ملک درلغت به معنای واجدیت ، احاطه داشتن برشیء و سلطه وسلطنت است و گاهی نیزبه آنچه که درسلطه وتصرف انسان است گفته می شود. ملکیت مصدرجعلی ملک و مراد ازآن رابطه میان مالک ومملوک است ، همانطورکه مالکیت نیزمصدرجعلی وبه معنای مالک بودن و دارابودن حق است و درحقیقت رابطه ملکیت رابه اعتبار دارنده حق ، مالکیت وبه اعتبارموضوع آن ، مملوکیت می گویند. درحقوق اسلامی منظور از ملکیت ، ملکیت حقیقی یا ملک به مفهوم فلسفی آن نیست بلکه منظور ملکیت اعتباری است. از دیدگاه فقیهان ، ملکیت رابطه اعتباری و علقه حقوقی بین مالک ومملوک است که موجب سلطنت وسلطه شخص برمال خود می گردد و بعضی از فقیهان نفس سلطنت وسلطه مالـک را ملکیت دانسته اند فلذا ملکیت عبارت است از رابطه اعتباری وسلطه حقوقی که برای شخص یااشخاصی نسبت به چیزی درنظرگرفته می شود ، به گونه ای که براساس آن می توانند هرگونه تصرف مادی وحقوقی درملک خود بکنند. توضیح این مطلب ضروری است که اصطلاح ملکیت درمنابع ومتون اسلامی دارای معانی متعدد ومراتب مختلف به شرح زیر است : الف) ملکیت حقیقی که مخصوص خداوند است وبرتمام هستی ملکیت تام واحاطه کامل دارد ، و درحقیقت سلطنت تامی است که اختیارمملوک حدوثاً وبقائاً دراختیار مالک است. ب) واجدیتی که ازاحاطه شیئی بر شیء دیگر حاصل می شود ودراصطلاح فلسفی به آن ملک وجده گفته می شود ، ازاین دیدگاه ملک هیئتی است که ازاحاطه جسمی برجسم دیگرحاصل می شود مانند احاطه پیراهن بربدن انسان. ج) ملکیت اعتباری است که عقلا یا شارع برای شخص یا اشخاصی نسبت به چیزی اعتبار می کنند. باتوضیحاتی که بیان شد باید گفت ملکیت ازدیدگاه فقهای اسلام ازماهیات واموراعتباری به شمار می رود و حقیقت آن ، چیزی جز اعتبارعقلا یاشارع نیست.بعبارت دیگر ، ملکیت یک رابطه اعتباری یاسلطه حقوقی است که عقلا به دلیل مصالح اجتماعی برای شخص یااشخاص نسبت به شیء اعتبارمی کنندوشارع هم به خاطرآن مصلحت اعتبارآنهاراامضا و تاییدمی کند. بنابراین بایدگفت ملکیت درمعنای حقوقی خودامری اعتباری است ونیازی نیست که موضوع آن بصورت بالفعل درخارج موجودباشدولذامنعی نداردکه یکی ازطرفین آن (مملوک یامالک)کلی باشد.

گفتارسوم : تفاوت مال وملک

همانطور که بیان شد ملک سلطنت اعتباری مالک بر مملوک است ومال نیز چیزی است که به علت منافع واقعی یااعتباری آن مورد رغبت عقلا واقع شده است. ازدیدگاه فقهی وحقوقی مال مفهومی غیرازمفهوم عرفی خویش ندارد وبه هرچیزی که به علت نقش آن دررفع نیازهای ضروری انسان مورد رغبت قرارمی گیرد مال گفته می شود ودرمفهوم وسیع تر، هرآنچه که دارای ارزش اقتصادی بوده وقابل مبادله وتقویم به کالا وپول باشد مال محسوب می شود. درباره ارکان اصلی مالیت یک چیزباید مطلوبیت شیء ، داشتن منفعت عقلایی وقابل مطالبه بودن را درنظر داشت وازهمین جهت است که برخی از فقها مالیت داشتن یک شیء را به معنای صحت مبادله آن با مال می دانند. فلذا از دیدگاه عرف مالیت شیء به یکی از دو امر زیر وابسته است:

  • به گونه ای باشدکه ذاتامطلوب انسان بوده ویکی ازنیازهای ضروری اورا برآورده کند مانند خوردنیها وپوشیدنیها
  • چیزی باشد که بتوان یکی ازاموریادشده رابه واسطه آن بدست آورد مانند پول واسکناس

بنابراین مال چیزی است که به علت شرایط خاص خود ازنظر عقلا دارای ارزش واعتبارشده است اماملک احاطه وتسلطی است که کسی برچیزی دارد ، اعم ازاینکه بالفعل دارای ارزش باشد یا نباشد. باتوجه به آنچه که تاکنون گفته شد به خوبی مشخص است که ازلحاظ منطقی ، عموم وخصوص من وجه است ونقطه تقارن آنها جایی است که یک شی ء مال محسوب می گردد وبه دیگری اختصاص دارد مانند اموالی همچون خانه ، اتومبیل وکتاب که درتملک اشخاص هستند. گاهی نیزچیزی به علت اختصاصش به دیگری ملک محسوب می شود ، امابه علت نداشتن مالیت ، ازدیدعرف مال محسوب نمی شود همچون دانه گندمی که متعلق به شخصی خاص باشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...