کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آبان 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
      1 2 3 4
5 6 7 8 9 10 11
12 13 14 15 16 17 18
19 20 21 22 23 24 25
26 27 28 29 30    


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو


آخرین مطالب


 




اما راجع به سلب تابعیت در اثر پناهندگی در صورتی که با رعایت تعهد و شرایطی باشد ایراد مؤثری مشاهده نمی شود زیرا چگونه می توان به دولتی ایراد کرد که چرا از مردمی که وطن خودشان را ترک کرده و قصد مراجعت ندارند سلب تابعیت می کند. هیچ دولتی اجبار ندارد اشخاصی را که نمی خواهند به وطن خود مراجعت نمایند و قدرت حکومت مرکزی خودشان را به رسمیت نمی شناسند و آن دولت هم وسیله ای برای اعمال حاکمیت خود نسبت به آنها ندارد باز هم این قبیل اشخاص را تبعه خود بذاند. البته ممکن است دولت ها با هم تشریک مساعی کنند و پناهندگان را وادار نمایند که به هر نحوی هست به کشور اصلی خود مراجعت کنند. محظوری که این طریق دارد این است که طبق یک قاعده حقوق بین الملل عمومی «هیچ دولتی نمی تواند حق پناهندگی را نقض و پناهندگان را به کشور اصلی تسلیم کند».    

 

فصل دوم

تابعیت مضاعف و آثار حقوقی آن

گفتار اول: تعریف تابعیت مضاعف با تعاریف متعددی که از تابعیت به عمل آمد، اینکه در بیان مفهوم اصطلاحی چون. تابعیت مضاعف که بر تعداد آن دلالت دارد، مشکلی وجود ندارد. چرا که افزون اصافی چون مضاعف، متعدد، دوگانه و امثال آن، به کلمه تابعیت، تغییری در ماهیت آن ایجاد نکرده و فقط وضیعت خاصی از آن را نشان می دهد. زمانی که شخص بطور همزمان تابعیت دو کشور را دارا باشد دارای تابعیت مضاعف است. و هنگامی که یک شخص در یک زمان با بیش از دو کشور رابطه تابعیت داشته باشد، حال عامل بروز این وضعیت هر چه باشد، از آن به وضعیت چند تابعیتی یاد می کنند. بنابراین تابعیت مضاعف، هنگامی مصداق دارد، که شخصی در آن واحد، تابعیت دو یا چند کشور را داشته باشد و از آن جا که جوهر و ذات تابعیت، همبستگی دایمی و انحصاری یک شخص با کشور معین است، یک فرد نمی تواند مدعی شود بطور همزمان با دو یا چند کشور علقه و رابطه انحصاری، دائمی و عملی دارد. اشکال عمده تابعیت مضاعف نه تنها از نظر حقوق و تکالیف تبعه بوده بلکه از نظر بین المللی موجب اختلال در روابط بین دولت ها نیز می شود. زیرا همانطور که قبلا گفته شد، وجود علقه تابعیت میان دولت و فرد منشاء حقوق و تکالیف است و شخصی که بیش از یک تابعیت دارد نمی تواند تمام تکالیف خود را نسبت به دو یا چند دولت ایفا نماید. (تکالیفی از قبیل پرداخت مالیات و عوارض، انجاک خدمت نظام وظیفه، اطاعت از قوانین و مقررات و …..) از سوی دیگر تابعیت مضاعف موجب محرومیت شخص از حمایت سیاسی دولت متبوع وی می‌گردد،‌ زیرا دولت‌ها نمی‌دانند آیا می‌توانند از چنین شخصی به عنوان تبعه خود حمایت نماید یا خیر؟ بنابراین هر چند مسأله تابعیت مضاعف می تواند جذاب باشد و به افرادی برای برخورداری از حقوق و مزایا اتباع دو یا چند دولت حق انتخاب اعطا نماید. (مثلاً در مورد اخذ ویزا و پاسپورت برای کسب رفتار بهتر یا کسب امتیازات ناشی از تعارض قوانین داخلی و…) اما واقعیت این است که  تابعیت مضاعف باعث ایجاد اشکالاتی در سطح بین‌المللی گردیده استو این اشکالات هنگامی پدیدار می‌گردند که موضوع در یک دعوای بین‌المللی مطرح شود. در چنین موردی قاضی بین‌المللی وظیفه دارد جریان دعوا را براساس یک تابعیت هدایت کرده و اظهارنظر نمایند. چرا که عدم مقابله با این معضل پیدایش تقلب نسبت به قانون و امکان سوءاستفاده تبعه از قوانین کشورها را فراهم می‌آورد. 1

گفتار دوم) پیشینه تاریخی تابعیت مضاعف:

تابعیت مضاعف در دکترین و رویه قضایی بین المللی: هدف از بررسی پیشینه تاریخی معضل تابعیت مضاعف، روشن ساختن مقررات حقوق بین الملل در خصوص راه حل اتخاذی برای این معضل می باشد. تئوری های مختلفی از سوی صاحبنظران ارائه شده که در بین آن ها دو تئوری «عدم مسئولیت» و «تابعیت موثر» از اهمیت خاصی برخوردار است. به عبارت دیگر برخی از صاحبنظران(از جمله «ورژیل») را عقیده بر این است که به علت تساوی حاکمیت دولت‌ها، هیچ دولتی حق ندارد فردی را در مقابل دولت متبوع او مورد حمایت سیاسی قرار دهد و برعکس برخی دیگر(از جمله بادووان، موری، پل دو فیسخر) بر این عقیده اند که قاعده حقوق بین الملل در این خصوص«دکترین مؤثر یا غالب» است که طبق آن بایستی تابعیت دولتی را که فرد ذینفع پیوندهای نزدیک تری با آن دارد، ترجیح داده شود. پیدایش و رشد قاعده حقوق بین الملل ناظر بر حمایت سیاسی و قضایی از تبعه مضاعف، روندی سریع،‌ یکنواخت و منسجم نداشته و تا مقطع زمانی خاصی، رویه بین المللی دستخوش ابهام و تشتت بوده است، لذا ریشه یابی عوامل گوناگون این رویه ضروری به نظر می رسد. مهم ترین نقطه عطف در این زمینه،‌ کنوانسیون 1930 لاهه(در خصوص مسائلی مربوط به تعارض قوانین تابعیت) به شمار می رود. از این رو ابتدا رویه بین المللی قبل از کنوانسیون 1930 لاهه و سپس تحول رویه بین المللی بعد از کنوانسیون را بررسی خواهیم نمود. لازم به ذکر است که شکل گیری قواعد مربوط به تابعیت مضاعف به طور عمده ناشی از اقامه دعاوی خاصی نزد محاکم بین المللی بوده و رویه قضایی مقدم بر رویه دولت ها و تا حدود زیادی در چگونگی آن ها موثر بوده است.

