در پسران خانواده های پرجمعیت تمایلات روان نژندی بیشتر از فرزندان خانواده های کم جمعیت بود. فرزندان خانواده های کم جمعیت برون گراتر از فرزندان خانواده های پر جمعیت بودند. تمایلات روان پریشی در فرزندان خانواده های پر جمعیت بیشتر بود. نتایج کلی به دست آمده حاکی از آن است که زمینه های سلامت و تعادل روانی در بین فرزندان خانواده های کم جمعیت بیشتر است. یکی از مسائلی که در ایجاد زمینه بزهکاری فرزندان می تواند موثر باشد کثرت اولاد در خانواده است. فرزندان این گونه خانواده ها آمادگی بیشتری برای ترک خانواده و ارتکاب جرم دارند، چرا که اولاً در چنین خانواده هایی امکان کنترل و نظارت کافی بر رفتار فرزندان بسیار کم است و از میزان مراقبت و اهتمام والدین نسبت به تربیت فرزندان تا مقدار زیادی کاسته می شود. ثانیاً هنگامی که فرزندان متعدد در خانواده ها وجود دارند امکان نوازش و ابراز محبت و ارضاء نیازهای عاطفی تک تک آنها به طور کامل میسر نیست. ثانیاً در خانواده های پر جمعیت، پدران و مادران اغلب از وضعیت تحصیلی فرزندان و چگونگی پیشرفت درسی آنان بی اطلاع هستند و حتی گاه از پایه تحصیلی آنان نیز بی خبرند. در چنین حالتی چگونه می توان امید داشت که این نوباوگان به بیراهه کشیده نشوند. کثرت فرزندان از نظر اقتصادی نیز معضلاتی برای خانواده ها ایجاد می کند، زیرا سطح در آمد خانواده نسبتاً ثابت است و به تناسب ازدیاد فرزندان، افزایش نمی یابد، در نتیجه اعضای خانواده از نظر بهداشت، تغذیه و مسکن دچار مشکل می گردند و نیاز آنها در این زمینه کاملا برطرف نمی شود و این امر در فرایند رشد جسمی و روانی فرد نارسائی هایی را به بار می آورد. سطح تحصیلات والدین خانواده به عنوان یک واحد اجتماعی اولین پایه گذار شخصیت و ارزش ها و معیارهای فکری فرد است و نقش مهمی در تعیین سرنوشت، سبک و خط مشی زندگی آینده او دارند. اخلاق، صحت و سلامت روانی فرد تا حدود بسیار زیادی در گرو سلامت خانواده اوست. واکنش کودک نسبت به محیط خود به طبع تحت تاثیر موازین اجتماعی و فرهنگیِ گروهی است که در میان آن بزرگ شده است، از آنجا که خانواده خود یک واحد اجتماعی است و ارزش ها و معیارهای اجتماعی از طریق آن به کودک منتقل می‌شود. به عنوان یک واسطه از لحاظ تاثیر محیط اجتماعی بر کودک، اهمیت فراوانی دارد. انسان در اثر معاشرت با دیگران و تقلید و پیروی از جمع، خوب و بد جامعه را می‌آزماید. بدیهی است که تجربه‌ها از خانواده آغاز می شود و سپس با، مدرسه و همسالان و گروه های اجتماعی دیگر ادامه می یابد. اصولا سرگرمی و گذراندن اوقات فراغت در بین خانواده های تحصیل کرده بسیار متفاوت می باشد و معمولا فرزندان والدین تحصیل کرده و آگاه به تأسی از والدین خود بیشتر اهل مطالعه و تحقیق و بررسی هستند. این فرزندان در خانواده، الگوهای مثبتی جهت همانند سازی در اختیار دارند. اگر خانواده نسبت به چگونگی ارضاء نیازها و شکوفایی استعدادها استعداد ها و عواطف فرزند خود، ناآگاه باشد لطمه‌ی بزرگ و خسارت جبران ناپذیری متوجه شخصیت و سلامت روان کودک می‌گردد. مقصود از آگاه بودن، تنها خواندن و نوشتن و سواد مدرسه ای نیست. بلکه سطح فرهنگ خانواده و آگاهی نسبت به مسائل تربیتی است که پایین بودن آن، زمینه ساز ارتکاب جرم و انحراف فرزندان می شود. مطالعات بسیاری نشان داده است که متغیرهایی مثل وضعیت اشتغال والدین، سطح تحصیلات والدین و ساخت خانواده (سالم یا ناسالم بودن) سن مادر در هنگام تولد کودک، عدم حمایت اجتماعی و خانوادگی و وضعیت و موقعیت مکانی خانواده با رفتارهای ضد اجتماعی کودکان و نوجوانان متداعی هستند (رانکین به نقل از عزتی راد، 1991). براساس تحقیق «بیطرف» نتیجه می گیریم که بیشتر نوجوانان بزهکار مربوط به خانواده هایی هستند که جدایی والدین در آن صورت گرفته است. روابط خانوادگی در سازگاری نوجوانان با محیط نقش تعیین کننده ای دارد. میزان درآمد ماهیانه خانواده عامل تعیین کننده در سلامت روانی و اخلاقی خانواده محسوب می شود. بین میزان تحصیلات والدین و بزهکاری نوجوانان هبستگی وجود دارد. پدر و مادر، اولین کسانی هستند که زیربنای شخصیتی سالم یک نوجوان را می سازند و پایه گذار ارزش ها و معیارهای فکری او هستند. نحوه برخورد والدین با نوجوانان به ویژه گفت و شنود با وی تحت تاثیر سطح فرهنگ والدین است. بدیهی است وضعیت تحصیلی پدر و مادر بر چگونگی این تعامل تاثیر مستقیم دارد. وضعیت تحصیلی والدین بر روی احراز شغل، وضعیت مادی، نحوه برخورد با دیگران بخصوص فرزندان و شیوه فرزند پروری تاثیر می گذارد. براساس پژوهشی که بر روی 60 نفر از دانش آموزان سال اول دبیرستان انجام گرفت نتیجه گرفته شد که بین سطح تحصیلات والدین با سازگاری اجتماعی و عزت نفس دانش آموزان رابطه وجود دارد (جعفری منش، 1382). مهاجرت: گسترش صنایع در شهرهای بزرگ و فراوانی کار و امکان به دست آوردن احتمالی نیازمندیهای زندگی موجب شده است که عده ای از روستائیان به شهرهای بزرگ کوچ کنند. شهرهایی که از لحاظ فرهنگ، اخلاق، آداب و رسوم، پایبندی به نظامهای سنتی و مذهب و ایدئولوژی و غیره با اعتقادات روستائیان بسیار متفاوت است. به همین خاطر مهاجران و فرزندانشان در شهرها، گرفتار یک نوع از خود بیگانگی و سرگردانی می شوند و احتمال دارد در جریان این سرگردانی احساس بی هویتی در آنها به وجود آید و در نتیجه به انواع انحرافات کشیده شوند. بیشتر مهاجران مردمانی کم بضاعت هستند که به خاطر به دست آوردن موقعیت کاری و تامین نیازهای مالی، وابستگی به زادگاه خود را نادیده می گیرند و به شهر روی می آورند، ظاهر فریبنده شهر ممکن است تمایلات جدیدی در آنها به وجود آورد که به آسانی از مقررات اجتماعی سرپیچی کنند (شمبیانی، 1378). افزایش جمعیت و تحرک جمعیت و توسعه شهر نشینی و به عبارت دیگر رشد بیقواره صنعت، بخصوص اگر توزیع درآمد ناشی از صنعت، ناعادلانه باشد، عامل دیگری برای پیدایش مسائل اجتماعی مختلف است. افزایش و کاهش جمعیت در هر نقطه جهان به مسائل فرهنگی و اجتماعی آن جامعه بستگی دارد. افزایش جمعیت در یک منطقه محدود علاوه بر ایجاد مسائل اجتماعی به مهاجرت عده ای از مردم آن منطقه منجر می‌شود و افراد مهاجر وقتی به جامعه جدیدی قدم می گذارند علاوه بر اینکه خود با مسائل و مشکلاتی مواجه می گردند برای آن جامعه نیز مشکلاتی ایجاد می کنند (فرجاد، 1375). روابط دختر و پسر با وجود دامنه وسیع تحقیقات انجام شده در زمینه رابطه دختران و پسران متأسفانه، هیچکدام از پژوهش ها توجه شایانی به نقش اینگونه روابط در آسیب زایی اجتماعی نشان نداده اند، لذا در این پژوهش سعی شده است تا عوامل آسیب زایی اجتماعیِ موجود شناسایی و بررسی شود. نوجوانان به سبب عدم آگاهی از مهارت های اصلاحی و بازدارنده و به علت محدودیت تجربه در موقعیتی هستند که امکان خطر و لغزش و خطا پذیری در آنها بیش از بزرگسالان می باشد و چون نفوذ پذیری از دوستان در این دوره سنی بیش از دوران دیگر است لذا امکان جذب دوست ناباب شدن و ایجاد دوستیهای آلوده برای آنها وجود دارد. در جوامع شرق چون جوانان نمی توانند دسترسی به جنس مخالف داشته باشند به حالت اضطراب و هیجان می رسند و اگر این حالات هیجانی در مسیر درست خود هدایت شود، به طریق مناسب، در زمان ورود به زندگی زناشویی حل خواهد شد. آزادی در روابط جنسی جوانان در جوامع غرب، مشکلات و مسائل تازه ای را د رآن جوامع به وجود آورده است. میزان بی بند و باری جنسی به حدی افزایش پیدا کرده است که تشکیل سازمان خانواده در حالت نابودی قرار گرفته است. جرایم وانحرافات جنسی روز به روز در حال افزایش است، درصد مبتلایان به بیماری مقاربتی بین جوانان غرب قبل از ازدواج نیز روز به روز افزایش می یابد، بحدی که دولت ها اینگونه مسائل جوانان را یکی از مسائل و مشکلات عمده جامعه خویش اعلام کرده اند. یعنی مشکلی که جلوگیری و کنترل آن با شرایط موجود امکان پذیر نیست. ارتباط بیش از حد به، وازدگی جنسی و تمایل به همجنس بازی افزوده است (فرجاد، 1375). از آنجا که عوامل پسران تا حدودی فرهنگ پذیر شده است و در مقایسه، دختران از آزادی کمتری برخوردار هستند، لذا مشکلات جنسی دختران بیش از پسران است. بنابراین، باید پذیرفت که نه محدودیت بیش از حد توأم با نمایش فیلم های محرک پذیرفتنی است و نه آزادی و بی بندو باری جنسی بیش از حد، آنطور که در جوامع غرب وجود دارد. هر جامعه باید برای تفریح و گذراندن اوقات بیکاری جوانان برنامه ریزی های اجتماعی و تفریحی داشته باشد تا به طور غیر مستقیم از انحرافات جنسی واجتماعی جلوگیری شود. مشکلات خصوصی جوانان، شکاف و فاصله بین اخلاق و رسوم اخلاقی را تشدید می کند.  تمایلات جوانان اغلب موجب بروز مخالفت های بین آنها و والدینشان می شود (همان منبع). به دلیل فاصله ای که بین بلوغ جنسی بهنجار و بلوغ روانی، بین آنها و والدینشان می شود (همان منبع). به دلیل فاصله ای که بین بلوغ جنسی بهنجار، عاطفی و اقتصادی وجود دارد باید به روشی ملایم این آگاهی را به نوجوانان القاء نمود که بناچار باید ارضای غریزه جنسی را به تعویق بیاندازد. نوجوانان پیام های مختلف فرهنگی واجتماعی را دریافت می کند و این پیام

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...