فساد سیاسی دارای پیامدهای بسیار مهم است. بر قواعد رقابت سیاسی و اصول حاکم بر نظام سیاسی تأثیری مستقیم دارد. سبب دستکاری و سوء استفاده از نهادهای سیاسی دستگاه­های اجرایی برای منافع خصوصی می­شود و اولویت کاری نهادهای دولتی را مختلف و از مسیر اهداف خود خارج کرده و در نهایت به فساد نهادی منجر می­شود. مشکل اصلی مقایسه با فساد سیاسی، نبود اراده سیاسی برای مقابله با این مسئله است که قدرت مدار حاضر نیستند سیستمی‌‌را که از آن منتفع می­شوند، تغییر دهند.   بند هشتم: فساد ناشی از سیاستگذاری­ها و تصمیم ­گیری­ها در جوامع دموکراتیک، قوانینی واجد ارزش است که رأی و نظر مردم به طور موثر و تعیین کننده بر آن دایر باشد. مراجعه به آراء عمومی عالیترین درجه‌ی مداخله‌ی مردم به شمار می‌رود که بااکثریت آراء خود به قانونگذار اساسی رسمیت و اعتبار می‌بخشد. تفکیک ناپذیری اصول «آزادی» و «استقلال » تکلیفی است که هیچ فرد، گروه یا مقامی حق سلب و یا مخدوش نمودن یک اصل را به بهانه‌ی حفظ اصلی دیگر ندارد. [151] فساد ناشی از سیاستگذاری­ها یا تصمیم ­گیری­ها را می­توان به وضوح در خصوص تصمیم­گری درباره طرح­های عمرانی، ملی و منطقه­ای، سرمایه­گذاری­های  دولتی صدور مجوزهای مختلف با اخذ خدمات حمایتی از دولت برای برخی افراد خاص مشاهده کرد.   بند نهم: سوء استفاده از موقعیت[152] سوء استفاده از موقعیت فرآیندی است که در آن بعضی صاحب­منصبان به طور سازمان­یافته از سمت سیاسی خود برای تعمیم، تضمین وگسترش منافع شخصی استفاده می­ کنند. سوء استفاده را باید شکل دیگری از اختلاس تلقی کرد. این نوع فساد باعث شده که در برخی از کشورها، صاحب­منصبان سیاسی و اعضای خانواده آنها از منافع و امتیازهای بازرگانی و… سرشاری برخوردار شوند.   بند دهم: تبعیض­گری[153] تبعیض­گری روی دیگر سکه فساد مالی است و آن مربوط به دولتمردانی است ک به منابع عمومی (حکومتی) دسترسی داشته و قدرت لازم را نیز برای تصمیم ­گیری در توزیع در این منابع و دادن امتیازهای خاص به افراد مشخص دارند. تبعیض­گری رفتار تقریباً روزمره اکثر مقام­های مسؤول فاسد، به نفع نزدیکان خود مانند خانواده، طایفه، قبیله، قوم، هم­کیشان یا هم محلی­هاست. برای مثال در اکثر نظام­های غیر مردم سالار، رئیس جمهور طبق قانون اساسی یا بر مبنای عرف جامعه حق دراد که بیشتر مقام­های عالیرتبه را عزل و نصب کند. این حق قانونی یا عرفی، زمینه تبعیض­گری را از جانب او به طور نامحدودی افزایش می­دهد.   بند  یازدهم: تبارگماری[154] تبارگماری، شکل خاصی از تبعیض­گری است که در آن صاحب منصب حاکم اعضای خانواده و خویشان (همسر، برادران، خواهران، فرزندان، پسرعموها، برادرزادگان، پسردایی­ها، دامادها و 000) خود را بر دیگران ترجیح می­دهد. بسیاری رؤسای جمهور سعی می­ کنند که در موقعیت و قدرت نامطمئن خود را با گماردن اعضای خانواده در سمت­های کلیدی سیاسی، اقتصادی، نظامی و امنیتی تحکم بخشند.   بند دوازدهم: قوم­گرایی[155] قوم­گرایی عبارت از دادن سمت­های کلیدی به خویشاوندان، اقوام یا دوستان بدون در نظر گرفتن شایستگی و لیاقت آنهاست. قوم­گرایی، یک سازوکار اصلی سیاسی بسیاری از حکومت­های خودکامه و نیمه مردم سالار است.  

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...