الف) رویه قضایی بین المللی قبل از سال 1930:

در رویه قضایی قرن نوزدهم تا سال 1930 چهار روند عمده به چشم می خورد که با یکدیگر تجانس و مشابهتی ندارند و به همین جهت موجب بروز ابهاماتی در مناسبات قضایی بین المللی تا سال 1930 میلادی گردیده اند. این چهار روند عبارتند از: دکترین مساوات: طبق این نظریه هر گاه خواهان، تابعیت هر دو کشور(خواهان و خوانده) را داشته باشد، دعوا قابل رسیدگی نیست چون حقوق دو دولت مساوی است و هیچ یک از دولت ها قدرت تحمیل قوانین خود را برای استیفای حق ندارد و رابطه بین یک دولت و اتباعش از امور مربوط به صلاحیت داخلی است و هیچ دولتی حق مداخله در آن را ندارد. آقای «ورژیل» حقوقدان نامدار هلندی در آراء خود به دکترین مساوات استناد نموده و از آن طرفداری کرده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[دوشنبه 1398-12-12] [ 06:11:00 ب.ظ ]





 

 

گفتار نخست : شرایط اعمال

اصل صلاحیت جهانی همانند اصل صلاحیت شخصی واصل صلاحیت واقعی بدون قید وشرط نیست واعمال آن منوط به تحقق شرایطی می باشد زیرا همان گونه که در قوانین ومقررات کشورها آمده است اصل بر صلاحیت سرزمینی است وسایر اصول ،استثنای بر این اصل است واصل صلاحیت جهانی زمانی قابل اعمال می باشد که اصل صلاحیت سرزمینی واصل صلاحیت شخصی واصل صلاحیت واقعی قابل اعمال نباشد وتبعاً با توجه به این مطالب اجرای این اصل با تحقق شرایطی خاص همراه می باشد که این شرایط را درزیر مورد بررسی قرار می دهیم

الف  : وقوع جرم درخارج از قلمرو حاکمیت کشور

همان طور که گفته شد ، اصل برصلاحیت سرزمینی می باشد واین اصل که یک قاعده ی اصولی درمسایل جزایی به شمار می آید ناشی از استقلال متقابل کشورها می باشد . با توجه به اینکه اجرای مجازات درهرکشوری تعلق به قدرت آن کشور دارد وحقوق جزا یکی از رشته های حقوق عمومی به شمار می آید بنابراین کشوری که درمقام مجازات جرمی که درخارج از قلمرو آن کشور ارتکاب یافته بر می آید ،در واقع به حاکمیت ملی کشوری که جرم در آنجا واقع شده لطمه می زند به همین دلیل کشور اخیر نمی تواند این تجاوز را تحمل نماید[82] بنابراین اولین ومهم ترین  شرط این است که جرم در خارج ازقلمرو حاکمیت کشور اعمال کننده ی صلاحیت واقع شده باشد واگر جرم درداخل قلمرو حاکمیت آن کشور اتفاق افتاده باشد آن دولت با بهره گرفتن از اصل صلاحیت سرزمینی به آن رسیدگی خواهد کرد ودرواقع هم همین می باشد چون نظم عمومی آن کشور با ارتکاب جرم مختل گردید ه است وهمچنین از نظرآیین دادرسی نیز همه آثار وشو.اهد درمحل ارتکاب جرم می باشد ورسیدگی به جرم نیز قطعاً در آنجا آسا نتر می باشد از طر ف دیگر اگر اجرای اصل صلاحیت سرز مینی به طور مطلق اجرا شود نتیجه آن این خواهد شد که گاهی اشخاصی که مرتکب جرایم سنگین شده اند از مجازات رهایی یابند مثلاً فرض شود تبهکاری که درخاک ترکیه مرتکب جرم شده در ایران مامن گزیند با اینکه حضور او در ایران ایجاد خطر می کند مع ذالک رعایت اصل صلاحیت سرزمینی ،مقامات قضایی ایران را منع می کند که به جرم او رسیدگی نمایند وتسلیم مقصر هم اگر تبعه ایران باشد نمی تواند جامه عمل بپوشد زیرا تسلیم تبعه که در ایران پناهگاه جسته بر خلاف عرف وسنت بین المللی است بنابراین لازم است که اصول صلاحیت دیگر نیز وجود داشته باشد .

ب:  حضور مجرم در محل دستگیری

شرط دوم اعمال اصل صلاحیت جهانی رسیدگی فوری و سریع به اعمالی است که از دید جامعه ی جهانی ،به عنوان جرم بین المللی شناخته شده اند . از این روست که برای اجرای سریع عدالت اجازه تعقیب به دولت محل دستگیری داده شده است و لازمه ی چنین اجرای عدالتی وجود مجرم در تحت قدرت و تسلط دولت محل دستگیری است. [83] حقوق بین المللی محاکمه ی غیابی مجرمین را نمی پذیرد . در مورد مشروعیت اجرای اصل صلاحیت جهانی به صورت مطلق ،یعنی صلاحیتی که مشروط به حضور مرتکب جرم در قلمرو دولت مدعی صلاحیت نیست. میان حقوقدانان اختلاف نظر به چشم می خورد. برخی معتقدند که حقوق بین الملل عرفی،اعمال اصل صلاحیت جهانی مطلق نسبت به راهزنی ،اعمال آن تحت شرایطی نسبت به سایر جرایم هم ممکن است.[84] در ایران هم این اختلاف نظرشدید به چشم می خورد برخی از صاحبنظران هنگام اظهار عقیده در مورد اعمال چنین صلاحیتی نسبت به جنایات جنگی با توجه به هدف اصل صلاحیت جهانی که اجرای عدالت و جلوگیری از گریز جنایتکاران است تصریح کرده اند که این صلاحیت را باید در مورد متهمانی هم اعمال نمود که در خاک دولت متبوع نیستند یا از محل آنها اطلاعی در دست نیست[85].اما برخی از نویسندگان وجود ارتباطی ،هرچند اندک ،میان جرم و دولت مدعی صلاحیت را لازم دانسته و بر لزوم مرتکب در قلمرو این دولت تاکید ورزیده اند .از نظر این عده ،هدف از اعطای صلاحیت جهانی به یک دولت،جلوگیری از بی کیفر ماندن مجرمینی است که برای فرار از مجازات به آنجا پناهنده شده اند نه تبدیل آن دولت به دادسرای بین المللی جرایم.[86] درواقع،طرفداران نظریه اول با حذف شرایط اضافی برای اعمال این صلاحیت ،در صدد منتفی ساختن تعارض منفی صلاحیت هاهستند تا مرتکب جرم حتما محاکمه شده و بی کیفرنمانداما پیروان نظریه دوم،با مقید ساختن اعمال صلاحیت مزبور به حضور مرتکب جرم در کشور محل دستگیری سعی در کاستن از احتمال بروز تعارض مثبت صلاحیت ها و در نتیجه جلوگیری از امکان محاکمه ی متهم در چند کشور برای ارتکاب جرم واحد دارند. بلژیک که یکی از کشورهای پیشرو در پذیرفتن اصل صلاحیت جهانی و توسعه آن می باشد در قوانین مصوب 1993و 1999خود،حضور متهم در این کشور را برای اعمال صلاحیت جهانی دادگاههای خود لازم ندانسته و شروع رسیدگی آنها را منوط به یافت شدن مرتکب در قلمرو خاک بلژیک نکرده بودند. در قانون مصوب سال 1993 دادگاه های بلژیک قادر به محاکمه مجرمین،انصراف از معیارهای مربوط به محل ارتکاب جرم،شخصیت مرتکب و مجنی علیه یا تعلق منافع لطمه دیده از جرم به دولت خاص بودند حتی از این فراتر رفته و حضور متهم در این کشور را نیز برای به جریان افتادن و تعقیب کیفری علیه او لازم ندانسته است. در قانون مصوب سال 1999نیز این موضوع پذیرفته شد ولی همین امر سبب شد تا قربانیان جرایم ادعایی که از دیگر کشورها به بلژیک پناهنده شده و یا صرفا به این کشور سفر کرده بودند با طرح شکایات خود دادگستری بلژیک را به پیگیری این شکایت رادارند،بدون اینکه ملزم باشند که حضور مرتکب در این کشور را ثابت نمایند. البته این قانون در سال 2003نسخ گردید و به عمر ده ساله ی خود پایان داد و علت آن هم این بود که اگر چه راهی که بلژیک انتخاب کرده بود مناسب برای مبارزه با جرایم سنگین جهانی بود ولی این راه توسط سایر دولت ها مورد حمایت قرار نگرفت و در نتیجه بلژیک با سیل شکایات گوناگون رو به رو شد و نهایتا مجبور به نسخ آن قانون گردید. در قانون مجازات اسلامی ایران با الهام از مفهوم کلاسیک اصل صلاحیت جهانی ،که قاضی کشور محل دستگیری را صالح به رسیدگی به جرم مرتکب می شناسد،عبارت((اگر در ایران دستگیر شد))را در ماده 8 گنجانیده است تا صلاحیت رسیدگی دادگاه های ایران نیز مانند بسیاری از دولت های دیگربرای رسیدگی به جنایات بین المللی موضوع بحث،به استناد اصل

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:11:00 ب.ظ ]





 

 

گفتار نخست : شرایط اعمال

اصل صلاحیت جهانی همانند اصل صلاحیت شخصی واصل صلاحیت واقعی بدون قید وشرط نیست واعمال آن منوط به تحقق شرایطی می باشد زیرا همان گونه که در قوانین ومقررات کشورها آمده است اصل بر صلاحیت سرزمینی است وسایر اصول ،استثنای بر این اصل است واصل صلاحیت جهانی زمانی قابل اعمال می باشد که اصل صلاحیت سرزمینی واصل صلاحیت شخصی واصل صلاحیت واقعی قابل اعمال نباشد وتبعاً با توجه به این مطالب اجرای این اصل با تحقق شرایطی خاص همراه می باشد که این شرایط را درزیر مورد بررسی قرار می دهیم

الف  : وقوع جرم درخارج از قلمرو حاکمیت کشور

همان طور که گفته شد ، اصل برصلاحیت سرزمینی می باشد واین اصل که یک قاعده ی اصولی درمسایل جزایی به شمار می آید ناشی از استقلال متقابل کشورها می باشد . با توجه به اینکه اجرای مجازات درهرکشوری تعلق به قدرت آن کشور دارد وحقوق جزا یکی از رشته های حقوق عمومی به شمار می آید بنابراین کشوری که درمقام مجازات جرمی که درخارج از قلمرو آن کشور ارتکاب یافته بر می آید ،در واقع به حاکمیت ملی کشوری که جرم در آنجا واقع شده لطمه می زند به همین دلیل کشور اخیر نمی تواند این تجاوز را تحمل نماید[82] بنابراین اولین ومهم ترین  شرط این است که جرم در خارج ازقلمرو حاکمیت کشور اعمال کننده ی صلاحیت واقع شده باشد واگر جرم درداخل قلمرو حاکمیت آن کشور اتفاق افتاده باشد آن دولت با بهره گرفتن از اصل صلاحیت سرزمینی به آن رسیدگی خواهد کرد ودرواقع هم همین می باشد چون نظم عمومی آن کشور با ارتکاب جرم مختل گردید ه است وهمچنین از نظرآیین دادرسی نیز همه آثار وشو.اهد درمحل ارتکاب جرم می باشد ورسیدگی به جرم نیز قطعاً در آنجا آسا نتر می باشد از طر ف دیگر اگر اجرای اصل صلاحیت سرز مینی به طور مطلق اجرا شود نتیجه آن این خواهد شد که گاهی اشخاصی که مرتکب جرایم سنگین شده اند از مجازات رهایی یابند مثلاً فرض شود تبهکاری که درخاک ترکیه مرتکب جرم شده در ایران مامن گزیند با اینکه حضور او در ایران ایجاد خطر می کند مع ذالک رعایت اصل صلاحیت سرزمینی ،مقامات قضایی ایران را منع می کند که به جرم او رسیدگی نمایند وتسلیم مقصر هم اگر تبعه ایران باشد نمی تواند جامه عمل بپوشد زیرا تسلیم تبعه که در ایران پناهگاه جسته بر خلاف عرف وسنت بین المللی است بنابراین لازم است که اصول صلاحیت دیگر نیز وجود داشته باشد .

ب:  حضور مجرم در محل دستگیری

شرط دوم اعمال اصل صلاحیت جهانی رسیدگی فوری و سریع به اعمالی است که از دید جامعه ی جهانی ،به عنوان جرم بین المللی شناخته شده اند . از این روست که برای اجرای سریع عدالت اجازه تعقیب به دولت محل دستگیری داده شده است و لازمه ی چنین اجرای عدالتی وجود مجرم در تحت قدرت و تسلط دولت محل دستگیری است. [83] حقوق بین المللی محاکمه ی غیابی مجرمین را نمی پذیرد . در مورد مشروعیت اجرای اصل صلاحیت جهانی به صورت مطلق ،یعنی صلاحیتی که مشروط به حضور مرتکب جرم در قلمرو دولت مدعی صلاحیت نیست. میان حقوقدانان اختلاف نظر به چشم می خورد. برخی معتقدند که حقوق بین الملل عرفی،اعمال اصل صلاحیت جهانی مطلق نسبت به راهزنی ،اعمال آن تحت شرایطی نسبت به سایر جرایم هم ممکن است.[84] در ایران هم این اختلاف نظرشدید به چشم می خورد برخی از صاحبنظران هنگام اظهار عقیده در مورد اعمال چنین صلاحیتی نسبت به جنایات جنگی با توجه به هدف اصل صلاحیت جهانی که اجرای عدالت و جلوگیری از گریز جنایتکاران است تصریح کرده اند که این صلاحیت را باید در مورد متهمانی هم اعمال نمود که در خاک دولت متبوع نیستند یا از محل آنها اطلاعی در دست نیست[85].اما برخی از نویسندگان وجود ارتباطی ،هرچند اندک ،میان جرم و دولت مدعی صلاحیت را لازم دانسته و بر لزوم مرتکب در قلمرو این دولت تاکید ورزیده اند .از نظر این عده ،هدف از اعطای صلاحیت جهانی به یک دولت،جلوگیری از بی کیفر ماندن مجرمینی است که برای فرار از مجازات به آنجا پناهنده شده اند نه تبدیل آن دولت به دادسرای بین المللی جرایم.[86] درواقع،طرفداران نظریه اول با حذف شرایط اضافی برای اعمال این صلاحیت ،در صدد منتفی ساختن تعارض منفی صلاحیت هاهستند تا مرتکب جرم حتما محاکمه شده و بی کیفرنمانداما پیروان نظریه دوم،با مقید ساختن اعمال صلاحیت مزبور به حضور مرتکب جرم در کشور محل دستگیری سعی در کاستن از احتمال بروز تعارض مثبت صلاحیت ها و در نتیجه جلوگیری از امکان محاکمه ی متهم در چند کشور برای ارتکاب جرم واحد دارند. بلژیک که یکی از کشورهای پیشرو در پذیرفتن اصل صلاحیت جهانی و توسعه آن می باشد در قوانین مصوب 1993و 1999خود،حضور متهم در این کشور را برای اعمال صلاحیت جهانی دادگاههای خود لازم ندانسته و شروع رسیدگی آنها را منوط به یافت شدن مرتکب در قلمرو خاک بلژیک نکرده بودند. در قانون مصوب سال 1993 دادگاه های بلژیک قادر به محاکمه مجرمین،انصراف از معیارهای مربوط به محل ارتکاب جرم،شخصیت مرتکب و مجنی علیه یا تعلق منافع لطمه دیده از جرم به دولت خاص بودند حتی از این فراتر رفته و حضور متهم در این کشور را نیز برای به جریان افتادن و تعقیب کیفری علیه او لازم ندانسته است. در قانون مصوب سال 1999نیز این موضوع پذیرفته شد ولی همین امر سبب شد تا قربانیان جرایم ادعایی که از دیگر کشورها به بلژیک پناهنده شده و یا صرفا به این کشور سفر کرده بودند با طرح شکایات خود دادگستری بلژیک را به پیگیری این شکایت رادارند،بدون اینکه ملزم باشند که حضور مرتکب در این کشور را ثابت نمایند. البته این قانون در سال 2003نسخ گردید و به عمر ده ساله ی خود پایان داد و علت آن هم این بود که اگر چه راهی که بلژیک انتخاب کرده بود مناسب برای مبارزه با جرایم سنگین جهانی بود ولی این راه توسط سایر دولت ها مورد حمایت قرار نگرفت و در نتیجه بلژیک با سیل شکایات گوناگون رو به رو شد و نهایتا مجبور به نسخ آن قانون گردید. در قانون مجازات اسلامی ایران با الهام از مفهوم کلاسیک اصل صلاحیت جهانی ،که قاضی کشور محل دستگیری را صالح به رسیدگی به جرم مرتکب می شناسد،عبارت((اگر در ایران دستگیر شد))را در ماده 8 گنجانیده است تا صلاحیت رسیدگی دادگاه های ایران نیز مانند بسیاری از دولت های دیگربرای رسیدگی به جنایات بین المللی موضوع بحث،به استناد اصل صلاحیت جهانی، محدودوناچیز می باشد[87]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:10:00 ب.ظ ]





استدلال قاضی kooijmans نیز اثر یکسانی دارد ولی او اینگونه عقیده دارد که اخیراً حقوق حاکم و قابل اعمال تغییر کرده است (یا در حال تغییر است). قاضی kooijmans در عقیده جداگانه خود در قضیه دیوار حائل به «تفسیر پذیرفته شده [ماده 51] توسط عموم در مدت بیش از 50 سال» اشاره می­ کند که مطابق با آن عوامل خصوصی نمی­توانند باعث ایجاد حمله مسلحانه شوند. به اعتقاد او منشور از 11 سپتامبر 2001 به بعد به دلیل تصویب دو قطعنامه S/RES/1373 (2001), S/RES/1368(2001) تغییر کرده است. اگر چه این دو قطعنامه «تأیید کننده حق دفاع مشروع فردی یا جمعی مطابق با منشور هستند» ولی بیان نمی­کنند که همه، برخی یا هیچیک از اقدامات صورت گرفته در پاسخ به حملات تروریستی 11 سپتامبر 2001 به عنوان دفاع مشروع هستند و [همچنین این دو قطعنامه بیان کننده این نیستند که] در صدد تغییر منشور در خصوص [بحث دفاع مشروع] هستند. شورای امنیت حق دفاع مشروع در برابر گروه های خصوصی که به دولت منتسب نیستند را به رسمیت نمی­شناسد و فقط مجدداً به طور کلی حق دفاع مشروع را بدون توجه به زمینه بحث مورد تأیید قرار می­دهد. نمی توان از بیان حق دفاع مشروع توسط شورای امنیت اینگونه برداشت کرد که شورا اعتقاد خود در خصوص چگونگی شکل گیری حقوق را بیان می­ کند بلکه باید صرفاً یادآوری کننده این نکته تلقی شود که دولتها در صورت وقوع حمله مسلحانه از حق دفاع مشروع برخوردارند. اینکه قاضی سیما (Simma) در نظریه جداگانه خود بیان داشته «قطعنامه­های 1368 و 1373 شورای امنیت تأیید کننده این دیدگاه است که حملات گسترده توسط عوامل غیردولتی می ­تواند در چارچوب ماده 51 عنوان حمله مسلحانه به خود بگیرد» استنتاجی نادرست است. به نظر می­رسد اینکه معتقد شویم شورای امنیت با تصویب این دو قطعنامه درصدد تأیید دیدگاه گروه اقلیت در خصوص حقوق توسل به زور بوده ـ حتی اگر شرایط خاص حاکم بر نیویورک در زمان تصویب این قطعنامه­ها را در نظر بگیریم ـ تفسیر کاملاً غریب از این دو قطعنامه خواهد بود.حتی اگر شورای امنیت بیان کرده بود که گروه های مسلح (یا تروریستها) می­توانند مرتکب حمله مسلحانه شوند، باز هم این مطلب نمی­توانست مفاد منشور در خصوص دفاع مشروع را تغییر دهد. مطابق با حقوق بین الملل شورای امنیت مجاز به تغییر منشور نیست چرا که ایجاد قانون نیازمند شیوه عملکرد، اراده و شکلی متفاوت است شورا همچنین به منظور تعیین اینکه آیا یک اقدام (یا مجموعه ­ای از اقدامات) مطابق با ماده 51 قانونی هست یا خیر اختیاری ندارد. در نهایت اینکه درواقع تفسیر این قدرت را ندارد تا قاعده­ای را تغییر دهد یا معنای آنرا محدود کند چرا که تفسیر خلق و ایجاد نیست بلکه شناخت [بهتری از موضوع] است. در چارچوب معنای احتمالی ماده 51، نظر شورای امنیت در خصوص این موضوع معتبرتر از نوشته­های حقوقدانان نیست. گرایشی که می­خواهد به شورای امنیت اختیار «مجوز دادن» [به منظور انجام] دفاع مشروع را بدهد در حقیقت برای شورا اختیاراتی را قائل می­شود که [شورا] از آن برخوردار نیست.نتیجه منطقی از نظرات Dinstein و نظریات جداگانه قاضی سیما و قاضی kooijmans این است که در بحث دفاع مشروع نیازی به وجود ارتباط بین فعل یا ترک فعل دولت و عوامل غیردولتی نیست. قاضی kooijmans نیز همانند Dinstein استدلال و پایه و اساس حقوقی خاصی را برای نظر خود بیان نمی­کند در حالیکه هر گونه دیدگاه در خصوص چگونگی شکل گیری حقوق باید با توجیه مناسب و ابراز دلیل همراه باشد.البته قاضی سیما simma با پیروی از مباحث مطرح شده توسط قاضی kooijmans این مطلب را نیز اضافه می­ کند که وارد کردن گروه های غیردولتی در بحث حمله مسلحانه باید بر «تحولات اخیر در رویه دولتها (state practice) و اعتقاد حقوقی­ای (opinion juris) که با آن همراه است» مبتنی شود.در واقع به این ترتیب یا حقوق بین الملل عرفی در این خصوص منشور را تغییر داده یا اینکه این امر باید با ارجاع به رویه و یا عقاید اخیر تفسیر شود به نظر نویسنده هیچیک از این استدلال­ها پایه و اساس مناسبی ندارند. معاهده­ای همچون منشور تا زمانیکه بوسیله قواعد مربوط به ایجاد معاهدات تغییر نکند معتبر خواهد بود چرا که هر گونه تغییر در یک قاعده به این معناست که قاعده قدیمی اعتبار خود را از دست داده و قاعده­ای جدید با محتوایی متفاوت بوجود آمده است. بنابراین هرگونه اختیار به منظور تغییر، نیازمند داشتن اختیار ملغی کردن است. سوال اینجاست که آیا حقوق بین الملل عرفی می ­تواند حقوق بین الملل قراردادی را ملغی کند؟ سوال دیگر این است که آیا رویه اخیر (پس از 11 سپتامبر) و ادعای تغییر در اعتقاد حقوقی (opinion juris) به این معناست که از ماده 51 عدول شده و ماده­ای جدید جایگزین آن شده است؟ در خصوص «تفسیر» دوباره منشور در پرتو تحولات اخیر (رویه) دفاع دیگری نیز وجود دارد. تفسیر در حقیقت شناخت معنای احتمالی یک قاعده است؛ قاعده ـ که در این پرونده منظور همان ماده 51 است به قوت خود باقی می­ماند. یک قاعده می ­تواند دارای چندین معنا باشد حتی اگر در واقع نیز اینگونه نباشد باز هم گنجاندن اقدامات غیردولتی در بحث «حمله مسلحانه» می ­تواند یکی از معانی احتمالی باشد. اگر اینگونه باشد (یعنی اگر معنای احتمالی در بردارنده اقدامات غیردولتی نیز باشد) انتخاب میان معانی احتمالی نمی­تواند به صورت نهایی انجام شود. معانی احتمالی نمی­تواند کاهش یابد چرا که قاعده خود معنای خود نیست. کم کردن معانی احتمالی در حقیقت تغییر آن قاعده خواهد بود. به عبارت دیگر تفسیر ماهیت قاعده را تغییر نمی­دهد و در خصوص تأثیر تحولات [پس از یازده سپتامبر] بر قواعد ابهامات جدی وجود دارد. 2 ـ نظریات مربوط به وجود ارتباط تنها تعداد کمی از حقوقدانان معتقدند که رفتار «دولت میزبان» به هیچ وجه اهمیت ندارد. در حقیقت حقوقدانانی که معتقدند امکان دفاع مشروع در برابر حمله مسلحانه­ای که به دولت منتسب نیست وجود دارد، حداقل وجود «ارتباط بین گروه خصوصی با رفتاری از یک دولت را لازم می­دانند. تفاوت بین نظریات مربوط به «ارتباط» و انتساب رفتار به دولت» این است که ارتباط منجر به این نمی­ شود که رفتار عوامل خصوصی را به عنوان رفتار دولت تلقی کنم. انبوهی از این نظریات وجود دارد ولی معمولاً به طور واضح از یکدیگر تفکیک نشده­اند در این بخش به بررسی تعدادی از عناصر ارتباط که در جریان رسیدگی به پرونده یا در رأی این پرونده از آنها بحث شده می­پردازیم که عبارتند از: «مدارا پذیرش یا تن در دادن (تسلیم شدن) » ، «مشارکت دولت»، «حمایت لجستیکی یا دیگر حمایت­ها» و یا «مساعدت (کمک) » 1.