دانلود یک نمونه فایل پایان نامه ارشد رشته مدیریت دانلود رایگان متن کامل یک نمونه فایل پایان نامه ارشد رشته حقوق دانلود رایگان یک نمونه فایل متن کامل پایان نامه ارشد رشته روانشناسی 5-1- رسانه از منظر حقوق کلاسیک جنگ قطعاً می توان رسانه را از ابزار غیر قابل اجتناب جنگ در دوره مدرن دانست. این از آن جهت است که پیروزی در جنگ های نوین تا حد زیادی وابسته به نگاه افکار عمومی داخلی و بین المللی دارد. هرچند برخی از رسانه های بیطرف سعی در ارائه ارزیابی منصفانه و بدون جانبداری از دو طرف دارند، اما واقعیت آن است که رسانه ابزار قدرت است. تجربه نظامی ایالات متحده در دوران بعد از جنگ سرد نشان می دهد پیروزی در میدان نبرد وابستگی چندانی به تضعیف قوای نظامی دشمن ندارد. آنچه در سومالی، هائیتی، کوزوو، افغانستان و عراق گذشت بیشتر بر تبلیغات رسانه ای استوار بود.[112] فرماندهان نظامی امروز بیش از هرچیزی و بیش از هر وقت دیگری بر کنترل رسانه ها و محتوای خروجی آنها توجه دارند. با وجود این حقوق جنگ چندان به نقش کلیدی رسانه ها در شکل دهی به نتیجه سیاسی مخاصمات نپرداخته است. حتی جالب اینجاست که حقوق بین الملل بشردوستانه برای خبرنگاران و اصحاب رسانه مصونیت غیرنظامیان را قائل شده ودو طرف را از حمله به آن ها منع کرده است حال آیا با توجه به ضرورتهای میدان جنگ که کنترل رسانه ها را لازم می نماید این قاعده قابل اجرا و قابل تحمل است؟ رسانه ها موجودیتهای ناهمگونی هستند که هر یک مبانی سیاسی و فرهنگی و ایدئولوژیک خود را دارند، اما به طور قطع نمی توان کلیت رسانه های بین المللی را یک نیروی معمول حاضر در میدان نبرد نامید. مخاصمات دهه اخیر نشان می دهد که وضعیت بی طرفی رسانه ها در مخاصمات که البته موجب بهره مندی آنان از امتیازاتش می شود معنای واقعی خود را ازدست داده است آنها در عمل بی طرفانه عمل نمی کنند. چارچوب اصلی حقوق بشردوستانه در دوره ای تدوین شده است که شبکه های خبری بین المللی تا این حد گسترش نیافته بودند. حقوق بین الملل کلاسیک توجه چندانی به حقوق و مسئولیتهای رسانه ها در میدان نبرد نداشت. امضاکنندگان پروتکل 1977 الحاقی به کنوانسیونهای ژنو در ماده 79 پذیرفته اند خبرنگارانی که وارد مأموریتهای پرخطر تهیه گزارش از میدان نبرد می شوند مانند غیر نظامیان از حمله مصون هستند اما به شرطی که به هیچ اقدامی مبادرت نورزند که این وضعیت را متأثر سازد. رسانه های مدرن نه تنها در جنگها بی طرفانه عمل نمی کنند بلکه نقش اصلی در تعیین نتیجه آن دارند. اما این تمام مسأله نیست، دغدغه اصلی مقاله حاضر این نیست که رسانه ها در زمان جنگ نظامی چگونه اخبار را انعکاس می دهند و یا این که چگونه با تکیه بر مصونیتهای اعطایی حقوق بشردوستانه، اصل بی طرفی را مورد سوء استفاده قرار می دهند؛ بلکه چالش ما اینجاست که رسانه ها خود به ابزار جنگ افروزی تبدیل شده اند و به سادگی منجر به شکلگیری یک آشوب داخلی، تنش میان دوکشور یا براندازی حکومتها می شوند.[113] قدرت رسانه ای در متأثر ساختن افکار عمومی به میزانی است که بیش از هر سلاحی می توانند در تضعیف یا تقویت موضع یک دولت-کشور تعیین کننده باشند. اگر بتوان افکار عمومی را نسبت به موضوع یا پدید های قانع کرد یا به آن سمت و سوی خاصی بخشید، مسلما دولتها نیز تحت فشار افکار عمومی به آن سمت کشیده خواهند شد. [114] 2- موضع حقوق بین الملل نوین در قبال تبلیغات خصمانه با توجه به ماهیت غیر متمرکز جامعه بین المللی، پیروی از قواعد بین المللی در رابطه با جنگ رسانه ای و تبلیغات خصمانه تا حد زیادی اختیاری تلقی می شود، مگر وقتی که اقدامات متزلزل و به نهایت غیر قابل اتکایی تحت عنوان خودیاری مفید واقع شود.