{ ذلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیا وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَهِ عَذابٌ عَظیمٌ این کیفر مایه‌ی خواری آن‌ها در دنیاست ودر آخرت نیز برای آنان عذاب بزرگی وجود دارد}.[361]. از اینگونه آیات چه بسا می‌توان الهام گرفت که از دیدگاه قرآن کریم، کیفر در برخی جاها جنبه‌ترذیلی دارد. می‌توان گفت هدف از اجرای این کیفر جنبه‌ترذیلی و تهیبی آن است تا بدین وسیله ضمن معرفی قواد به مردم نه تنها موجبات بی حرمتی او در جامعه فراهم گردد بلکه کسانی که آمادگی برای ارتکاب این جرم را داشته باشند نیز به علت عواقب سوء‌ترذیلی آن از دست زدن به چنین عمل مجرمانه‌ای برحذر باشند. [362]

4.2.2.4                   فلسفه قیادت

گر چه در نظام حقوقی اسلام صاحب نظران اسلامی ‌راجع به منابع و فلسفه مجازات بطور مستقل اثری را تدوین نکرده‌اند اما با مطالعه و مشاهده کتب که در بعضی از آن‌ها بطور مختصری به این مساله اشاره شده است می‌توان دریافت که جنبه‌ترذیلی برای این جرم دوراز نظر نبوده و شاید علت آنکه زن چنین مجازاتی ندارد همین مسئله با توجه به روحیه بسیار حساس آن‌ها باشد زیرا این عمل (تشهیر) نوعی بی حرمتی و متقابلا احساس حقارت و همچنین رفتارهای و اثرات نامطلوبی در برخورد دیگران با قواده متعاقبا به وجود می‌آورد که با اهتمام به حمایت‌های اخلاقی که اسلام از زنان کرده این تنزل شخصیت را برای آنان نمی‌پسندد و اگر این مجازات برای او متعین بود با آن حمایت‌ها تناقض داشت. علت نتراشیدن مو وعدم تبعید زن در زنای بکر بیان شد.

4.2.2.5                   نتیجه قیادت

از حیث میزان مجازات مرد قواد فتوی براین است که او به 75 ضربه شلاق‌تراشیدن موی سر، معرفی به مردم و تبعید محکوم می‌شود ولی زن قواد تنها به 75 ضربه شلاق محکوم می‌شود و از بقیه مجازات‌ها معاف است بعنوان مستند این ارفاغ به زن اصل عدم، ملاحظات عقلی و اجماع تمسک کرده‌اند پس از بررسی ادله فوق مشخص می‌شود که اگر از اجماع صرف نظر نمائیم بقیه ادامه نمی‌تواند مستند فرق باشد و تنها با اجماع است که می‌توان فرقهای مذکور را اثبات نمود در اینصورت می‌توان موارد فرق بین زن و مرد مرتکب جرم قیادت را به طور خلاصه این چنین کرد: در جرم قیادت مرد مجرم علاوه بر عقل 75 ضربه شلاق به‌تراشیدن موی سر، معرفی به مردم و تبعید محکوم می‌گردد ولی زن مجرم تنها به 75 ضربه محکوم می‌شود و از بقیه مجازات‌ها معاف است. 4.3محاربه در سیستم قضایی اسلام، جرمی‌ایجاد اغتشاش و ناامنی و تعرض به جان و مال مردم با توسل به قوه قهریه و اسلحه را (محاربه) می‌نامند و مرتکب ان را محارب می‌نامند. محقق حلی نیز محارب را شخصی با خصوصیات زیر می‌داند: هر کسی به مقصد‌ترساندن مردم سلاح بدست گیرد چه در خشکی باشد‌یا دریا، شب باشد‌یا روز در شهر باشد‌یا غیر‌آن محارب است[363].مشخص می‌شود که برای صدق محاربه دو رکن اساسی لازم است: 1ـ بکار بردن اسلحه. 2ـ قصد‌ترساندن اما بعضی از فقها در رکن دوم تشکیک کرده و نبودن آن را مانعی برای صدق محاربه نمی‌دانند. در فقه اهل سنت رکن معنوی محاربه، مقصد غارت و تصاحب اموال عابرین است (رکن الحرابه هو الخراج لاخذ المال سواء اخذ المال ام لم‌یوخذ [364]).اما درفقه شیعه رکن معنوی ایجاد خوف و هراس است و قصد محاوره اموال لزومی‌ندارد اگر در ضمن محارب اقدام به تصاحب، گرفتن اموال نیز بنماید نوع دیگری از جرم محاربه محقق شده است که مجازاتش هم شدید‌تر است در فقه اهل سنت اگر فردی بدون قصد اخذ مال موجب ایجاد خوف شود کار حرامی ‌مرتکب شده که باید از طریق تعزیر مجازات شود در حالیکه همین جرم در فقه شیعه محاربه و مستحق‌یکی از حدودی است که در شرع برای این جرم مقرر شده است. به مقتضای آیه محارب کسی است که با خداوند ورسولش بجنگد و در روی زمین فساد کند [365].(محقق& در شرایع می‌فرماید: محارب کسی را گویند که به مقصد‌ترسانیدن مردم سلاح بر روی آن‌ها بکشد خواه در دریا باشد‌یا در خشکی شب باشد‌یا روز شهر باشد‌یا بیابان و در این حکم مرد و زن‌یکسان می‌باشند. )معنی اصطلاحی برای محارب از سوی فقها، تعاریف مختلفی آورده شده که کم و بیش دارای مفهوم واحد هستند و ما در مقام تعریف و نحوه اثبات جرم نیستم.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...