طریق واگذاری مسئولی تها برای یادگیری تجربیات است. افراد بوسیله رهبران حمایت می شوند ورهبران نسبت به احساسات و نیازهای شخصی آنها نگران هستند(هارتر و باس،1989). مطالعات زیادی در اکثر کشورها به ویژه کشورهای پیشرفته توسط نویسندگان و محققین متعددی مانند بس و آولیو(آمریکا،1985)، هاول آولیو(کانادا 1993)، مولر و مورالیس(اسپانیا،1994)، استینر(اتریش،1996)، کاتانیاگ(1995)، گیلبرت(آمریکا،1997)، بس(آفریقای جنوبی،1997)، مانداردواتیون(اندونزی،1996)، لاکومسکی(لهستان،1995) و در تعداد زیادی از پایان نامه های دکتری(نزدیک به 200تحقیق) هم چنین در بیش از هزار شرکت در آمریکا و دیگر کشورهای جهان مؤید این است که الگوی رهبری تحول آفرین صرف نظر از تاثیرات فرهنگی و سازمانی، زیردستان را به چشم پوشی از تمایلات فردی به نفع گروه یا سازمانها الهام می بخشد. و آنها را به صرف تلاش فوق العاده به میزان آن چه انتظار می رود بر می انگیزد. کارک و شامیر در سال 2000 در تحقیقی با موضوع رهبری تحول آفرین در بانک ها به رابطه مثبت رضایت و تعهد کارکنان با عوامل رهبری تحول آفرین پی برد بس در1997 بررسی رابطه رهبری تحول آفرین با تعهد پیروان نسبت به سازمان در انجام تلاش بیشتر در جهت تحقیق اهداف سازمان پرداخت و نتایج بدست آمده نشان دهنده وجود رابطه مثبت بین عوامل رهبری تحول آفرین با تلاش و تعهد پیروان بود(بس و اولیو،1994، بس و اولیو،2000،گیز و استریر،2002 ). رهبران تحول آفرین در باورها، ارزش‌ها و اهداف پیروان خود نفوذ کرده و تأثیر بسزایی بر آنها می‌گذارند. آنها از طریق رفتار و کردار خود کل سازمان را دچار تحول می‌کنند. و پیروان این رهبران نیز به آنها احساس اعتماد و وفاداری می‌کنند. نفوذ رهبران تحول آفرین از طریق رفتار، گفتار، بینش و الهام‌بخشی به دیگران است. ادبیات رهبری و مدیریت در طول دو دهه اخیر شامل تکوین و مقبولیت یافتن طیف جدیدی از نظریه‌های مربوط به رهبری اثربخش بوده است. در میان این دسته از نظریه‌ها، نظریه رهبری تحول آفرین به مرور زمان توانسته است نزد دانشمندان و متفکران مدیریت مقبولیت بیشتری را به مثابه پارادیمی جدید کسب کند. رهبری تحول آفرین نوعی فرایند پیچیده و پویا است که در آن رهبران، ارزش‌ها و باورها و اهداف پیروان خود را تحت تأثیر قرار می‌دهند. هرسی و بلانچارد، رهبری تحول آفرین را فرایند نفوذ آگاهانه در افراد یا گروه‌ها برای ایجاد تغییرات ناپیوسته در یک سازمان به عنوان یک کل می‌دانند که در برابر رهبری تبادلی قرار می‌گیرد. برنز نیز رهبری تحول آفرین را فرایندی می‌داند که در آن رهبران و پیروان همواره در تلاشند تا توان روحی و قوای انگیزشی یکدیگر را به سطوح بالاترارتقاءدهند. توانایی ارزیابی سبک‌ها و پیامدهای سازمانی و دید آینده نگر و ایجاد آرمان واحد در اعضای سازمان از اجزای رهبری تحول آفرین هستند. رهبری تحول آفرین نوعی چشم‌انداز واضح از آینده ترسیم می‌کند(موغلی،1383،152). 2-3-4-1-1- عوامل زمینهساز در پیدایش نظریه رهبری تحول آفرین :

  • وضعیت رقابتی بسیار شدید در دهه 1980 میلادی بسیاری از سازمان‌ها را دچار مشکل ساخت. از اینرو تعداد زیادی از سازمان‌ها درصدد برآمدند تا با وقوف به درجه ناکارآمدی رویکردهای معمول و متداول رهبری و با تأمل و تجدیدنظر در بسیاری از پیش فرض‌ها و روش‌های سازمانی، در مقام بازسازی و تجدید بنای خود برآیند و تلاش کنند تا با مبادرت به ایجاد تغییرات اساسی، مزیت‌های راهبردی نوینی را به عرصه‌های رقابتی وارد نمایند. در چنین بستری است که نظریه رهبری تحول آفرین به عنوان کلید دستیابی به توانمندسازی‌های غیرمتعارف و آرمانی، خود را می‌نمایاند.
  • الگوی رهبری ارائه شده از سوی امام خمینی (ره) در روند پیروزمندانه انقلاب اسلامی در اواخر دهه 1970 که با اتکا به عنایات الهی و بسیج آرمانی توده‌های مردم مسلمان ایران به واژگونی رژیم طاغوت و ایجاد نظام جمهوری اسلامی ایران انجامید، بسیاری از مراکز علمی جهان را بر آن داشت تا با مطالعه ابعاد این الگو در مقام کشف رمز و رازهای آن برآیند.

برآیند چنین تلاش‌هایی در کنار دیگر عوامل، به تکوین نظریه رهبری تحول آفرین منتهی گشت.

  • بهبود بحران‌های اجتماعی متعددی که در کشورهای صنعتی به وجود آمد، متفکران و صاحبنظران این جوامع را بر آن داشت تا ضمن پی بردن به ریشه این بحران‌ها، عوامل به وجود آوردنده و یا تشدید کننده را شناسایی و راه‌حل‌هائی را برای مقابله با این بحران‌ها ارائه دهند. به همین خاطر امروزه تعداد کثیری از صاحبنظران نبودن رهبران قدرتمند و تحول آفرین را منشأ بروز بسیاری از این ناهنجاری‌ها و روندهای بحران‌زا را در جوامع صنعتی تلقی می‌کنند. در چنین شرایطی است که نظریه رهبری تحول آفرین پا به عرصه وجود می‌گذارد.

  2-3-4-1-2- پیشینه مطالعات رهبری تحول آفرین : سابقه مطالعه رهبری به قرن شانزدهم برمی‌گردد. زمانی که پژوهش‌هایی توسط ماکیاول در مورد پادشاه انجام پذیرفت. در این دوران ماکیاول ویژگی‌ها و رفتار رهبران را برای توسعه تئوری رهبری در درون ساختار فئودالی انگلستان مطالعه کرد. و ابراز داشت که رهبر کسی است که برای بدست آوردن اهداف متعالی، دیگران را جهت داده و حمایت می‌کند(بارکر[52]،1994). تا قبل از پیدایش اولین نظریه‌های رهبری تحول آفرین، سه دسته نظریه و رویکرد رهبری بیان شده بود.« برای من» برای بررسی این نظریه‌ها و رویکردها دوره زمانی را که هر کدام از این نظریه‌ها به وجود آمده‌اند مطابق جدول (2-5) ارائه کرده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...