[115] منظور از خودیاری آنست که وقتی ضمانت اجراهای حقوق بین الملل برای اجرایی شدن قواعد کافی نیست دولتها شخصا به اقداماتی مبادرت می ورزند که دیگر دولتها را به اجرای قاعده وادار سازند. در حقیقت آنچه که مبنای حقوق بین الملل حاکم بر جنگ رسانه ای اینست که وقتی ضمانت اجراهای حقوق بین الملل برای اجرایی شدن قواعد کافی نیست دولتها شخصاً به اقداماتی مبادرت می ورزند که دیگر دولتها را به اجرای قاعده وادار سازند را تشکیل می دهد که بیشتر بر حقوق نرم و قوام نیافته استوار است تا قواعد سخت و عام الشمول. در این وضعیت، تفسیر قواعد موجود نیز، بیشتر موضوعی و شخصی است، تا مبتنی بر واقعیات عینی. به عبارتی اقدام یک رسانه در حالی که از منظر دولت عامل صرفاً انعکاس وقایع، تلقی می شود از نظر دولت هدف نوعی جنگ دولت ها، چه کوچک و چه بزرگ، از طرح پیشنهاداتی برای وارد ساختن محدودیتهای مؤثر بر حوزه جنگ رسانه ای در جامعه بین المللی اجتناب می ورزند. چرا که به اتفاق نظر تبلیغات را سلاح ارزشمندی برای پیشبرد اهداف خود تلقی می کنند. [116] از یک طرف برای دولت های کوچک، جنگ ایدئولوژیکی می تواند در فقدان دیگر ظرفیتهای نظامی، اقتصادی و دیپلماتیکی تنها سلاح موثر باشد. از طرف دیگر دول قدرتمند نیز به نام اقدام متقابل و دفاع مشروع و در بسیاری مواقع با هدف تغییر در ساختارهای دولتی کشور هدف از تبلیغات استفاده می کنند. مثلاً ادعا می کنند برای ترویج قوانین ضد تروریسم و برپایی دموکراسی به تبلیغات رسانه ای متوسل می شوند. البته معمولاً دولت ها، از تبلیغات خصمانه یک دولت علیه دولت دیگر حمایت نکرده و جنگ رسانه ای را مشروع نمی پندارند، اما پیشنهادات و مکانیزمهای کنترل حقوقی و اداری بر آن را رد می کنند. چرا که معتقدند ممکن است منجر به تجاوز به اصول اساسی آزادی بیان و مطبوعات گردد، که حاصل سا لها تلاش جنبشهای حقوق بشر می باشد مقصود از آزادی اطلاعات آن است که هر انسان این اختیار را دارد که پیامهای دارای مفهوم را انتقال دهد یا دریافت کند. از بررسی ماده 10 کنوانسیون اروپایی حقوق بشر و مواد 19 و 20 میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی و به طور کلی روح کلی حاکم بر این میثاق و همچنین کنوانسیون آمریکایی حقوق بشر و رویه قضایی بین المللی، استنباط می شود که اعمال هر نوع محدودیتی برای آزادی بیان باید پس از احراز شرایط سه گانه زیر صورت بگیرد. به عبارت دیگر اگر دولتی در مواردی، آزادی بیان را به نحوی محدود کرده باشد که با این شرایط سه گانه منطبق نباشد مرتکب نقض مقررات بین المللی حقوق بشر شده که مسئولیت بین المللی ناشی از این تخلف نیز متوجه او خواهد شد. این شروط سه گانه از این قرارند: 1- هر محدودیتی باید طبق قانون، تعیین شده باشد ۲محدودیت تعیین شده باید براساس یکی از مواد مندرج در اسناد بین المللی مربوطه قابل توجیه باشد ۳ محدودیت باید در یک جامعه دموکراتیک از ضرورت برخوردار باشد. تفکیک مرزی دقیق و قابل پذیرش میان اصل آزادی بیان و منع جنگ رسانه ای بسیار حساس و آسیب پذیر است. اگر در یک جهان ایده آل، سازمانهایی برای تفسیر قواعد موجود در این زمینه تشکیل گردد، قضات آن به سختی می توانند بین آموزش، انتقال اطلاعات و تبلیغات خصمانه تفکیک قائل شوند یا مرز بین تشویق و تهدید را تشخیص دهند یا فاصله بین اظهار نظر منصفانه و توهین غیر مجاز را تفکیک نمایند؛ اینها مقولاتی در هم پیچیده هستند که در غالب موارد ترس هم پوشانی آنها وجود دارد. از این رو تفسیر این قواعد مبتنی بر برداشتها و نیات شخصی است و شاید نتوان یک معیار عینی برای تمیز آنها ارائه نمود. در جهان واقعی ما، چنین سازمانهایی وجود ندارد، گرچه در این موضوع سازمان ملل و سازمانهای منطقه ای، پتانسیل قابل توجهی دارند که متأسفانه تا کنون چندان استفاده نشده است. بنابراین به احتمال بسیار قوی، آنچه که از جانب ما به عنوان اظهاراتی از وقایع حقیقی اجتماعی و شرایط سیاسی در یک کشور تلقی می شود، از جانب آنها غلط و توهین آمیز تلقی می گردد و یک جنگ رسانه ای تلقی می شود. می توان وضعیت حقوق بشر در یک کشور را در نظرگرفت، یک دولت به دلایل سیاسی می تواند این وضعیت را چنان با بزرگنمایی انعکاس دهد که افکار عمومی جهانی را نسبت به کشور مذکور به شدت تحت الشعاع قرار دهد، از طرف دیگر استناد دولت انعکاس دهنده این است که صرفاً در راستای ارتقای اجرای حقوق بشر و مقابله با نقض آن اقدام کرده است. هدف ما در این جا پرداختن به آن دسته از اقدامات رسانه ای است که مستقیماً از کشوری، کشور دیگر را هدف می گیرد، به امید اینکه در کشور هدف منجر به جنبش یا شورش جهت سقوط حکومت فعلی گردد. تبلیغات خصمانه و یا به عبارتی جنگ رسانه ای، از موضوعاتی است که به شدت منجر به ابراز تنفر شده و بیشترین اصطحکاک و تقابلات را در روابط بین کشورها و ملت ها به دنبال می آورد که می توان آ نها را از اعتراض سیاسی تا وقوع جنگ نظامی واقعی میان دو کشور ذی ربط طبقه بندی نمود. جنگ رسانه ای می تواند با شیوه های متنوع و به اهداف مختلفی انجام شود. گاه در چنین اقداماتی یک عنصر ایدئولوژیک مشهود است و دولت عامل سعی می کند با بهره گرفتن از ابزار رسانه ای یک جهان بینی نوین را به صورت گسترده نشر دهد. به این ترتیب برنامه های خاصی طراحی می شوند تا یک ایده جدید و تحول آمیز را انتشار داده و چنین القاء نمایند که مشی های سیاسی و اقتصادی و حقوقی ناشی از این ایدئولوژی تنها شیوه اداره یک کشور می باشد. بدون شک یکی از مثالهای این چنین جنگی، اقدامات شوروی جهت رواج ایده کمونیسم بوده است که مدتها غرب و اروپا را تهدید می کرده است . مطبوعات، رادیو و تلویزیون ابزار اصلی است که کمونیستها برای ترویج ایده های خود به شدت از آن بهره جسته اند. اما در نوع دیگر جنگ رسانه ای هدف اصلی متخاصم صرفاً سقوط یک دولت خاص با بهره گرفتن از تبلیغات خرابکارانه است. وقتی دولتی عملکرد سیاسی دولت دیگر را مغایر با مواضع خود می بیند بدون آنکه ظاهراً ممنوعیت مقرر در بند 4 ماده 2 منشورملل متحد را نقض نماید به اقداماتی مبادرت می ورزد که دولت هدف را به شدت از درون تضعیف نماید. برجسته سازی ضعف های حکومت مرکزی، دعوت به جنب شهای آزادیخواهی و انعکاس وارونه وضعیت سیاسی و اجتماعی می تواند دولت عامل را به هدف خود نزدیک نماید. آمریکا که سابقه زیادی در چنین تبلیغاتی دارد معمولاً اقدامات خود را با تکیه بر مبانی حقوق