ارتباط بین «مدارا» و «مشارکت دولت» سابقه­ای طولانی دارد و بخش از دکترین مربوط به «باندهای مسلح» است. این دکترین در ارجاع مداوم و پرسابقه به وقایع حادثه کارولین و مکاتبات دیپلماتیک پس از آن تجلی یافته است.در این ماجرا بریتانیا هدف حمله گروه های مسلح غیردولتی بود که تا حدی در سرزمین آمریکا سازماندهی شده بودند (ولی توسط آمریکا مورد حمایت قرار نگرفته بودند) . دولت بریتانیا از نیروی نظامی علیه اعضای این گروه ها در خاک دولت میزبان (آمریکا) استفاده کرد. اینکه این وقایع در زمره دفاع مشروع قلمداد شدند، باعث ایجاد سابقه­ای برای حقوقدانان شده تا اینگونه پیشنهاد دهند که بین تحمل (مدارا) یا ناتوانی (عدم صلاحیت) دولت میزبان از یک طرف و دفاع مشروع از طرف دیگر رابطه وجود دارد. مدارا با اقدامات و فعالیتهای غیردولتی علیه دولتی دیگر اغلب مغایر با حقوق بین الملل تلقی می­شود. در قضیه کانال کورفو، دیوان اعلام کرد که این «تکلیف هر دولت است تا به صورت آگاهانه اجازه ندهد از سرزمین او برای انجام اقدامات مغایر با حقوق دیگر دولتها استفاده شود»؛ این مطلب در اعلامیه روابط دوستانه نیز منعکس شده است. دیوان در قضیه حاضر اعلام می­ کند که متنهای مربوطه در سند اخیر منعکس کننده حقوق بین الملل عرفی هستند. مفهوم نسبتاً نامشخص «مشارکت دولت» در اقدامات «غیردوستانه» (unfriendly) ـ احتمالاً نه در سطحی که اجازه دهد اقدامات خصوصی (غیردولتی) به دولت مشارک منتسب شود ـ به طریق اولی برای نقض حقوق بین الملل کافی خواهد بود. مدارا با فعالیتهای گروه های مسلح (تروریستها) در خاک یک دولت، چنانچه این اقدامات علیه دولت دیگری هدایت شود، مطابق با حقوق بین الملل معاصر غیرقانونی است. دیوان اینگونه بیان می­ کند که رفتار غیرقابل انتساب نیز می ­تواند به درستی باعث ایجاد مداخله غیرقانونی یا توسل به زور شود و حتی می ­تواند به عنوان عمل تجاوز تلقی گردد(20). به نظر می­رسد این گام نخست نسبتاً روشن باشد: دولت یا بوسیله عدم ممانعت از وقوع عملی یا با همدستی با دیگران وظیفه خود مبنی بر عدم انجام عمل را نقض می­ کند که این عمل می ­تواند منع توسل به زور یا منع مداخله باشد. به عبارت دیگر، دولت میزبان با عدم ممانعت از اشخاص خصوصی (غیردولتی) از انجام اقداماتی که مداخله یا توسل به زور محسوب می­شود، علیه دولت هدف به زور متوسل شده یا در آن کشور مداخله می­ کند. در اینجا ما با نخستین مشکل مواجه می­شویم: نه تنها عنصر مادی (actus reus) ممنوعیت توسط دولت محقق نشده بلکه رفتار دیگر «نهادها» نیز به دولت قابل انتساب نیست. نویسنده تأیید می­ کند اینکه آیا منع توسل به زور می ­تواند در بردارنده منع حمایت از گروه ها باشد یا اینکه آیا دولت میزبان صرفاً با دادن اجازه به عوامل غیردولتی در استفاده از سرزمین خود مرتکب مداخله شده واقعاً بحث برانگیز است. در تمام این موارد عنصر مادی همان ممنوعیت برخی رفتارهای ایجابی (positive) است نه تکلیف به تضمین نتیجه­ای مشخص (یعنی ممانعت از وقوع نتیجه­ای مشخص). در هر حال حتی اگر منع توسل به زور، منع مداخله، یا منع تجاوز با انجام اقداماتی همچون مدارا و مشارکت نقض شود، نکته اساسی ارتباط آنها با دفاع مشروع است. برخی از نویسندگان و همچنین وکیل مدافع اوگاندا ادعا کرده­اند که صرف مدارا (تحمل) نیروهای شورشی در سرزمین یک کشور، یا «مشارکتی که به سادگی اثبات شده» آن دولت را مسوول اقدامات مربوط به دفاع مشروع می­نماید. حال سوال این است که این حقوقدانان چگونه به این نتیجه دست یافته­اند؟ این امر دقیقاً نقض برخی از قواعد حقوق بین الملل است که اقدامات دولت میزبان را حمله مسلحانه قلمداد می­ کند: عامل تعیین کننده این است که آیا دولت میزبان به دلیل کوتاهی در ممانعت از اقدامات قهری طبق حقوق بین الملل مسوولیت پیدا می­ کند یا خیر. اگر اینگونه باشد، دولت میزبان می ­تواند به عنوان حمله کننده (attacker) تلقی شود. به عبارت دیگر به دلیل نقض تعهدات ذکر شده در بالا پیامدهای مربوط به دفاع مشروع را تحمل خواهد کرد چرا که مرتکب حمله مسلحانه شده است. به نظر می­رسد در اینجا ارتباط ضعیفی وجود دارد و مبنای واقعی برای آن وجود ندارد. شاید این اصطلاحی از نظریه حقوق طبیعی باشد که دفاع مشروع به یک ضمانت اجرا (sanction) مبدل شده­، ضمانت اجرایی که در حقوق یافت نمی­ شود: هر دولتی که قواعد حقوق بین الملل را نقض کند فارغ از اینکه حقوق (منشور) چنین چیزی را مقرر کرده باشد یا نه باید ضمانت اجراهایی را تحمل کند. Garcia-Mora می­گوید: حداکثر، مدارا با باندهای مسلح توسط یک دولت، تشکیل دهنده [عناصر] عمل تجاوز است که مطابق با منشور با اعمال حق دفاع مشروع تضمین نشده است. این نظر از دو جنبه رد می­شود، نه تنها به این دلیل که حق دفاع مشروع فقط در صورت وقوع حمله مسلحانه پیش بینی شده ـ نه در برابر توسل به زور و نه در برابر مداخله غیرقانونی یا هر گونه عمل تجاوز ـ بلکه به این دلیل که «پیامدها و آثار حقوقی یک عمل متخلفانه بین المللی» (به عنوان ضمانت اجرا) نقشی کاملاً متفاوت از پیامدها و نتایج حقوقی دفاع مشروع دارند. در حقیقت دفاع مشروع پاسخ به یک نقض است در حالیکه مورد دوم در حقیقت توجیه اقدامی نامناسب در جریان وقوع فعالیتهای خاص است. به نظر نویسنده نظریه «مشارکت دولت» (که در بردارنده مدار است) نمی­تواند برقرار کننده ارتباط کافی بین دولت و رفتار [گروه های] خصوصی باشد. دیوان در این پرونده از «وظیفه هوشیاری» صحبت می­ کند. البته این مسأله درسیاق دفاع مشروع قرار نمی­گیرد این مسأله فقط به این امر مربوط می­شود که آیا دعوای متقابل اوگاندا به اثبات می­رسد یا خیر. در حقیقت دعوای متقابل اوگاندا براساس واقعیات موجود پذیرفته نیست. با توجه به رفتار دیوان در خصوص حمایت اوگاندا از عوامل غیردولتی می­توان اینگونه نظر داد که حتی اگر اوگاندا می­توانست ثابت کند که مدارا [با گروه های مسلح] نقض حقوق بین الملل است، این امر صرفاً یک نقض محسوب می­گردید و باعث ایجاد حق توسل به زور تحت عنوان دفاع مشروع نمی­شد.

