حال ببینیم که استدلال اخلاقى این دیدگاه چیست. استدلال این رهیافت بر یک قیاس منطقى استوار است. آنان چنین استدلال مى‏کنند: مقدمه اوّل: جنین، انسانى است بیگناه. مقدمه دوم: کشتن انسان بیگناه خطا است. نتیجه: پس کشتن جنین خطا است. این استدلال کاملاً روشن است و بسیارى کسان را قانع ساخته است. اگر ما هر دو مقدمه را بپذیریم، ناگزیر از پذیرش نتیجه هستیم. اما آیا این دو مقدمه پذیرفتنى است؟ مدافعان سقط جنین کوشیده‏اند هر یک از طریقى صحت این مقدمات را به دیده تردید بنگرند و بدین ترتیب از قبول نتیجه تن بزنند.

  1. رهیافت آزادى‏خواهانه‏

در برابر رهیافت محافظه‏کارانه، کسانى قرار دارند که خود را مدافع حق انتخاب (Pro-choice) مى‏نامند. اینان از منظرى کاملاً آزادى‏خواهانه به مسئله سقط جنین مى‏نگرند و هیچ دلیلى براى غیر اخلاقى بودن این عمل نمى‏بینند. از این نگرش زن آزاد است که در هر زمانى و به هر دلیلى دست به سقط جنین بزند و هیچ قانونى نباید مانع چنین اقدامى شود. براى مثال اگر زنى در پى سفرى طولانى باشد و متوجه شود که باردار است و با این وضع ناگزیر است سفر خود را به تعویق افکند، مى‏تواند دست به سقط جنین بزند، حتى اگر جنین او هشت ماهه باشد. لازم نیست پاى جان مادر در میان باشد، تا سقط را مجاز بشماریم، بلکه کافى است که زن باردار تصمیم به این کار بگیرد. اما این کسان با جایگاه اخلاقى این مسئله چه مى‏کنند؟ کافى است که یکى از مقدمات استدلال گذشته نقض شود تا بتوان آن را ابطال کرد. آنان به سادگى مقدمه اوّل استدلال رهیافت نخستین را انکار مى‏کنند. در استدلال فوق دیدیم که جنین، انسان قلمداد شد. اما واقعاً جنین انسان است؟ مهم‏ترین نکته در باره اخلاقى بودن یا نبودن سقط جنین پاسخى است که به این پرسش داده مى‏شود. اگر براى مثال جنین را غده یا بافتى زائد بدانیم، بى شک هیچ کس در باره مجاز بودن سقط جنین تردیدى نخواهد داشت و آن را عملى پیش پا افتاده خواهد دانست، لیکن اگر جنینْ انسان باشد، آن گاه با قتل نفس رو به ‏رو خواهیم بود. دیدگاه سنتى در این باب آن است که جنین را انسان به شمار آورد. دیوان عالى آمریکا در قضیه “رو” اعلام داشت گرچه جنین به معناى عرفى و طبق فهم متعارف، انسان به حساب مى‏آید، اما به لحاظ حقوقى انسان قلمداد نمى‏گردد واز حقوق انسانى کامل برخوردار نیست. اما باید این پیش فرض را اثبات کرد. ظاهراً رهیافت محافظه‏کارانه نیازى به اثبات مقدمه اوّل ندارد، چرا که این دیدگاه تقریباً با فهم عرفى سازگار است و با احساسات نوع‏دوستانه ما هماهنگ، از این رو بار اثبات بر دوش رهیافت آزادى خواهانه مى‏افتد. ممکن است کسى بگوید، هر چند جنین انسان بالفعل نیست، اما بالقوه انسان است و در مسیرى قرار دارد که به زودى تبدیل به آدمى خواهد شد. از این رو حکم انسان بر او بار مى‏گردد. پاره‏اى از مسلمانان به همین شکل استدلال کرده ‏اند. آنان به استناد آیاتى که مردم را از کشتن فرزندان نهى مى‏کند، سقط جنین را به دلیل آن که فرزندکشى به شمار مى‏رود، تحریم کرده ‏اند. براى مثال خدا فرمود: «وَلاتَقْتُلُوا أَوْلَادَکُمْ؛ فرزندان خود را نکشید.[11]» از آن جا که جنین انسان فرزند او است و فرزندْ انسان است، پس جنین نیز حکم انسان را خواهد داشت. اما این گونه استدلال ممکن است اندکى راهزن باشد، چرا که ممکن است کسى به همین گونه استدلال کند و مدعى شود که اسپرم مرد نیز انسانى است بالقوه و از بین بردن آن نادرست است. قرطبى نیز استدلالى از این دست را نقل مى‏کند و مى‏گوید: کسانى گفته‏اند عَزْل (پیشگیرى) حرام است: «زیرا همان طور که زنده به گور کردن فرزندان، از بین بردن نسل موجود است، عزل نیز جلوگیرى از اصل نسل است.»[12] شیخ محمد ابو زهره نیز به استناد آیاتى از این دست که فرزندکشى از ترس فقر را نهى مى‏کند، نتیجه مى‏گیرد که این آیات در بردارنده حرمت پیشگیرى از ترس فقر نیز مى‏باشد. شاید در جواب گفته شود که جنین نزدیک‏تر به انسان بالفعل است، تا اسپرم و مانند آن، اما این پاسخ راه به جایى نمى‏برد و مى‏توان موارد نقض متعددى براى آن یافت. بهتر است که کسى از این راه پیش نرود. بارى، مدافعان سقط جنین کوشش‏هاى متعددى به عمل آورده‏اند تا نشان دهند که جنین، انسان بالفعل نیست. مهم‏ترین کار نشان دادن ویژگى‏ها و مؤلفه‏هاى انسان بالفعل است و سپس مقایسه آن‏ها با جنین که فاقد آن‏ها است و سپس این استنتاج که جنین، انسان نیست. خانم مرى آن وارن در مقاله معروف خود «در باب وضع اخلاقى و حقوقى سقط جنین» به این مهم همت مى‏گمارد. از نظر او “انسان ” دو معنا دارد که باید از یکدیگر متمایز شوند. گاه انسان به معناى تعلق به رده خاصى از موجودات است که آن را از دیگر موجودات جدا مى‏سازد. این معناى بیولوژیک انسان است. معناى دوم انسان، تعلق به جامعه اخلاقى است. بر اساس استدلال خانم آن‏وارن، مخالفان سقط جنین در استدلال خود این دو مفهوم را با یکدیگر خلط کرده و آن‏ها را از هم جدا نساخته‏اند. در استدلال آنان در مقدمه اوّل انسان به معناى نخست به کار رفته است، اما در مقدمه دوم به معناى دوم. آن جا که گفته مى‏شود جنین، انسان است، یعنى آن که جنین به رده بیولوژیکى خاصى تعلق دارد. بدین ترتیب، این جنین از جنین‏هاى دیگر موجودات متمایز مى‏شود. اما هنگامى که گفته مى‏شود کشتن انسان خطا است، مقصود کشتن عضوى از اعضاى جامعه اخلاقى است. پل زدن از معناى اوّل به دوم امکان‏پذیر نیست و در نتیجه ما شاهد یک مغالطه روشن هستیم. اما اعضاى جامعه اخلاقى یا اشخاص چه خصوصیاتى دارند؟ از نظر «وارن» حداقل پنج ویژگى مرکزى این اشخاص را از جنین جدا مى‏سازد. به تعبیر دیگر هر شخص انسان این پنج خصوصیت عمده را دارد:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...