بشری مشروعیت می بخشد اما دولت هدف این اقدامات را نامشروع، مداخل هجویانه و خراب کارانه ارزیابی می نماید . در حالت دیگر عامل تبلیغات، از تکنیکهای اختلاف افکن استفاده می کند تا مردم را تضعیف کند یا بین آنها ایجاد تنش بکند آمریکا قبل از حمله به عراق با بهره گرفتن از رسانه هایی که در اختیار دارد افکار عمومی را نسبت به لشکرکشی به عراق اقناع کرد و همچنین برای جلوگیری از دستیابی جمهوری اسلامی ایران به انرژی صلح آمیز هسته ای از رسانه ها برای ایجاد ترس کاذب از خطر ایران هسته ای در افکار عمومی جهانی استفاده می کند. در مثال دیگری، رژیم صهیونیستی با اینکه به گواه تاریخ کشور فلسطین را با توسل به خشونت و اشغال تصاحب کرده، با بهره گرفتن از رسانه ها برای خودش مشروعیت ایجاد کرده است تا جائیکه مردم بسیاری از کشورهای غربی، اسرائیل را در کشتار مردم فلسطین محق می دانند . اقدام رسانه ای تفاوت های قومی و مذهبی برجسته می شود و وضعیت اقلیتهای خاصی اسفبار ارزیابی می گردد. بین اقوام و گروه های مختلف جمعیتی یک کشور ایجاد نفرت می شود و علقه های تاریخی، فرهنگی و اجتماعی که افراد یک کشور را به هم پیوندمی زند سست می گردد نمونه بارز این اقدامات استفاده هیتلر از رادیو و مطبوعات به عنوان یک ابزار قدرت بود.[117] 3- تبلیغات برای جنگ تبلیغات جنگی به تلاشهای مستقیمی اشاره دارد که به دفعات و با فشارهای سازمان یافته و با ماهیت ایدئولوژیک، بر ذهن توده های یک ملت خاص و به جهت ایجاد با ابزار فیزیکی و جنگی اشاره دارد در واقع این تبلیغات می تواند شامل تبلیغاتی باشد که گروه های مسلح درون یک کشور را به شورش وادار نماید. ژاپن و آلمان در جنگ جهانی دوم، قبل از شروع حمله نظامی اقدام به جنگ رسان های نمودند و مردم کشورشان را به جنگ تشویق می کردند و از احساسات وطن پرستانه آنان سوء استفاده می کردند. [118] دیگر شیوه تبلیغات خرا بکارانه و تفرقه انداز علیه یک دولت خارجی و خطاب به مردم آن سرزمین است تا با تضعیف دولت مرکزی امکان حمله فیزیکی تسهیل شود. در قرن هیجدهم، واتل بر این عقیده بود که ملت ها نمی توانند به عملی مبادرت ورزند که برای ملت دیگر ایجاد دردسر نماید یا شهروندان کشور دیگر را به اغتشاش تشویق نماید و ) یا با از بین بردن انسجام کشور زمینه ساز آشوب در آن وارد کرد. [119] اما تا قرن نوزدهم و پس از وقوع انقلاب فرانسه قاعده خاصی در ارتباط با محرک های ایدئولوژیک وضع نشده بود. سیاستهای قدرت طلبانه آن دوران که از سوی دولتهای بزرگ دنبال می شد و سعی در ایجاد حوزه نفوذ در کشورهای کوچکتر داشت منجر به شکل گیری قواعدی شده است که به طور خاص به تبلیغات هدفمند می پردازد اگر دولتی مورد حمله تبلیغات شورش طلبانه دولت دیگر قرار گیرد، که شهروندان را به اغتشاش و انقلاب می خواند، قطعاً آن را اخلالگرانه و خطرناک تلقی نموده و هر پاسخی را در مقابل آن شایسته می داند. جنگ رسانه ای پس از آن اهمیت ویژه ای یافت که آن را از عوامل تأثیرگذار در آغاز جنگ جهانی اول ارزیابی کردند سالها بعد پس از آنکه صربها با تبلیغات گسترده علیه بوسنی و هرزگوین یک جنگ رسانه ای تمام عیار علیه این ملت به راه انداختند از بعد از جنگ دوم نیز موارد بسیاری از ایجاد تشویش رسا نه ای را می توان دید که بعدها منجر به شکل گیری قواعد

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...