  1. در پاسخ کنگو آمده که «طرفین تأیید می­ کنند که اصولاً حمایت صورت پذیرفته از گروه های نامنظم در برخی شرایط می ­تواند به عنوان حمله مسلحانه تلقی شود. به طور مشابه در قضیه نیکاراگوئه نیز مفهوم «حمایت» به عنوان جایگزینی ظاهری به منظور انتساب اقدامات نیروهای نامنظم به یک دولت مورد بحث قرار گرفته بود. این مطلب مورد بررسی قرار گرفته بود که حمایت از گروه های مسلح کافیست تا اقدامات آنها به عنوان حمله مسلحانه دولت حمایت کننده محسوب شود.

هنگامیکه به حمایت یک دولت از گروه های شورشی برای توجیه اقدام علیه آن دولت استناد می­شود، شرایط بحث به طور نامحسوس و ظریفی تغییر می­ کند. سوال اینجاست که چه حقایقی می ­تواند به ما ثابت کند که حمله مسلحانه اتفاق افتاده است؟ در این خصوص نکته مهمی در نظر مخالف قاضی Jennings در قضیه نیکاراگوئه وجود دارد: «و این به سادگی مورد قبول است که نمی­توان گفت صرف تهیه و تدارک تسلیحات به حمله مسلحانه منتهی می­شود. با این حال این کار می ­تواند به هنگامیکه با دیگر انواع دخالت­ها همراه شود عاملی مهم در آن چیزی باشد که به حمله مسلحانه منجر می­شود». اگر چه رأی دیوان در قضیه نیکاراگونه لزوماً «مساعدت» را از [شرکت در] ایجاد حمله مسلحانه مستثنا می­ کند با این حال قاضی Jennings آنرا به عنوان نوعی دلیل و مدرک به حساب می­آورد. به اعتقاد وی، اگر مدرک و دلیل مربوط به تهیه تسلیحات و مدارک مربوط به دیگر دخالت­ها تکمیل شود، ارتباط به اثبات می­رسد. به همین دلیل وجود ارتباط [ناشی از انجام] «حمایت» یا «مساعدت» اغلب با دلایل و مدارک مربوط به استانداردهای انتساب که اکنون در مواد 4 تا 11 پیش نویس 2001 تدوین شده، خلط می­شود.هیچ یک از این دو شکل جایگزین مربوط به «ارتباط» رفتار دولت میزبان با اقدامات گروه های مسلح رضایت بخش نیست. این راه های جایگزین متمایل به کنار گذاشتن ارتباط هستند. یعنی به نوعی به مسوولیت مطلق تمایل دارند در حالیکه اعمال حق دفاع مشروع مسأله­ای کاملاً متفاوت از مسوولیت دولت در حقوق بین الملل است. نظریه «مشارکت دولت» به طور خاص با نظریاتی که وجود ارتباط را لازم نمی­دانند تفاوتی ندارد و هر دو در قسمت 3.الف.3 مورد نقد قرار می­گیرند مسأله مربوط به نقش «حمایت» یا «مساعدت» یکی از اساسی­ترین دلایل آنهاست. در حقیقت آنها تلاش می­ کنند تا ثابت کنند که اقدامات گروه های خصوصی می ­تواند به دولت منتسب شود. 3ـ  چرا این مفاهیم جزمی مطابق با منشور ملل متحد پذیرفتنی و قابل دفاع نیست؟ ماده 51 صریحاً بیان نمی­کند که تنها هنگامیکه حمله مسلحانه توسط یک دولت صورت می­پذیرد امکان دفاع مشروع وجود دارد به عبارت دیگر این ماده صریحاً‌ بیان نمی­کند که برای احراز وقوع حمله‌ مسلحانه ضرورت دارد رفتار انسان به دولتی منتسب شود. ولی به نظر نویسنده در فضای «دولت محور» ‌فصل هفتم،‌ بار اثبات مستقیماً‌ بر دوش آنهایی است که درصدد بسط و گسترش حق [دفاع مشروع] در برابر عوامل غیردولتی هستند. باید پرسید چه مدرکی وجود دارد که حمله‌ مسلحانه به اقدامات دولت محدود نشده است؟ در اینجا در خصوص اثبات اینکه اصطلاح حمله مسلحانه فقط به رفتار قابل انتساب به دولت اشاره می­ کند دلیل مناسبی وجود دارد حمایت دیوان از این نظر در سه قضیه نیکاراگوئه،‌ دیوار حائل و فعالیتهای مسلحانه سبب می­شود تا اینگونه انتظار داشته باشیم که اگر دوباره چنین سوالی نزد دیوان مطرح شود دیوان باز هم همینگونه که در این سه رای بیان کرده نظر دهد. از آنجاییکه به کارگیری و استخدام نیروهای نظامی علیه افراد توسل به زور قلمداد نشده و در نتیجه توسط بند 4 ماده 2 منع نشده، اقدام به دفاع مشروع در برابر این به کارگیری موجه نیست. اگر فردی در سرزمین کشور الف باقی بماند و کشور ب علیه این فرد از ابزارهای نظامی استفاده کند،‌ در حقیقت علیه کشور الف به زور متوسل شده است. به مجرد اینکه تمامیت سرزمینی کشور الف متأثر از ابزارهای نظامی کشور ب قرار گیرد. چه کشور ب بخواهد کشور الف را هدف قرار دهد چه نخواهد، در این صورت توسل به زور باعث لطمه زدن و تجاوز به کشور الف محسوب می­شود. در اینجا عنصر مادی منع توسل به زور توسط کشور ب در برابر کشور الف محقق شده چرا که «به کارگیری زور در سرزمین دولتی دیگر برابر و معادل با بکارگیری زور علیه آن دولت» است. اقدامات دفاع کننده (مدافع) باید منحصراً‌ به عنوان دفاع مشروع در برابر دولت میزبان قلمداد شود بنابراین لازم است دولت میزبان در جریان و روند وقوع حمله مسلحانه باشد در نتیجه در «حمله مسلحانه» در ماده 51 تنها می ­تواند عمل قابل انتساب به دولت باشد(21).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:10:00 ب.ظ ]





