طی سالهای اخیر با توجه به پیشرفتهای حاصله در حقوق بینالملل بشردوستانه کودکان بعنوان یکی از آسیبپذیرترین اقشار انسانی مورد توجه و حمایت جامعه بین المللی قرار گرفتهاند. از نتایج این امر بررسی حقوق آنها بطور مجزا از سایر افراد غیر نظامی در بلای خانمانسوز جنگ میباشد. لذا در این پایاننامه سعی بر آن بوده است که با بررسی سیر مقررات مربوطه اهمیت این جداسازی نشان داده شود و نهایتا تاثیرات این مقررات بر وضعیت کودکان را مشاهده کنیم.
تفکیک میان نظامیان و غیرنظامیان در هنگام جنگ را میتوان بعنوان اصلیترین هدف حقوق بشردوستانه نام برد. در طی قرن گذشته و به ویژه نیمه دوم آن ظاهر جنگ تغییر پیدا کرد. جنگهای میان کشورها تا حدودی کاهش یافته و در عوض بر تعداد جنگهای داخلی افزوده شد. با این وجود که بسیاری از مخاصمات در رده مخاصمات داخلی قرار میگیرند لکن بسیاری از آنها از عناصر بین المللی برخوردارند. بسیاری از درگیریها و مخاصمات داخلی ، بدنبال سرازیر شدن سیل پناهندگان، به کشورهای همسایه ، سرایت می کند. کشورها به این ترتیب خود را در معرض کمکها یا مداخلات اقتصادی یا سیاسی و یا نظامی میبینند.در مخاصمات اعم از داخلی و بین المللی عرصه جنگ بصورت کامل مشخص نبوده و مردم در جنگ بصورت مجنیعلیهم (قربانیان) و یا جنگجویان دخیل میباشند. ترسیم خط تمایز در این زمینه اغلب بسیار سخت است. در مورد کودک سرباز این مسئله با توجه به وضعیت خاص آنها تشدید میشود. جهت حفظ آنها از آماج جنگ تدابیر ویژهای لازم است که ما در این تحقیق از نظر حقوقی به آن میپردازیم.
- اهمیت موضوع وضرورت تحقیق:
در اینخصوص با اندکی تامل در آن و با توجه به تاریخ و سرگذشت این نوع از حقوق به آسانی قابل تشخیص است. با اینکه قرنها طول کشیده است تا حقوق بشردوستانه و به تبع آن حقوق کودک در جنگ جایگاه خود را در حقوق بینالملل بیابد، متاسفانه امروزه خشونت علیه جمعیت غیرنظامی توسط هر دو گروه نیروهای دولتی و غیردولتی امری معمول و عادی است و بسیار اتفاق میافتد که شهروندان عادی در لشکرکشیها عامداً مورد تهاجم قرار میگیرند. افزایش تلفات غیرنظامیان از سوی جنگطلبان امری غیرقابل اجتناب است .در جنگ دوم جهانی غیرنظامیان 50% کشتهشدگان را تشکیل میدادند که اکثراً در بمبارانها صورت میگرفت. با اینحال خانم گراشا ماچل در گزارش سال 1996 در ارتباط با تاثیر جنگ بر کودکان اعلام می کند که بالغ بر 90% تلفات جنگها غیرنظامیان بوده که اکثریت غالب این آسیبدیدگان نیز زنان و کودکان میباشند این در حالی است که یک قرن پیش از این تنها 5% آسیبدیدگان غیرنظامیان بودند. در طی دهه گذشته تخمین زده میشود که در حدود 2 میلیون کودک طی شرایط جنگی کشته و بالغ بر 6 میلیون بصورت جدی زخمی و یا معلول و 20 میلیون کودک بیخانمان شده اند و این کودکان آواره گاهی مجبور به ترک کشور خود و پناه بردن به کشورهای مجاور میگردند. بعلاوه میلیونها کودک با سوء استفاده جنسی، آسیبهای شدید روحی ، سوء تغذیه ، بیماری و اثرات متعدد اجبار به ترک خانه و کاشانه خود ، روبرو هستند . جنگها کودکان را از بسیاری از سیستم های حمایتی ، خانواده ، آموزش ، بهداشت محروم کرده و بر مشکلات آنان میافزایند. بیتردید کودکان در تمام مخاصمات مسلحانه به یک صورت آسیب نمیبینند. جنگها بوسیله معضلات متعددی که پدید میآورند در این زمینه قابل تقسیم میباشند. بعنوان نمونه سربازگیری کودکان و تمام مشکلات ناشی از مشارکت آنان در جنگهای سیرالئون ، اوگاندا و موزامبیک یک مسأله معمول بوده در حالیکه در جنگ بالکان به آن شدت و حدت نبود. تأثیر پذیری و سادگی کودکان که ریشه در سن و وضعیت جسمانی آنها دارد، و منجر به عدم توانایی آنان در درک وضعیت و مسئولیت پذیری نسبت به وقایع اطراف و نتایج آن میشود.
شناساندن حداقل حقوق کوکانی که بدلیل مواجهه با عرصه مخاصمات مسلحانه تحت تاثیر قرار گرفتهاند و جلب توجه خوانندگان به مسائل مربوط به حقوق کودکان اهداف اصلی این تحقیق را تشکیل میدهد.
این پایاننامه تلاش نموده تا پاسخ این سئوال که چرا کودکان در مخاصمات در این حد مورد آسیب واقع میشوند و اقدامات صورت گرفته توسط جامعه جهانی به ویژه از دریچه حقوق بینالملل چه بوده است، را بیابد.آیا اقدامات جامعه جهانی در پرتو حقوق بینالملل با نیازهای کودکان در جنگ در چه حدی تناسب داشته است.حمایت قضایی از کودکان در طول جنگ در دو ساختار حقوق بین الملل یعنی حقوق بین الملل بشردوستانه و حقوق بین الملل بشر تجلی پیدا می کند حقوق بین الملل بشردوستانه بخشی از حقوق است که تلاش می کند تا روشها و
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت