حکم محارب است. قانون مبارزه با مواد مخدر مصوب 1367: مادهی 4: هر کس بنگ و چرس و تریاک و … را وارد کشور یا صادر کند و یا … با رعایت تناسب و با توجه به مقدار مواد مذکور به مجازاتهای زیر محکوم میشود:…. بیش از پنج کیلو گرم، اعدام و مصادرهی اموال.
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1398-12-11] [ 09:30:00 ب.ظ ]
|