فصل اول – واژه شناسی و بررسی مصادیق حقوق بشر دوستانه در این فصل به مفهوم و واژه های حقوق بشر دوستانه و برخی از مصادیق آن خواهیم پرداخت تا قبل از ورود به بحث با این مصادیق آشنا گردیم لذا در دو مبحث بررسی موارد ذکر شده صورت خواهد گرفت. مبحث اول- واژه شناسی و تعاریف گاهی حقوق بشر و حقوق بشر دوستانه در اذهان در ابتدا مشابه هم می باشند و به یکدیگر نسبت داده می شوند در صورتی که اینها با هم متفاوت می باشند لذا در این مبحث بر آنیم تا با بررسی دقیق مفاهیم حقوق بشر دوستانه آنرا بطور کامل از حقوق بشر تفکیک نماییم. گفتار اول- مفهوم حقوق بشر دوستانه بند اول –معنا حقوق بشردوستانه واژه ای است که در قرن حاضر و بعد از حقوق بشر بوجود آمده است . حقوق بشردوستانه ترجمه کلمه Humanitarian law است . در ایران آنرا حقوق انسان دوستانه هم می نامند اما بیشتر از واژه بشر دوستانه استفاده می شود.واژه «حق» در ترکیب «حقوق بشردوستانه» ، ترجمه حق در مقابل تکلیف نیست ، و حقوق به معنی مقررات است ،بعبارتی مقرراتی که انسان دوستانه باشد معنا می دهد. بند دوم – تعریف حقوق بشر دوستانه حقوق بشر دوستانه ناظر بر قوانین و مقررات در جهت حفظ حقوق و ارزشهای انسانی در زمان جنگ می باشد که هدف اصلی آن کاهش آلام و دردهای افراد بیگناه و غیر نظامی و همچنین نظامیان و سربازان در درگیریها و مخاصمات مسلحانه ، مانند حفظ حقوق مجروحان جنگی ، حفظ حقوق اسرا و …. می باشد. بطورکلی حقوق بشردوستانه، مجموعه ای از قواعد بین المللی قراردادی یا عرفی است که مشخصاً ناظر به مشکلات بشردوستانه ای است که از مخاصمات مسلحانه بین المللی یا غیربین المللی ناشی شده اند . این قواعد به دلایل بشردوستانه حق طرفین مخاصمه را در انتخاب و استفاده از ابزارها و شیوه های جنگی محدود می کند و اشخاص و اشیایی را که از درگیری ها متأثر شده یا خواهند شد ، مورد حمایت قرار می دهد . حقوق بشردوستانه «حقوق مخاصمات مسلحانه‌» نیز نامیده می شود .[1] بند سوم- رابطه حقوق بشر دوستانه و حقوق بشر درگذشته، حقوق بشر [2]و حقوق بین الملل بشر دوستانه بصورت مجزا شکل گرفته و توسعه یافتند، حقوق بشر را حقوق زمان صلح و حقوق بین الملل بشر دوستانه را حقوق زمان جنگ قلمداد می‌کردند. بنابراین تصور این بود که هیچ رابطه و نسبتی میان این دو واژه وجود ندارد. اما در پی تغییر و تحولاتی که در نظام حقوق بین الملل در دو عرصۀ حقوق بشر و حقوق بشر دوستانه صورت گرفت و قلمرو اجرایی مکانی و زمانی این دو حقوق گسترش پیدا کرد، حقوق بشر دوستانه و حقوق بشر در جهت همگرایی به منظور حمایت از انسان و کرامت انسانی او توسعه یافته و بتدریج به سمت نزدیک شدن حرکت نمودند بدین ترتیب رابطه میان حقوق بشر دوستانه و حقوق بشر در دو نظام حقوق بین الملل معاصر شکل گرفت . حقوق بشردوستانه و حقوق بشر هر دو درصدد حمایت از فرد هستند . حقوق بشردوستانه در موقعیت درگیری های مسلحانه اعمال می شود ، در حالی که حقوق بشر در همه موقعیت ها اعم از جنگ و صلح از فرد حمایت می کند .هدف حقوق بشردوستانه حمایت از قربانیان جنگ با تلاش برای محدود کردن رنج های ناشی از جنگ است، اما حقوق بشر به دنبال حمایت از فرد و پس از آن پیشرفت اوست . حقوق بشردوستانه در درجه اول مربوط به رفتار یا اشخاصی است که به دست دشمن افتاده اند و روشی که جنگ باید بر اساس آن هدایت شود . هدف حقوق بشر تنظیم روشهایی به منظور هدایت عملیات نظامی نیست ، بلکه هدف آن محدود کردن قدرت دولت بر اشخاص و جلوگیری از رفتار مستبدانه است . گفتار دوم – پیشینه تاریخی مقررات حقوق بشردوستانه ریشه در تاریخ دارد. زیرا از ابتدای حیات جوامع بشری تاکنون همواره جنگ بین انسانها وجود داشته و جنگ ها همیشه تابع نوعی مقررات بوده اند قواعد و مقررات انسان دوستانه در ابتدایی ترین جنگ‌ها – البته نه به شکل امروزی آن – رعایت می‌شده است. برای مثال در یونان و ایران باستان مقرراتی راجع به رفتار با اسیران جنگی و احترام به آنها، ایمنی غیررزمندگان، تکریم تسلیم شدگان، حرمت اماکن مقدس و…دیده می‌شود. پای بندی قواعد و رفتار انسان دوستانه و رعایت آنها در زمان درگیریهای مسلحانه، برخاسته و نشات گرفته از تمدن‌ها، فرهنگ‌ها و عقاید و مذاهب ملل مختلف جهان است. به یقین می‌توان گفت که در این زمینه بیشترین قوانین و مقررات مشترک میان ملّت‌ها وجود دارد و این مسئله سبب رعایت قواعد و مقررات انسان دوستانه در هنگام مخاصمات مسلحانه می‌شود..[3]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:10:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم